بررسی قوانین جدید آکادمی اسکار
حتی اگر در قوانینی که توسط آکادمی اسکار وضع میشدند، به لحاظ اخلاقی و تربیتی هیچ بحثی نبود، واضح است که چنین اقدامی نقض صریح استانداردهای هنری در اعتباربخشی به آثار است.

در این پرونده نگاه کاملی خواهیم داشت به سیر تغییرات قوانین اسکار، تاثیر هالیوود در این قضیه و بررسی قوانین جدید اسکار که در شهریور ۹۹ توسط آکادمی اسکار وضع شده است. ابتدا یک بازگشت به عقب خواهیم داشت به وضعیت هالیوود و آمریکا در دهه ۳۰ میلادی. با ما همراه باشید.
هالیوود در سالهای دور به ترویج سبک زندگی آمریکایی از یک طرف و توجیه حضور نظامی و امنیتی آمریکا در سایر کشورهای دنیا از طرف دیگر شهرت داشت. این سینمای جمهوریخواه آمریکا بود که تا مدتها جریان غالب در این کشور بهحساب میآمد و چنین درونمایههایی از جمهوریخواهان صادر میشد.
بعد از دهه ۳۰ میلادی، جمهوریخواهان سینمای آمریکا قدرت بسیاری پیدا کردند و پس از جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد، این قدرت بسیار بیشتر هم شد تا اینکه با اتفاق افتادن جنگ ویتنام و صحبت کردن بعضی از عوامل سینمای آمریکا بر علیه آن، اولین بارقههای عدول از جمهوریخواهی در هالیوود زده شد؛ هرچند هنوز جریان غالب همان بود که بود. در نقطه مقابل و عمدتاً خارج از آمریکا، چیزی به اسم سینمای مقاومت وجود داشت که دارای درونمایههای چپ بود و از «قهرمان طبقه کارگر» گرفته تا آثار استقلالطلبانه و البته حتی بعضی از آثار روشنفکری را در بر می گرفت.
احتمالاً به گوش همه خورده است که امروز خیلیها میگویند سینما در آن روزگاران شور و حرارت خیلی بیشتری نسبت به حالا داشت. آن روزها را دوران شکوه سینما مینامند. وقتی جنگ سرد در اوایل دهه ۹۰ میلادی به پایان رسید و اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید، سینما هم دستخوش تغییراتی شد.
ژانرهای هالیوود و نژادپرستی
به عنوان یک مثال شاخص، رفتهرفته ژانر وسترن که اساساً بستر نژادپرستیهای آمریکایی بود، تبدیل به نئووسترن شد و کارکردی عکس گذشته خود یافت. ابتدا تغییرات به نظر خیلی مثبت میرسیدند و کسی از نهایت کار خبر نداشت. از سال ۲۰۰۱ به این سو سینمای آمریکا کمکم از سمت جمهوریخواهان به سمت دموکراتها گردش کرد و این روند در ۲۰۰۴ میلادی، یعنی همزمان با رقابتهای انتخاباتی برای دور دوم ریاستجمهوری بوش پسر، شدت فزایندهای یافت.
از این طرف خبری از قهرمانان طبقه کارگر و استقلالطلبی و امثال آن مضامین در سینما نبود و از طرف دیگر دموکراتها سعی در جا انداختن نوع بهخصوصی از لیبرالیسم داشتند که میخواست تمام ارزشهای جهان کهن را زیر و رو کند. این رویکرد را ذیل تعریف پستمدرنیسم هم میشد قرار داد و مهمترین مولفههای آن در سینما تاکید بر دو عنصر تنوع نژادی (به عنوان ابزاری برای جهانیسازی) و همجنسگرایی (به عنوان ابزاری برای جا انداختن بیحد و حصر آزادیهای فردی) بود که هر دوی این عناصر برای کوبیدن جمهوریخواهان هم مناسب بودند. جمهوریخواهانی که اساسا به عنوان افرادی ملیگرا و مذهبی شناخته میشدند.
تنوع نژادی ابزاری برای جهانیسازی
دموکراتها تاکید روی تنوع نژادی را ابزاری برای جهانیسازی کرده بودند و چنین چیزی را مبارزه با فاشیسم جا میزدند و از طرف دیگر همجنسگرایی چیزی بود که مدافعان آن حاضر به هیچ نوع بحث علمی و منطقی دربارهاش نبودند. پیش کشیدن مباحث علمی و پزشکی در این خصوص، به فاشیسم متهم میشد و آن را به آزمایشگاههای هیتلر ارجاع میدادند.
