بررسی مزایا و معایب اکران فیلم های خارجی در ایران
اکران فیلم خارجی در ایران می تواند یک تیغ دو دم باشد. هم ممکن است بتواند ما را مثل چین در مسیر تکامل سینمای خودمان یاری بدهد و هم می تواند مثل روسیه و فرانسه که روزگاری کهکشانی از اسطوره های سینمایی را به جهان تقدیم کرده بودند، باعث شود که سینمای داخلی مان شبیه مثل چرم ساغری آب برود.

از هجدهم تیرماه ۱۳۹۹ بود که اکران چند فیلم خارجی در سینماهای ایران آغاز شد. این فیلمها عبارت بودند از «بین ستارهای» به کارگردانی کریستوفر نولان، «جوکر» به کارگردانی تاد فیلیپس، «۱۹۱۷» به کارگردانی سم مندس و «احضار ۲» به کارگردانی جیمز وان. تا به حال هیچ آماری از میزان فروش این فیلمها منتشر نشده است و به طور قطع دلیل آن پائین بودن میزان فروش فیلمهاست.
شیوع ویروس کرونا باعث شد که خیلی از ساختارها در دنیا واژگون شوند و یکی هم اکران فیلمها در سینمای ایران بود. تا پیش از این بر سر اکران دعوا وجود داشت اما حالا تهیهکنندهها اصرار میکردند که فیلمشان اکران نشود و دولت برای پایان دادن به اکران فیلمهایشان جریمه تعیین میکرد. در این شرایط که سیاستگذاریهای کلان با قدرت تمام در جهت روشن نگه داشتن چراغ سالنهای سینما به هر قیمتی حرکت میکردند، راهی جز این نبود که چند فیلم خارجی هم اکران شوند تا به بهانه آن گیشه بلیتفروشی فعال باشد؛ هرچند این فیلمها را قبلاً همه دیده بودند و سالنهای سینمای ما هم ویژگی بصری خاصی ندارند که مخاطب را برای تماشای مجدد این آثار روی پرده ترغیب کنند.
سرنوشت اکران فیلمهای خارجی در ایران
پیش از این هم در سال ۱۳۹۷ تلاشی برای اکران فیلمهای خارجی صورت گرفت. به عبارتی در همان مقطع میشد گفت ممنوعیت چهل سالهای که در این زمینه از آن صحبت میشد، دیگر از میان رفت و انحصار اکران فیلم خارجی از بنیاد سینمایی فارابی گرفته شد؛ اما ساختارهای نمایش فیلم در ایران به شکلی نبودند که چنین گشایشی باعث شود اکران فیلم خارجی بتواند در ایران موفق باشد. «همه پولهای جهان» نتوانست گیشه موفقی داشته باشد و حتی یکی از روزها را بدون مخاطب گذراند.
حالا هم آماری از فروش این چهار فیلم خارجی منتشر نشده اما تردیدی نیست که مخاطب آنها بسیار کم بوده است. آیا اگر این فیلمها همزمان با آمریکا در ایران اکران میشدند، فروششان بالا میرفت؟ بعید است که چنین باشد. سالنهای سینمای ایران، به لحاظ کیفی، چیزی افزون بر سیستمهای پخش خانگی ندارند. باید دیگر به این نتیجه رسیده باشیم که امکان اکران فیلم خارجی در ایران فقط به دلیل ممنوعیتهای دولتی نیست که فراهم نمیشود؛ بلکه بازار اکران آثار آمریکایی در ایران آنقدر کمرونق هست که حتی خریداری حق کپی رایت آنها برای هیچ پخشکنندهای به صرفه نباشد.
کدام سالن سینما در ایران به قدری باکیفیت است که مخاطبان در حالی که میتوانند فیلم را دانلود کنند و در منازلشان ببینند، حاضر باشند برای تماشای آن روی پرده، پول بلیت سینما بپردازند؟ سالهاست که در کشور فقیری مثل هندوستان، مردم فیلمهای سینمایی را ابتدا دانلود میکنند آن را میبینند و اگر خوششان میآمد، به سالن سینما میروند؛ همانطور که ما موزیکها را میشنویم و اگر دوست داشتیم، به کنسرت خوانندهاش میرویم.
