برای سینمای هالیوود به عنوان قطب بزرگ فیلمسازی در جهان، جان فورد نه فقط یک فیلمساز که یک هنرمندِ شاعر و تصویرگر بلامنازع به معنای حقیقی کلمه است.
هر چند خود او در اکثر مصاحبهها این دست القاب و وصلهها را رد کرده و خود را فقط یک فیلمساز میداند، اما سینما به ما آموخته که حرفهای فیلمسازان دربارهی خود و آثارشان را چندان جدی نگیریم و از کنار حرفهای آنها، چه آنهایی که بوی شکسته نفسی میدهند و چه آنها که رنگ خود بزرگبینی دارند بگذریم. به قول فرانسوا تروفو، “جان فورد یکی از هنرمندانی بود که هیچگاه واژهی هنر را به کار نبرد و یکی از شاعرانی بود که هیچگاه واژه شاعری را به کار نبرد.”
در قدم نخست جان فورد را باید تصویرگر همیشگی تاریخ آمریکا دانست. تاریخی پر از خشونت که ردپای جنگ و کشت و کشتار در جای جای آن دیده میشود. فورد از دل یک چنین تاریخی و با وفاداری نسبت به کلیت آن، در اقدامی انسانگرایانه به سراغ به تصویر کشیدنِ مهربانیها در عین خشونت، جوانمردیها در عین تندخوییها و اخلاقگراییها در عین ظواهر غلطانداز میرود.
شخصیتهای آثار فورد چه آنها که جان وین آنها را جان بخشیده و چه آنها که بازیگران دیگری همچون مک لاگن و هنری فوندا به نقششان در آمدهاند، همه در عین آداب بدوی که در خلق و خویشان دارند، در نهایت از قلبهای پاک و بیآلایشی بهره میبرند. برای آنها جوانمردی اهمیت فراوانی دارد، حتی اگر لحظهای بلغزند و اشتباهی کنند در نهایت انسانهای بدی نیستند.
فورد بیش از هر کس در تاریخ سینما، با مفاهیمی مانند خانواده، آیینها، سنتها، کار، شرافت، جوانمردی، پاک دستی، شهامت و اخلاق سر و کار دارد و به آنها ارج مینهد.