بحثهای منطقی و استدلالی هم در دور باطل نسبیت انداخته میشدند (نظر و تصمیم هرکس برای خودش محترم است و هیچکس حق ندارد به دیگری بگوید چه باید بکند) و نظریهای که اساسا جامعه را قبول نداشت (لیبرالیسم) و فقط به فرد معتقد بود، اجازه نمیداد که یک حکم کلی و جامع و مانع و شامل، درباره هر چیزی صادر شود تا جامعه را مقید به هر هنجاری بکند.
آیا کن جشنواره همجنسبازان است
همه چیز با اینکه سریع اتفاق افتاد، یکجا و همان اول کار مطرح شد. چند سال پیش وقتی در ایران مطرح شد که «کن جشنواره همجنسبازان است» و این جمله روی جلد یکی از روزنامهها رفت، خیلیها در داخل کشور بر چنین گزارهای تاختند و آن را توهم توطئه نامیدند. اما حالا در کن و ونیز و برلیناله، جوایز مستقلی برای اهداء به فیلمهای همجنسگرایانه قرار داده شده است.
اشاره به چنین نکتهای از آن جهت اهمیت دارد که توجه کنیم فستیوالهای هنری اروپا هم کاملاً همسو و همداستان با دموکراتهای سینمای آمریکا هستند. فیلمهای آمریکایی هم طی این سالها در این زمینه کم نگذاشتهاند. آیا ما از ترویج سبک زندگی آمریکایی در سینما و ترویج امپریالیسم آمریکایی در آن خلاص شدهایم و به دام چیزهای دیگر افتادهایم؟ به عبارتی دیگر آیا دموکراتهای سینمای آمریکا نسبت به جمهوریخواهانش کمتر به دخالت این کشور در سایر نقاط دنیا ترویج سبک زندگی آمریکایی میپردازند؟ نه چنین نیست؛ هر چند این بحث جداگانه و مفصلی است که باید در ساحتی مستقل به آن پرداخت.
اما به هر حال، حجم عظیمی از تبلیغ همجنسگرایی و توجه به ترکیب نژادی را میتوان در سینمای سالهای اخیر آمریکا دید؛ چنانکه کمپانی نتفلیکس نمونه شاخص آن است. این جریان در قانون جدیدی که برای شرکت آثار در مراسم اسکار وضع شده، قابل مشاهده است.
قوانین جدید اسکار و تلاش برای اجباری کردن یک دیدگاه
آکادمی اسکار روز سهشنبه هجدهم شهرریورماه ۱۳۹۹ اعلام کرد استانداردهای جدیدی را برای انتخاب نامزدهای اسکار بهترین فیلم اعمال میکند. برای نود و چهارمین و نود و پنجمین دوره جوایز اسکار که در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ برگزار خواهد شد، یک فیلم برای این که در رقابت بخش اسکار بهترین فیلم واجد شرایط شناخته شود، باید فرم محرمانه استانداردهای آکادمی را ارائه بدهد.
از سال پس از آن و در ۲۰۲۴ میلادی، برای جوایز اسکار ۹۶، فیلم ارائهشده برای بخش اسکار بهترین فیلم، باید حداقل دو مورد از چهار استاندارد اعلامشده را داشته باشد. حتی در دوران مککارتیسم هم چنین بخشنامهای سابقه نداشت.
سرفصلهای قوانین جدید اسکار چیست
بهعنوان نمونه، استاندارد A شامل سرفصلی با عنوان «ارائه روی پرده، مضامین و روایتها» است که خود چند زیرمجموعه را در برمیگیرد. یکی از آنها حضور الزامی یک بازیگر (حداقل یکی از نقشهای اصلی یا بازیگران مکمل در نقشهای مهم) از نژاد یا قومیتی است که تاکنون کمتر روی پرده تصویر شده؛ شامل آسیایی، لاتین، سیاهپوست، بومی آمریکا، آلاسکا، خاورمیانه و…
مورد دیگر این سرفصل، گروه بازیگران یک فیلم است. در این مورد، حداقل ۳۰ درصد تمام بازیگران نقشهای ثانوی و نقشهای فرعی، باید حداقل شامل دو گروه از این گروهها باشند: زنان، گروههای نژادی یا قومی، همجنسگرایان و آدمهایی با ناتوانیهای فیزیکی یا شناختی، یا ناشنوا یا کمشنوا.
