معرفی پرمخاطب ترین برنامه های تلویزیون
مرکز تحقیقات صداوسیما بر اساس یک نظرسنجی، اعلام کرد سه برنامه «عصر جدید»، «دورهمی» و «خندوانه» (تکرار)، بیشترین مخاطبان تلویزیون در خردادماه امسال را جذب خود کردهاند.

در تازهترین نظرسنجی تلویزیون ملی ایران که به لحاظ زمانی خرداد ماه سال ۱۳۹۹ را شامل میشود، ده برنامه پربیننده سیما که عمدتاً محصولات سرگرمیساز هستند، به عنوان پرمخاطبترینها مشخص شدهاند. این فهرست از این قرار است:
- عصر جدید ۵۲،۳ درصد
- دورهمی ۳۹،۸ درصد
- تکرار خندوانه ۳۱،۶ درصد
- کودک شو ۲۶،۳ درصد
- مستند حیات وحش ۲۲،۱ درصد
- به خانه برمیگردیم ۲۰،۳ درصد
- سمت خدا ۱۹،۸ درصد
- بچه محل ۱۸ درصد
- دستپخت ۱۶،۸ درصد
- طبیب ۱۵،۹ درصد
البته در نهم فروردین ماه، محمدحسین رنجبران، مدیرکل روابط عمومی صداوسیما در توئیتر خود نوشت که «عصر جدید» به عنوان پربینندهترین برنامه نوروز ۱۳۹۹ سیما، ۶۷ درصد و «دورهمی» ۵۷ درصد مخاطب داشته است.
پرمخاطبهای سال ۹۸
اگر از زمانی که این نظرسنجی در برمیگرفت، هفتماه عقبتر برویم و به ابتدای آذر ۱۳۹۸ برسیم، رتبهبندی پرمخاطبترین برنامههای تلویزیون از این قرار است؛
- مستند حیات وحش شبکه مستند ۳۰ درصد بیننده
- سمت خدا شبکه سه ۲۶.۳ درصد بیننده
- مسابقه هوش برتر شبکه نسیم ۲۴.۸ درصد بیننده
- مسابقات جهانی والیبال شبکه سه ۲۴.۱ درصد بیننده
- فوتبال برتر شبکه سه ۲۱.۸ درصد بیننده
- مسابقه دستپخت شبکه یک ۲۱.۷ درصد بیننده
- به خانه برمیگردیم شبکه پنج ۲۰.۶ درصد بیننده
- ویتامین خ شبکه نسیم ۱۷.۲ درصد بیننده
- فوتبال ۱۲۰ شبکه ورزش ۱۶.۷ درصد بیننده
- سیمای خانواده شبکه یک ۱۶.۳ درصد بیننده
همچنین براساس نظرسنجی مرکز تحقیقات رسانه ملی، شبکه سه با ۵ برنامه بالای ده درصد بیننده، در آن بازه زمانی صدرنشین شبکههای سیما بود و بعد از آن شبکههای یک و ورزش هر کدام با چهاربرنامه بالای ده درصد بیننده و شبکههای دو و نسیم هرکدام با سه برنامه بالای ده درصد، دررتبههای بعدی قرار داشتند.
شبکه نسیم پرمخاطبترین شبکه تلویزیون
حالا اما شبکه نسیم صدرنشین تعداد مخاطبان سیما طبق نظرسنجی خود این سازمان است. میزان مخاطبان تلویزیون هم به طرز محسوسی نسبت به پائیز و زمستان گذشته افزایش پیدا کرده که مقدار قابل توجهی از آن میتواند به شیوع ویروس کرونا و قرنطینههای خانگی مربوط باشد. تاخیر در برگزاری امتحانات مدارس و دانشگاهها هم تاثیر قابل لمسی روی میزان تماشای تلویزیون توسط مردم ایران داشته است.
از طرفی افت ۱۵درصدی در میزان مخاطبان عصر جدید نسبت به ایام نوروز و همچنین افت بیش از ۱۸ درصدی مخاطبان دورهمی را میتوان به این نظریه مرتبط دانست که مخاطبان برنامههای سرگرمیمحور، نسبت به مخاطبان برنامههای تخصصی، وفاداری و پیگیری کمتری به برنامهها دارند.
با نگاه به فهرست ده برنامه پرمخاطب تلویزیون در خرداد ۱۳۹۹؛ و همچنین در نظر داشتن چند نظرسنجی دیگر سازمان صدا و سیما در همین اواخر، به وضوح مشخص است که جایگاه برنامههای سرگرمیساز در مدیریت رسانهای تلویزیون بهشدت تقویت شده و در عوض جایگاه برنامههای محتوامحور (ورزشی، هنری، اجتماعی، سیاسی و…) مرتب در حال پایین آمدن است.
