بهترین نقش آفرینی های لئوناردو دیکاپریو
لئوناردو دیکاپریو از محبوبترین بازیگران بعد از نسل بزرگانی مانند براندو، پاچینو و دنیروست که در فیلمهای مطرح زیادی به ایفای نقش پرداخته است. این هفته منتقدان ما به معرفی فیلمهای مورد علاقه خود از بین فیلمهای دیکاپریو پرداخته اند.

در عصر دیجیتال که جهان سراسر در سیطرهی انبوه اطلاعات قرار دارد، یکی از معضلات همیشگی علاقهمندان به سینما انتخاب فیلم است. همه ساله در کشورهای مختلف، فیلم های بسیاری ساخته میشوند و فیلمسازان جدید از نقاط مختلف جهان سر بر میآورند و فیلمسازان قدیمی نیز در تکمیل گذشتهی درخشان خود، آثار جدیدشان را جلوی دوربین میبرند. از سوی دیگر تاریخ سینما با آن عظمت حیرت انگیز و تاریخچهی غنی خود در دسترس همگان قرار دارد.
امروز و با ظهور هاردهای کوچک، بیش از صد و بیست سال گنجینهی تمام نشدنی سینما در جیب ما جا خوش کرده و ما را به عیشی مداوم دعوت میکند. از آثار صامت تا ناطق، از سیاه و سفید تا رنگی و از کمدیها و وسترنهای کلاسیک تا فیلمهای مدرن و هنری، همه و همه به راحتی در جهان بیکران دیجیتال برای تماشا موجود است. در این هجوم اطلاعاتی، مخاطبان در بسیاری از موارد برای انتخاب فیلمها برای دیدن گیج میشوند و بین آثار متعدد سرگردان میشوند.
هر چهارشنبه در بخش “فیلم محبوب من”، منتقدان ما در یک موضوع خاص به معرفی آثار مورد علاقهشان به همراه یک بررسی کوتاه از آن میپردازند. در این نوبت محمد عنبرسوز، امیرحسین رضائیفر، عباس نصراللهی و دانیال هاشمیپور به معرفی فیلمهای مورد علاقهی خود از بین آثار لئوناردو دیکاپریو پرداختهاند.
۱. تایتانیک – Titanic (جیمز کامرون)
نویسنده: محمد عنبرسوز
لئوناردو دیکاپریو، اگرچه تا پیش از «تایتانیک» نزدیک به ده بار جلوی دوربین فیلمهای مختلف و عموما متوسط رفته بود، اما این فیلم ماندگار جیمز کامرون بود که او را به سینمای جهان معرفی کرد. «تایتانیک» که رکوردهای بسیاری را جابجا کرد و مردم سراسر جهان را به تماشای چندباره خود واداشت، یکی از موفقترین فیلمهای تاریخ است که طرح اولیهاش حاصل ترکیب واقعیت و تخیل است؛ قصهای عاشقانه با پایانی تراژیک و اثرگذار که روایت منحصربهفرد و جذابی از کلیشه عشق میان دختر پولدار و پسر فقیر ارائه میدهد.
لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت، همان جک و رز معروف، زوج اصلی «تایتانیک» را تشکیل میدهند. دیکاپریو ستاره فیلم است و با اجرای به یاد ماندنی و چشمگیرش در «تایتانیک» نشان داد از استعداد لازم برای نزدیک به دو دهه حضور در سطح اول سینمای جهان برخوردار است. او در نقش جک داوسون، کاملا باورپذیر ظاهر شده و تحول جوانی فقیر و لاابالی در جریان غیر قابل پیشبینی عشق را به خوبی منتقل میکند. جک که دلدادگی و عشق نامتعارفش به دختری از طبقه فرادست او را دگرگون کرده، سکانس به سکانس عمیقتر میشود و مخاطب را در جریان طوفانی که در قلبش وزیدن گرفته، قرار میدهد تا به پایانبندی ماندگار فیلم برسد.
بازی پرظرافت و پیچیده دیکاپریو که در آن زمان نه اسم و رسمی داشت و نه چهره باتجربهای در سینما محسوب میشد، در سن ۲۲ سالگی او را ایفاگر یکی از مهمترین نقشهای تاریخ سینما کرد. بازی در نقش جک در فیلم «تایتانیک» نه تنها مسیر دیکاپریو را برای تبدیل شدن به یکی از بهترین بازیگران قرن حاضر هموار کرد، بلکه به خلق چند پلان ماندگار از چهره او هم منجر شد تا از فرط زیبایی و جذابیت، بارها در تیتراژها و تیزرهای مختلف سینمای جهان استفاده شود.
۲. هوانورد – The Aviator (مارتین اسکورسیزی)
نویسنده: امیرحسین رضائیفر
هاوارد هیوز چهرهی کاملا ویژهای در تاریخ سینما به شمار میآید. کاراکتری که علاوه بر جایگاهش در سینمای آمریکا، در تاریخ هواپیماسازی نیز موقعیت منحصر به فردی دارد. زندگینامهی چنین فردی که تهیهکنندگی آثاری نظیر «گناه هارولد دیدلبوک» استرجس و «صورت زخمی» هاکس را از یکسو، و ساخت یک هواپیمای مسابقهای به نام «هیوز اچ-۱» که رکوردهای سرعت را شکسته از سوی دیگر در کارنامهاش دارد، بسیار عجیب و تماشایی است. اسکورسیزی از جهت عشق و علاقهاش به تاریخ سینما و ساخت آثار زندگینامهای دست روی او میگذارد و این نقش پیچیده و چند وجهی را به دیکاپریو میدهد.
