اصطلاحات سینمایی (۲) – پروتاگونیست
در بخش اصطلاحات سینمایی، هر هفته به تشریح یک موضوع، مفهوم، اصطلاح و واژه پرکار برد در نقد و مطالعات سینمایی خواهیم پرداخت. در این نوبت به توضیح اصطلاح پروتاگونیست و کاربرد آن در آثار سینمای مختلف می پردازیم.

پروتاگونیست شخصیت اصلی نمایش در آثار کلاسیک یونان است که همراه با شخصیت مقابل یا آنتاگونیست در بطن کنش و کشمکش قرار میگیرد. پروتاگونیست در یونان باستان به سخنگوی اصلی در مجادله یا مباحثه گفته میشد.
این اصطلاح در لغت به معنی قهرمان، شخصیت برجسته، شخصیت اصلی، شخصیت مرکزی، شخصیت محوری، رهبر و سخنگو در نمایش و داستان آمده است.
این کارکرد در نمایشنامههای باستانی و کلاسیک خصوصا در تراژدیها کاربرد بسیاری دارد. پروتاگونیست بطن درام و کنشِ اصلی اتفاق را حول خود شکل میدهد. به بیانی میتوان گفت پروتاگونیست همان قهرمان است که در سیطرهی درام تبدیل به حاکم مطلق قطب مثبت میشود و کارکردش در سینمای کلاسیک و کلیت هالیوود همچنان مورد بسط قرار میگیرد.
وقتی در پردهی سینما با پروتاگونیست مواجهه میشویم او تبدیل به شمایی از ابژهی انتزاعی مخاطب گشته و کاری میکند که تماشاگر ساحت خود را در ساحت پروتاگونیست بر روی پرده ببیند.
اما التقاط و تلفیق میل کارکردی پروتاگونیست و آنتاگونیست در ادبیات مدرن به سمت تقلیل رفتن حرکت کرد و در سینمای مدرن هم تبدیل به شخصیت خاکستری شد. البته امروزه در درامهای شبه کلاسیک هالیوود جدید کارکرد پروتاگونیست و آنتاگونیست وارد فاز اجرایی نویی گشته است.
برای نمونه فیلم «بتمن: شوالیهی تاریکی» در استفادهی پروتاگونیست و آنتاگونیست یک روایت نیمه کلاسیک-نیمه مدرن را مورد استفاده قرار میدهد. در واقع با اینکه در کلیت ساختار روایی اثر با یک قصهی خطی کلاسیک روبرویم و قهرمانها و ضدقهرمانها به دو قطب تقسیم میشوند، اما با این حال ساحت و کارکرد پروتاگونیست و آنتاگونیست به صورت تکخطی نمیباشد.
پروتاگونیست محوریت فعل و انفعالات مثبت روایت را حول خود شکل میدهد و کنش اصلی با فردیت و هویت اوست که قوام میگیرد. شروع، میانه و پایان قصه با مرکزیت پروتاگونیست است که شکلیت اتمسفر و فضا را بهبود میبخشد و با اینکه برای پردهبندی درام ضعفهایی از خود نشان دهد اما این پایان کار است که همه چیز را با دخالت و ساحت ایجابی پروتاگونیست تمام میکند.
در طول تاریخ سینما پروتاگونیستهای مشهوری هستند که ماندگار ماندهاند، مانند کاراکترهای جان وین در فیلمهای وسترن که نماد اوج قدرتنمایی و سیطرهی پروتاگونیست در ادبیات سینمایی است؛ فیلمهایی که در آنها جان وین در نقش یک کابوی بر روی پردهی عریض برای مخاطب در هیبت شمایلی قرار میگیرد که دقیقاً خودآگاه و ناخودآگاه تماشاگر به صورت توامان دوست دارد تبدیل به آن شود و به بیانی بهتر بیننده تصویر خود را در شکلی انتزاعی بر روی پرده میبیند. کارکرد پروتاگونیست اساساً ساخت چنین حالت انتزاعیای در درامهای نمایشی است.