اگر تلویزیون برنامههای باکیفیتی در هر کدام از حوزههای محتوامحور داشت و همچنان آنها را در این فهرست دهتایی نمیدیدیم، میشد گفت ذائقه مردم در این بازه زمانی بهخصوص تغییر کرده اما حالا ترکیببندی این فهرست را به چیزی جز سبک رفتار رسانهای سازمان صدا و سیما در این سالها نمیشود ربط داد.
اقبال خوب مخاطبان از برنامههای مذهبی
در این فهرست عنوان «مستند حیات وحش» هم به چشم میخورد که شاید باید آن را در زمره فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بهحساب آورد، نه برنامه سازی. در هر حال مستند یک نوع فیلم است نه تاکشو یا مسابقه یا چیزهایی از این قبیل. برنامه «طبیب» شاید به دلیل فراگیری ویروس کرونا توانست در این دوره بیشتر دیده شود و به رغم محتوای آموزشیاش میشود آن را در ردیف برنامههایی مثل «به خانه برمیگردیم» قرار داد که به روزمرگیهای مردم میپردازند.
برنامههایی که از لحاظ تعداد مخاطب میتوانند عدد خیلی بالایی را به دست بیاورند اما تاثیر و بهخصوص بازتاب آنها کمتر است. این نوع برنامهها حتی کمتر از برنامههای سرگرمیساز ممکن است برای مدیران سازمان چالش خاصی بوجود بیاورند. برنامه «سمت خدا» هم نشان میدهد که جامعه ایران همچنان اقبال بالایی نسبت به برنامهسازی مذهبی نشان میدهد. این یکی از برگهای برنده سیمای جمهوری اسلامی نسبت به شبکههای ماهوارهای است؛ چه اینکه آنها بنابر تعریفی که از خودشان دارند، نمیتوانند چنین برنامههایی بسازند.
در کل باید توجه کرد که پرمخاطبترین برنامه تلویزیون را ۵۲ درصد از مردم کشور میبینند و آن ۴۸ درصد باقیمانده عدد مهمی است. در ایام تعطیلات نوروز این عدد۳۳ درصد بود. ۳۳ درصدی که حتی در ایام نوروز و قزنظینه کرونایی، عصر جدید را دوست ندارند و احتمالاً «خندوانه» و «دورهمی» و «کودکشو» و «دست پخت» و برنامههای دیگری از این قبیل را هم نمیبینند. شاید آنها را بشود در فهرست مخاطبان «مستند حیات وحش» پیدا کرد یا در میان بینندگان «سمت خدا»؛ تنوع به همین درد میخورد؛ اما ممکن است آنها در حال حاضر اصلا مخاطب جدی تلویزیون نباشند چون آنچه که میخواهند، با آن کیفیتی که میخواهند، در سبد محصولات تلویزیون نیست.
جای خالی برنامههای محتوا محور در تلویزیون
آنها لزوما همگیشان مخاطب ماهوارهها نیستند بلکه خیلی از این افراد را تنها میتوان با تولیدات جدیتر جذب تلویزیون کرد. تلویزیونی که از برنامههای محتوامحور با کیفیت، در حوزههای مختلف، خالی است و فقط روی عامهفهمترین سرگرمیها تمرکز کرده، جامعه هدفش را از آنچه که واقعا هست خیلی سطح پایینتر بهحساب آورده و یک عافیتطلبی افراطی را در قبال هر نوع چالش احتمالی در پیش گرفته که همین میتواند باعث ریزش مخاطبانش بشود.
اولین مرحله در بررسی فهرست ده برنامه موفق تلویزیونی میتواند این باشد که ببینیم امروز جای چه چیزهایی در برنامهسازی تلویزیون خالی است. البته باید توجه کرد که در تمام این حوزهها همین امروز هم برنامههایی تولید میشوند اما نه با آن کیفیتی که از جانب علاقمندان جدی به این موضوعات توقع میرود.
آن حدی از آزادی عمل که طی سالهای اخیر به برنامههای سرگرمیمحور در حوزه خودشان داده شده (از پخش موسیقیهای شاد و حرکات موزون تا شوخیهای صریح و دیالوگهای گاه شوکهکننده)، مدتهاست که به برنامههای محتوامحور داده نمیشود. در حال حاضر نیاز جامعه ایران به برنامههای جدی و صریح و باکیفیت در چهار حوزه ورزش، اقتصاد، هنر و سیاست بهشدت احساس میشود.
