معرفی بهترین فیلم های مارتین اسکورسیزی
مارتین اسکورسیزی را می توان بلند آوازه ترین فیلمساز از نسل فیلمسازان بعد از دهه هفتاد هالیوود دانست که هم در جلب نظر منتقدان موفق بوده و هم در گیشه از پول سازترین کارگردانان به شمار می رود. این هفته منتقدان ما به معرفی فیلم های مورد علاقه خود از بین فیلم های اسکورسیزی پرداخته اند.

در عصر دیجیتال که جهان سراسر در سیطرهی انبوه اطلاعات قرار دارد، یکی از معضلات همیشگی علاقهمندان به سینما انتخاب فیلم است. همه ساله در کشورهای مختلف، فیلم های بسیاری ساخته میشوند و فیلمسازان جدید از نقاط مختلف جهان سر بر میآورند و فیلمسازان قدیمی نیز در تکمیل گذشتهی درخشان خود، آثار جدیدشان را جلوی دوربین میبرند. از سوی دیگر تاریخ سینما با آن عظمت حیرت انگیز و تاریخچهی غنی خود در دسترس همگان قرار دارد.
امروز و با ظهور هاردهای کوچک، بیش از صد و بیست سال گنجینهی تمام نشدنی سینما در جیب ما جا خوش کرده و ما را به عیشی مداوم دعوت میکند. از آثار صامت تا ناطق، از سیاه و سفید تا رنگی و از کمدیها و وسترنهای کلاسیک تا فیلمهای مدرن و هنری، همه و همه به راحتی در جهان بیکران دیجیتال برای تماشا موجود است. در این هجوم اطلاعاتی، مخاطبان در بسیاری از موارد برای انتخاب فیلمها برای دیدن گیج میشوند و بین آثار متعدد سرگردان میشوند.
۱. راننده تاکسی – Taxi Driver
نویسنده: شهرزاد شاهکرمی
نام تراویس (رابرت دنیرو) میتواند یادآور واژه Travel باشد. تراویس یکی از عجیبترین ایدههای شخصیتپردازانه را میان شخصیتهای آثار مارتین اسکورسیزی داراست. او شبها نمیتواند بخوابد و به همین دلیل میرود سراغ تاکسیرانی تا شیفت شب کار کند. تصمیم شخصیت بی مقدمه از ابتدای فیلم او را به کنش وا میدارد، او را که نامش تداعی کننده واژه سفر است.
تراویس مسافر بیدار شبهای شهری است که بوی تعفن میدهد. او راننده تاکسی است اما بیش از مسافرانش، این خود اوست که در سفر است. ایستگاه به ایستگاه میرود و به قول خودش با هر آدمی که برخورد میکند، همچون سایرین بیعاطفه است. تراویس ناگزیر میشود تا عاطفه را به ضرب گلوله به مردمان شهر یادآوری کند.
او می کوشد تا دختر ۱۲ سالهای را نجات دهد که خود تمایلی به نجات یافتن ندارد. نور قرمز چراغهای راهنمایی و رانندگی در ابتدای فیلم چهره تراویس را سرخگون میکنند. رنگ قرمز دوباره در فصل کشتار فاحشه خانه تکرار و به واسطه خون حاصل از درگیریها، تشدید میشود و دوباره بر چهره تراویس نور قرمز رنگ نقش میبندد. این خشونت همنوا با معصومیت در فیلمهای اسکورسیزی تکرار میشود، اما شاید تراویسِ راننده تاکسی منتهای این ویژگی پارادوکسیکال باشد.
۲. گاو خشمگین – Raging Bull
نویسنده: دانیال هاشمیپور
«گاو خشمگین» در شرایط خاصی ساخته میشود. در زمانی که اسکورسیزی روزهای خوشی را سپری نمیکند و پروژهی «گاو خشمگین» میتواند برای او حکم تولدی دوباره را داشته باشد.
در نهایت نیز تلاشهای بیحد و حصر رابرت دنیرو به عنوان کلیدیترین عنصر فیلم، پل شریدرِ فیلمنامهنویس، مایکل چاپمنِ فیلمبردار، تلما شونمیکرِ تدوینگر و بالاتر از همهی آنها خود اسکورسیزی، نتیجه میدهد و فیلم به یکی از درخشانترین آثار اسکورسیزی در کارنامهی پربار او بدل میشود و پس از آن افسانهی اسکورسیزی تا امروز که ۴۰ سال از ساخت فیلم میگذرد، ادامه مییابد. «گاو خشمگین» داستان زندگی جیک لاموتای مشتزن و از عرش به فرش رسیدن او را حکایت میکند.
با این حال عوامل مختلفی از تبدیل شدن فیلم به یک اثر بیوگرافیک معمولی جلوگیری میکنند. نخستین المان بصری مهم در فیلم، فیلمبرداری درخشان و سیاه سفیدیست که چاپمن تحت فرمان اسکورسیزی پیاده میکند. این کیفیت بصری برای چنین فیلم پر از خون و خونریزیای ایدهی هوشمندانهای به نظر میرسد، خصوصا وقتی به قرابت این رنگبندی با زندگی خود جیک لاموتا دقت کنیم.