مورد دیگر این سرفصل، خط داستانی اصلی و موضوع است که همان موارد، یعنی زنان، گروههای نژادی یا قومی، همجنسگرایان و آدمهایی با ناتوانیهای فیزیکی یا شناختی، یا ناشنوا یا کمشنوا را باید در بر بگیرد. به همین منوال، استاندارد B شامل سرفصلی با عنوان «رهبری خلاقانه و تیم پروژه»، استاندارد C شامل سرفصلی با عنوان «دسترسی و فرصتها در صنعت» و استاندارد D شامل سرفصلی با عنوان «گسترش تماشاگران» است که در آنها نیز رعایت موارد ذکرشده در زیرمجموعههای استاندارد A تأکید شده است.
به عبارتی استفاده از همجنسگرایان و گروههای دیگر اقلیت به عنوان عوامل یک فیلم هم اجباری میشود. به طور طبیعی و خودبخود، در اکثر فیلمها سهم زنان از نقشهای اصلی و فرعی بیش از ۳۰ درصد خواهد بود. حالا هر فیلمساز باید بین همجنسگرا بودن سایر عوامل و شخصیتها؛ و معلول بودن یا تعلق داشتنشان به نژادی دیگر، یکی را انتخاب کند.
قوانینی برای عادیسازی بیاخلاقیها در سینما
میتوانیم فیلمهای زیادی را در حافظهمان تصور و مرور کنیم که به هیچ عنوان در این قالب نمیگنجند. وقتی در یک داستان جایی برای شخصیتهای معلول یا نژادهای دیگر نیست که این اتفاق هم زیاد میتواند رخ بدهد، چه باید کرد؟ برای گذشتن از این سد کافی است نشان داده شود که بعضی از آن شخصیتها همجنسگرا هستند؛ بیاینکه همجنسگرا بودن یا نبودنشان در قصه تغییر ایجاد کند.
صرفاً قرار است این قضیه عادیسازی شود و قبحش بریزد. حتی اگر در قوانینی که وضع میشدند، به لحاظ اخلاقی و تربیتی هیچ بحثی نبود، واضح است که چنین اقدامی نقض صریح استانداردهای هنری در اعتباربخشی به آثار است. اما نکته اصلیتر این است که سینما به کجا و به چه سمتی قرار است پیش برود؟
چند سال پیش تصور این که سینما به چنین روزی برسد، مشکل بود؛ اما حالا میتوان با تردید و نگرانی پرسید که گام بعدی چیست؟ برای اینکه بدانیم گام بعدی سینمای آمریکا و اروپا در لیبرالیزه کردن گفتمان فرهنگی-هنری جهان چیست، میتوانیم نگاهی به جنجالی که اخیرا بر سر فیلم «نانازها» برپا شد، بیندازیم.
پدوفیلی؛ گام بعدی سینمای غرب
«نانازها» یکی از فیلمهای مستعمراتی فرانسه است که با بودجه دولتی این کشور ساخته میشوند. کارگردان این نوع فیلمها از بین اتباع آن دسته از کشورهای موسوم به جهان سوم انتخاب میشوند که تحت نفوذ فرهنگی فرانسه و یا مستعمره آن بودهاند و مضمون آنها پشت کردن یکی از بومیان این کشورها به سنت کشور خودش و شیفتگی او نسبت به فرهنگ مدرن فرانسه است.
نانازها یک فیلم کمدی-درام است که زیر مجموعه ژانر «داستان بلوغ Coming-of-age story» هم تعریف میشود. کارگردان این فیلم مایمونا دوکور، در پاریس از پدر و مادری سنگالیتبار متولد شد و همانجا رشد کرد. این فیلم بر اساس زندگی یک دختر مسلمان سنگالی از جامعهای سنتی ساخته شده است که در میان دو ارزش متضاد، ارزشهای سنتی و فرهنگ اینترنتی، گرفتار شده و در عین حال در مورد ابرجنسی بودن تمایلات دختران، پیش از نوجوانی صحبت میکند.