دیکاپریو پس از اولین تجربهاش با اسکورسیزی در «دار و دسته نیویورکیها» که در واقع آغاز همکاری آنها است، با «هوانورد» شمایلی را از خود به نمایش گذاشت که راهگشای نقشآفرینیهای بعدیش گشت. تصویر یک مرد تماما کمالگرا که گفتار وسواسهای شدید فکری میشود. این کمالطلبی بعدها به نحوی در «گرگ وال استریت»، و حالت وسواسگونِ ذهنی با کمی تفاوت در «جزیره شاتر» و «روزی روزگاری در هالیوود» تکرار گشت. دیکاپریو اوج و فرودهای زندگی هیوز را به نحوی ترسیم میکند که این نقش به یک نقطه عطف مهم در کارنامهی او بدل میگردد و برایش نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد اسکار را به همراه میآورد.
۳. جزیره شاتر – Shutter Island (مارتین اسکورسیزی)
نویسنده: عباس نصراللهی
در همکاریهای اسکورسیزی و دیکاپریو، به نظر میرسد اسکورسیزی همواره قصد این را داشته تا سختترین نقشها را به دیکاپریو بدهد. گرچه که او استاد بازی گرفتن از بازیگران مکمل در فیلمهایش است، اما همواره نقشهای اصلی او (از زمان رابرت دنیرو تا کنون) اجرایی فوقالعاده را به نمایش گذاشتهاند. یکی از خاصترین این همکاریها، قطعا در «جزیره شاتر» است. فیلمی که به واسطه فضای عجیب، داستانی پر پیچ و خم و تعلیقی درونی، که همهی اینها را مستقیما از شخصیت اصلی فیلم و اتفاقات اطرافش دارد، قطعا اجرایی خاص را نیز برای این شخصیت اصلی میطلبد.
دیکاپریو در نقشی سخت و بسیار جذاب از لحاظ سینمایی و ویژگیهای بازیگری، در این فیلم ظاهر شده است. در واقع تکیه فیلم علاوه بر پیچشهای قصه و پیرنگ جذاب، بر اجرای تماشایی دیکاپریو نیز بنا شده است. زیرا کنش اصلی فیلم و در پی آن گرهگشایی پیرنگ در پس تغییر رفتار و موضع شخصیت اصلی رقم میخورد و بدیهی است هرچه اجرای این نقش بهتر و پرکششتر باشد، قطعا نتیجهی بهتری نیز در ایجاد حس تعلیق و رهایی به موقع از آن به واسطهی گرهگشایی فیلم در پی خواهد داشت. اتفاقی که در «جزیره شاتر» به کمک گریم عالی دیکاپریو و اجرای درجهیک او به خوبی به وقوع میپیوندد و چرخش داستان و باورپذیری آن همزمان که در پس پیشرفت پیرنگ و وجود فیلمنامهی دقیق اثر اتفاق میافتد، در اجرای این فیلمنامه نیز رقم میخورد که بخش بزرگی از این اجرا را دیکاپریو به همراه دیگر بازیگران فیلم به درجهای عالی میرسانند. اینجاست که میتوانیم باور کنیم او بازیگری است با هزاران چشم، که چند چشم از این هزاران را در «جزیره شاتر» برای ما رونمایی کرده است.
۴. روزی روزگاری در هالیوود – Once Upon a Time in Hollywood (کوئنتین تارانتینو)
نویسنده: دانیال هاشمیپور
«روزی روزگاری در هالیوود» محصول دورانیست که قرار است ققنوس سینمای آمریکا پیش چشمان متولدین پیش از جنگ جهانی دوم بسوزد و به دستان متولدین پس از جنگ دوباره از خاکستر خود زاده شود. دورانی که سینمای استودیویی و کلاسیک رفته رفته جای خود را به سینمای مدرن میدهد و وسترنهای کلاسیک با وسترن اسپاگتیهای خشنتر جایگزین میشوند.
در این بین لئوناردو دیکاپریو در یکی از درخشانترین نقشآفرینیهای خود با یک بازی برونگرایانه به خوبی شمایلی از یک ستاره در حال افول را به نمایش گذاشته است. او که ستاره بختش رو به خاموشی رفته است، همچنان سعی میکند زندگی اصطلاحا لاکچری و مجللش را حفظ کند. با این حال آرام آرام در حال از دست دادن جایگاه خود به عنوان ستارهایست که روزگاری در سینمای ستاره محور استودیویی، دوران خوشی را تجربه کرده است. او در اثر همین شرایط به مصرف الکل روی آورده و این مشکل هم به مشکلات دیگرش اضافه شده است. در لحظاتی که دیکاپریو اوج خشم و عصبیت خود را بیرون میریزد، غوغایی بر صحنه حکمفرما میشود. او موفق میشود تحت هدایت تارانتینو، در یک اجرای خیرهکننده در کنار بردپیت، شمایلی تمام عیار از هنر بازیگری در دوران گذار هالیوودی را به تصویر بکشد و از عوامل اصلی موفقیت فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» باشد.