پرواضح است که سالن سینما برای آنها چیزی بیشتر از سیستم داخل منازلشان دارد و مثال هندوستان از این جهت اهمیت دارد که تصور نکنیم چنین حالتی منحصر به کشورهای ثروتمندی مثل آمریکاست. حالا اکران فیلم خارجی در سالنهای داخل کشور، در صورت وجود چنین ظرفیتی میتوانست به نفع سینمای ایران باشد یا به ضرر آن؟ این اولین پرسشی است که باید به آن پرداخت.
اکران فیلم خارجی؛ تیغ دو دم
از سال ۱۳۶۳ اکران فیلم خارجی در سالنهای نمایش ایرانی ممنوع یا به عبارتی بهشدت محدود شد و تنها چند نمایش خارجی در سال توسط خود بنیاد سینمایی فارابی انجام میگرفت. روزگاری که ایران چنین طرحی را پیاده میکرد، بسیاری از کشورها برای حمایت از سینمای ملیشان از همین شیوه استفاده میکردند.
اما حالا خیلی چیزها فرق کرده است. یکی از عمدهترین دلایل چنین تغییراتی، نوع سیاستی است که چین در قبال ورود فیلمهای خارجی اتخاذ کرد. دولت چین پس از سال ۱۹۷۹، اجازه اکران فیلمهای خارجی را در کشورش داد، اما مالیات سنگینی از این فیلمها میگرفت تا آن را خرج تجهیز سالنهای نمایش در داخل مرزهای خود بکند.
چین به این ترتیب تبدیل به بزرگترین بازار فیلم جهان شد و توانست آثار خودش را هم در این بازار به فروش برساند. آنها حالا پس از هندوستان، بیشترین تعداد تولید سالیانه فیلم را در جهان دارند که عطف به همین بازار بزرگ داخلی ساخته میشوند و به علاوه، با توجه به بازاری که درست کردهاند، فیلمسازان آمریکایی را هم ناچار کردهاند که مطابق ذائقه چینیها فیلم بسازند. همین باعث شده که به شکلی نرم و تدریجی، ذائقه مخاطبان تمام جهان با فیلمهای چینی سازگارتر شود تا آنها در آینده بتوانند بازارهای جهانی را راحتتر فتح کنند.
آمار اکران فیلمهای خارجی در سایر کشورها
اما گذشته از اکران فیلم خارجی در چین یا کشورهای موفق و رو به رشدی مثل اندونزی و نیجریه و امثال آنها، در این زمینه میشود اتحادیه اروپا را هم در نظر گرفت که نهایتا ۲۶ درصد از بازار سینما در آن به خودش اختصاص دارد و باقی را به آمریکا واگذار کرده است. در دنیا الگوهای مختلفی از برخورد با مسئله اکران فیلمهای خارجی وجود دارد. در ترکیه ۵۱ درصد از فیلمهایی که اکران میشوند، تولید همین کشور هستند و این نسبت در حال تغییر به نفع خود ترکیه است.
اما روسیه که فیلمسازان آن در سالهای دور گذشته، بخشی از معماری اصلی ساختار سینما را انجام دادند، امروز تنها ۱۷ درصد از سالنهای نمایش خودشان را در اختیار دارند و یا با اینکه واژه سینما یک لفظ فرانسوی است، امروز ۷۰ درصد از فیلمهایی که در فرانسه نمایش داده میشوند آمریکایی هستند. اکران فیلم خارجی در ایران هم میتواند یک تیغ دو دم باشد.
این هم ممکن است بتواند ما را مثل چین در مسیر تکامل سینمای خودمان یاری بدهد و هم میتواند مثل روسیه و فرانسه که روزگاری کهکشانی از اسطورههای سینمایی را به جهان تقدیم کرده بودند، باعث شود که سینمای داخلیمان شبیه مثل چرم ساغری آب برود.
چرا فیلم خارجی در ایران بازار پیدا نکرد؟
در حال حاضر چیزی که مسلم مینماید این است که اکران فیلم خارجی در ایران موانع قابل توجهی دارد. به عبارتی، این مشکل که فیلم خارجی نمیتواند در ایران اکران شود، دیگر تنها به دلیل ممنوعیتهایی که دولت وضع کرده نیست و چنین طرحی در چند آزمایشی که طی یکی دو سال اخیر پس داده، بهشدت شکست خورده است.