از سوی دیگر بسیاری فیلم را آسیبشناسی جریان خشونت افراطی در جامعهی آمریکای پس از جنگ ویتنام خواندهاند، مسئلهای که با توجه به «راننده تاکسی» چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. با تمام این اوصاف پیش از هر چیز «گاو خشمگین» تصویری قدرتمند و به یادماندنی ارائه میکند که به این راحتی از یادها فراموش نخواهد شد.
۳. پس از ساعتها – After Hours
نویسنده: پژمان خلیلزاده
«دیروقت» یا «پس از ساعتها» فیلمی است در ژانر کمدی سیاه ساختهی سینماگر پرآوازهی آمریکایی؛ مارتین اسکورسیزی که همیشه در بین فراز و فرود کارنامهاش این فیلم کمتر مورد بازخورد و توجه قرار گرفته است. «پس از ساعتها» را میتوان یک اثر کالت کوچک و قائم به عشقبازی مفرط مولفش با مقولهی ژانر و خودِ سینما دانست.
گویی در اینجا اسکورسیزی در حال و هوای پیچیدهی آن سالها که از یکسو در بحران مالی و از سوی دیگر به چالشهای متعدد پیشرو در پروسهی ساخت بحثبرانگیزترین فیلم کارنامهاش یعنی «آخرین وسوسهی مسیح» برخورده بود، فقط میخواست به سان مجنونی عشق فیلم، دوربینش را بردارد و با یک درام کوبندهی هیجانی با تخلیطی از سوسپانس هیچکاکی و اتمسفری نوآر و زبانی نسبتاً کمیک، تمام ذهنش را خالی نماید.
به همین منظور کاراکتر پال هکت به نوعی انگار خود شخصیت مارتی است که در این لابیرنت دیوانهوار فقط به دنبال گریز است؛ اما مگر از فضا و پلاستیک دَوار و شبه کافکایی جهان فیلم مامنی برای فرار میتوان یافت؟ شخصیت اصلی داستان بدون اینکه روحش از چیزی خبر داشته باشد وارد مخمصهای مرد عوضیوار و جنونوار (هر دو اثر هیچکاک) گشته که در عمق چنین کانسپت مُتخدری در یک دو راهی پر از خلا گرفتار ابژههای ناممکن میشود.
همین فاکتور است که باعث گشته تا اسکورسیزی بخشهایی از دیالوگها و موقیعتهای مفاهمهبرانگیز درامش را از بخش تمثیلی «جلوی قانون» در فصل نهم رمان «محاکمه» اثر فرانتس کافکا، اقتباس تعمدی نماید. «پس از ساعتها» هنوز هم در تاریخ، کوچک و غریب و ناآشنا مانده و اتفاقاً هنوز هم میتوان از تماشایش لذت برد.
۴. رفتگان – The Departed
نویسنده: احسان کریمی
فیلمنامهی ویلیام موناهان با اقتباسی دقیق از یک فیلم هنگ کنگی (امور جهنمی)، فرصتی شد تا تماشاگران بار دیگر اسکورسیزی را در دنیای همیشگیاش ببینند؛ دنیایی جنایی که یادآور فیلمهای درخشانی نظیر «رفقای خوب» و «کازینو» باشد. «رفتگان» از این نظر جزو همان فیلمهاییست که از اسکورسیزی توقع میرود؛ فیلمهایی با طبع خشونتآمیز که در آنها گنگسترهای خطرناک و خشن با روابط مافیاییشان حکمرانی میکنند.
در بازسازی شاهکار اسکورسیزی، قصه از دلِ هنگ کنگ به محلههای بوستن منتقل شده است؛ جایی که فرانک کاستلو (با بازی شایستهی جک نیکلسون) با فعالیتهای تبهکارانهاش شناخته میشود و پلیس درپی دستگیری اوست. از همان ابتدا، زیر و روی داستان مشخص و ما تکلیفمان با شخصیتها روشن میشود. لئوناردو دیکاپریو (در یکی از زیباترین بازیهایش) نقش یک پلیس مخفی را دارد که به تشکیلات کاستلو نفوذ میکند و مت دیمون ایفاگر نقشِ جاسوس فرانک کاستلو در ادارهی پلیس است.
اسکورسیزی در «رفتگان» سرگرمی را به جدیترین شکل عرضه مینماید و تعلیق را چنان با فرمِ روایی اثر تنیده کرده که به تماشاگر اجازه نمیدهد از مقابل فیلم تکان بخورد. از یک طرف شخصیتی سمپاتیک و مثبت را مقابل خود داریم که خطر دائماً او را تهدید میکند و هر آن ممکن است لو برود و از طرفی، یک شخصیت کثیفِ منفعتطلب و خودخواه که برای فرانک کاستلو و باند مافیاییاش جاسوسی میکند.
همجواری و تلاقی موقعیتِ این دو شخصیت در طول فیلم، موجب تعلیق جدیای شده است که اجازه نمیدهد روایت لحظهای از نفس بیفتد. در این میان نیز تدوین، نقش بسیار مؤثری در ضرباهنگ سریع فیلم و کششی که برای تماشای فیلم وجود دارد، داشته است. «رفتگان» شاید بهترین اثر اسکورسیزی نباشد اما اگر قرار باشد سه تا از بهترین فیلمهای او را انتخاب کرد، به زعم نگارنده جزو سه فیلمِ برتر اوست.