اسکار مروج سو استفاده جنسی از کودکان
نانازها برای اولین بار در بخش مسابقات دراماتیک سینمای جهانی جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۰ در ۲۳ ژانویه ۲۰۲۰ به نمایش درآمد و جایزه کارگردانی گرفت و نامزدی جایزه بزرگ هیئت داوران را به علاوه تمجید از فیلمنامهاش به دست آورد. سپس کمپانی نتفیلیکس به عنوان پخشکننده این اثر انتخاب شد.
ورایتی در توصیف این فیلم مینویسد «چهار دختر نوجوان را به تصویر میکشد که لباسهای تشویقی آشکار (مشوق جنسی) به تن میکنند و عکسهای تحریکآمیزی از خودشان در اینترنت ارسال میکنند که در شبکههای اجتماعی با واکنشهای جنسی مواجه میشود.» این فیلم یکی از بیسابقهترین واکنشهای جهانی را بر علیه خودش برانگیخت.
«شورای تلویزیونی والدین» در آمریکا از نتفلیکس درخواست کرد این فیلم را از سایت خود حذف کند. بلافاصله هشتگی در توئیتر انگلیسی زبان به راه افتاد که در آن، کاربران از هم دعوت میکردند به دلیل پخش چنین فیلمی، همگی حساب کاربریشان در نتفیلیکس را مسدود کنند. بسیاری از کاربران تصویری از مسدود کردن حساب کاربریشان در نتفیلیکس را پیرو همین موج توئیتری منتشر کردند.
سیطره تدریجی لیبرالیسم بر بدنها
ترکیه پخش این فیلم را در نتفیلیکس ترکی ممنوع اعلام کرد و دلیل آن را استفاده جنسی از کودکان اعلام کرد. دادخواستهایی با دهها هزار امضاء علیه این فیلم تقدیم مقامات قضایی آمریکا شد و در کل موج بزرگی علیه آن به راه افتاد. اما نکته اصلی را در اینباره میتوان در مقالهای به قلم چاد پکنولد، فیلسوف مشهور آمریکایی که به بهانه انتشار فیلم نانازها و درباره لزوم مقابله با سیطره تدریجی لیبرالیسم بر بدنها و ذهنهای جامعه نوشته شده بود یافت.
پکنولد میگوید «این فیلم از ما دعوت میکند تا ساعتها به تصاویر جنسی شده دختران جوان در پس زمینه حجاب اسلامی، و دوگانه عزت و فروتنی، نگاه کنیم و بهشان عادت کنیم.» و ادامه میدهد: «همه ما دهها سال است که راهپیمایی پایدار اخلاق جنسی مترقی را مشاهده کردهایم و مرزهای اخلاقی را یکی پس از دیگری در موهومترین و غیرعادیترین زمینهها سرنگون کردهایم.
هالیوود و عادی سازی همجنسگرایی و بهرهبرداری جنسی از کودکان
مراحل اوبرگفل Obergefell (قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان آمریکا در سال ۲۰۱۵) تا قانون Bostock (قانونی که در سال ۲۰۲۰ تصویب شد و اخراج کارمندان شرکتها به دلیل تمایل به همجنسگرایی را ممنوع میکرد) فوقالعاده سریع بود و همانطور که ایالت کالیفرنیا پیشنهاد میکند، سن رضایت به رابطه جنسی، به چهارده سال کاهش یابد، گروههایی مانند MAPs (افراد کمسال جذب شده)، به عنوان یک گرایش جنسی پدوفیلی، کودکان را دارای حق ورود به جامعه دگرباشان جنسی تحت عنوان حمایت از این قانون میکنند.»
به عبارتی دکتر پکنولد میگوید پس از عادی شدن همجنسگرایی، نوبت به عادیسازی بهرهبرداری جنسی از کودکان خواهد رسید و برای این سخنش شواهد و استدلالهای متعددی میآورد. حالا باید دید که آیا خارج از حوزه تمدنی غرب، سایر اجزاء سینمای جهان هم با این روند همسو خواهند شد یا بر علیه آن خواهند شورید؟
به هر حال پیشبینی آینده به این سادگیها نیست. همانطور که این درجه از صراحت را در سینمای غرب نمیشد برای امروز تصور کرد و از طرفی چنین واکنشهایی را به فیلمی مثل نانازها هم نمیشد پیشبینی کرد. آنچه در آینده رخ خواهد داد هم دقیقا همانگونه پیش نخواهد رفت که امروز برنامهریزی شده است.