اقتصاد
همین امروز هم تلویزیون برنامههای اقتصادی متعددی دارد که بعضیشان قابل توجه هستند. اما آیا سیمای ملی، همپای مسائل روز جامعه ایران به مسائل اقتصادی میپردازد؟ آیا چنانکه داخل تاکسیها، پیادهروی جلوی مغازهها، در آرایشگاهها، صف نانواییها و ساعت عصرانه کارمندان و هر جمع عادی دیگری، مردم درباره مسائل اقتصادی حرف میزنند، تلویزیون هم حرف میزند؟
تعبیر واضحتر قضیه این است که آیا تلویزیون ایران توانسته وکیل رسانهای مردم ایران در یکی از بحرانیترین شرایط اقتصادی باشد؟ نقد بیپردهی چیزهایی که عمده مشکلات اقتصادی مردم ایران را شامل میشوند و ریشهیابی صحیح و صریح و فنی آنها، نیازمند صرف نظر مسئولان این سازمان از بعضی منافع احتمالی در حوزههای بازرگانی و اقتصادی است. به عبارتی بین به دست آوردن دل مخاطبان و آن منافع، باید یکی را انتخاب کرد و از تلویزیونی که خصوصی نیست و ملی است توقع میرود که طرف مردم باشد.
سیاست
شاید به نظر برسد که تلویزیون ایران، کم برنامههای سیاسی ندارد اما میزان صراحت این برنامهها و جنبههایی از مسائل سیاست خارجی و بهخصوص داخلی که به آنها پرداخته میشود، بسیار محدود است. به طور مثال حتی در مرور صفحات نخست روزنامههای کشور که توسط برنامههای صبحگاهی انجام میشود، به چالشهای سیاسی داخلی اصلا پرداخته نمیشود و این مسائل بایکوت میشوند.
چیزی که حتی در شبکههای اجتماعی به راحتی میتواند به چشم هر مخاطب ایرانی بخورد، در برخورد محافظهکارانه تلویزیون با موضوعات کلان، نادیده گرفته میشود. در چنین شرایطی است که طبیعتاً مخاطبان، منابع دیگری را جهت پیگیری این مسائل انتخاب خواهند کرد و تلویزیون ایران قافیه را به ماهوارهها و شبکههای اجتماعی خواهد باخت.
ورزش
به طرز غافلگیرکنندهای برنامه «فوتبال برتر» در بین ده برنامه پرمخاطب تلویزیون در خردادماه امسال غایب است؛ اما به طور کلیتر، شاید به محض اینکه درباره برنامههای ورزشی تلویزیون صحبت شود، غیبت برنامه «نود» در شبکه ۳ و حاشیههای متعدد آن به یاد همه بیاید. با توجه به همین عجیب است که تلویزیون چندین و چند جایگزین برای هر کدام از برنامههای سرگرمیمحورش دارد و مثلا اگر خندوانه پخش نشود، دورهمی و عصر جدید و… جای آن را میگیرند در حالی که برای برنامههای ورزشی پرمخاطبش چنین جایگزینی نداشته است.
بدون هر نوع قضاوتی درباره عادل فردوسیپور و برنامه فوتبالیاش، میشود مطمئن بود که در صورت ادامه داشتن پخش «نود»، امروز آن را در این فهرست دهتایی میدیدیم؛ اما عجیب است که تمام بضاعت ورزشی تلویزیون ایران در همین یک برنامه خلاصه میشده و وقتی که قرار شد «نود» نباشد، تازه به فکر جایگزینی برای آن افتادند.
هنر
سرنوشت برنامه سینمایی «هفت» در تلویزیون ایران، یکی از انتقاد برانگیزترین گزارهها راجعبه مدیران این سازمان را موجه میکند. آن گزاره نبود فکر باز و منشی که به اندازه کافی صبورانه باشد، در بعضی از لایههای سازمان از یکسو و در عین حال عافیتطلبی و دوریگزینی از هزینه دادن بابت مسائل فرهنگی، از سوی دیگر است.
هفت در ابتدای راه با خلاقیت فریدون جیرانی توانست توجهات زیادی را به خودش جلب کند؛ اما به دلایلی بسیار ساده این برنامه را از خالق آن گرفتند و به کسی سپردند که گزینه مناسبی برای این کار نبود. پس از آن هم در دوره بهروز افخمی به عنوان مجری سوم هفت، وقتی که این برنامه جدی شد و به اصلیترین موضوعات سینما پرداخت، مجریاش صندلی خود را از دست داد. افراد دیگری که پس از آن به این برنامه آمدند، هیچکدام نتوانستند چیز چندانی بیشتر از مجری اول هفت داشته باشند.
هفت تنها یک نماد از نوع برخورد تلویزیون با برنامههای هنری خودش است وگرنه این رفتار را در موارد متعدد دیگری هم میشود دید. با توجه به همین مورد است که میفهمیم چرا تلویزیون اصلا سراغ ساخت برنامهای جدی در مورد موسیقی و بعضی مسائل دیگر هنری هم نرفته است.