اما چرا مخاطب ایرانی از اکران فیلمهای خارجی استقبال نمیکند؟ اولین نکتهای که ممکن است به نظر خیلیها برسد، سانسور است. میگویند مخاطب ایرانی میتواند فیلمها را بدون سانسور در منزلش ببیند. پس چرا باید برای تماشای نسخهی سانسور شده آن به سینما بیاید؟ این اتفاقا مسئله چندان مهمی نیست.
آیا نمایش فیلمها و سریالهای خارجی در تلویزیون ایران مخاطب ندارد؟ آیا همه فیلمهای دنیا نیاز به سانسور جدی، طوری که به ماهیتشان صدمه بزند دارند؟ مثلا همین فیلم «۱۹۱۷» که حالا در حال اکران است، در کدام قسمت سانسور شده؟ آیا با همین معیارهای ممیزی در ایران جشنوارههای جهانی برگزار نمیشوند و فیلمهای خارجی به نمایش در نمیآیند؟ چین هم فیلمهای خارجی را سانسور میکند و یک نمونهاش فیلم «لانتوری» به کارگردانی رضا درمیشیان بود که به علت آنچه دارا بودن درونمایههای مذهبی عنوان شد، سانسور که هیچ، اساساً اجازه اکران در این کشور را پیدا نکرد.
کیفیت سینماها مسئله اصلی عدم استقبال از اکران فیلمهای خارجی
چین مسائل غیر اخلاقی فیلمهای آمریکایی را هم سانسور میکند و یا مثلاً «جوکر»، ساخته تاد فیلیپس که پدیده سینمای جهان در سال ۲۰۱۹ شد، فیلم دیگری بود که اجازه اکران در چین را به دست نیاورد. ما با دلایل دیگری برای شکل نگرفتن بازار فیلمهای خارجی در ایران مواجهیم. یکی از موانع اصلی ما برای ورود فیلمهای خارجی به کشورمان، چینش سالنهای سینمایی از یک سو و کیفیت آنها از سوی دیگر است. چینش سالنهای سینمایی ما به شکلی است که تمرکز قابل توجهی را در تهران و بخصوص مناطق مرفهنشین شمال شهر شاهد هستیم.
این اگرچه میتواند برای شرکتهایی که صاحب فروشگاههای زنجیرهای هستند و سرمایهگذار اصلی ساخت چنین سالنهایی به حساب میآیند، سودآور باشد؛ اما کلیت ساختار توزیع فیلم را در ایران دچار بنبست کرده است. در چنین بازاری نمیتوان فیلم خارجی توزیع کرد. از طرفی کیفیت سالنهای نمایش فیلم در ایران آنچنان نیست که حتی گاه و بیگاه اعتراض کارگردانهای ایرانی شنیده نشود.
مشکل دوم عدم وجود ابتکار در نوع برخورد با سینمای جهان است. شاید در قسمتهای قابل توجهی از ایران، (یعنی خیلی از همان مناطقی که اساسا سالن سینما هم ندارند)، مردم حاضر باشند برای تماشای فیلمهای هندوستان، کره جنوبی یا ترکیه بلیت بخرند و به سینما بروند؛ اما میدانیم که وقتی صحبت از اکران فیلم خارجی در ایران میشود، عمدتاً آنچه در ذهن سیاستگذاران یا مدافعان چنین طرحی میگذرد، فیلمهای آمریکایی است.
هر دوی این دلایل که به شکل ماتریسی با هم مربوط هستند، در صورتی که رعایت شوند، تازه ما را میرسانند به نقطهای که در آن میتوان فیلم خارجی را در ایران اکران کرد. پس از اینکه ما به این نقطه رسیدیم و بازاری برای فیلمهای خارجی در کشورمان فراهم کردیم، به این بحث خواهیم رسید که کدام دم از این تیغ را به کار بگیریم. آیا از این روش مثل چینیها و بعضی کشورهای دیگر برای رونق سینمای خودمان استفاده خواهیم کرد؛ یا مثل اروپا و خیلی کشورهای دیگر باعث خواهیم شد که به طور کل سینمای داخلیمان از بین برود یا نیمهجان شود.