حضور شاخ های مجازی در سینمای ایران
در طی روزهای اخیر موجی از واکنش ها در خصوص صدور مجوز کارگردانی برای محمدامین کریم پور به راه افتاد که آن را به عبارتی می شد واکنش به خیلی از اتفاقات پیش از آن هم دانست و حالا کریم پور نماد تمام آن دغدغه ها شده است.

صدور پروانهی ساخت فیلم بلند سینمایی برای محمدامین کریمپور، یکی از اینفلوئنسرهای اینستاگرامی که متولد ۱۳۷۳ است، در یکیدو هفته اخیر موجی از واکنشها را ایجاد کرد. اساساً فلسفه وجودی شورایی به نام پروانهی ساخت، مبتنی بر حفظ شأن عنوان «کارگردانی» در سینمای ایران از یک سو و با توجه پیشی گرفتن کمیت تولیدات سینمای ایران نسبت به ظرفیت اکران آن، کنترل مبادی ورودی فیلمسازی در کشور از سوی دیگر است.
اگر عنوان کارگردانی قابل خریداری باشد، به طور قطع سینمای ایران در آینده دچار فروپاشی خواهد شد. همچنان که اگر مثلاً عنوان پزشکی هم قابل خریدن باشد، سیستم بهداشتی کشور فرو خواهد پاشید؛ یا اگر عنوان مهندسی را بشود خرید، دیگر زیر سقف هیچ ساختمانی امنیت نداریم. صدور پروانهی ساخت فیلم سینمایی برای محمدامین کریمپور از چند جهت واکنشهایی را برانگیخت که یکیشان از بین رفتن امنیت شغلی اهالی سینما در صورت پولی شدن عناوین تخصصی و دیگری، فروپاشی نهایی ساختار سینمای ایران باز به همین دلیل و نتیجتا ضعیف شدن نهاد انسانی هنر در کشور است.
مسئلهی دیگر، استانداردهای دوگانهی سازمان سینمایی در برخورد با افراد است. بعضی از سینماگران با اشاره به رقص و رفتارهای خارج از عرف کریمپور در فضای مجازی گفتند که خیلی از همکارانشان به خاطر چیزهای بسیار کوچکتر از این ممنوعالکار شدهاند. انتشار خبر صدور مجوز کارگردانی برای یک شاخ مجازی، داغ دل خیلی از علاقمندان فیلمسازی را هم تازه کرد که سالها بود به دروازهی سینمای ایران مشت میکوبیدند و کسی راهشان نمیداد.
مسیر کارگردانی در سینمای ایران چگونه است
اساساً در هیچ کشوری از دنیا، نشستن روی صندلی کارگردانی برای کسانی که سرمایه شخصی یا روابط خانوادگی ندارند، به اندازه ایران مشکل نیست. شاید در خیلی از جاهای دنیا بازیگر شدن یا چیزهای دیگری از این دست، مشکل باشد؛ اما کارگردانی چیزی است که چون دارای جنبههای تخصصی است، معمولاً رسیدن به آن مسیر مشخصی دارد که یا فرد قادر به طی کردن آنها هست و این عنوان را پیدا میکند و یا قابلیتش را ندارد و خودش هم این را خواهد فهمید.
اما اگر در ایران طی سالهای اخیر کارگردان شدن تا این اندازه مشکل شده، این به دلیل سختگیریهای فنی نیست بلکه درست برعکس، به دلیل جایگزین شدن معیارهای دیگری با قابلیتهای فنی است. همین باعث شده که کارگردانی سینما برای عدهای که شاید بیشتر استحقاق این جایگاه را داشته باشند، بیاندازه دشوار یا غیرممکن شود و برای کسان دیگری که شاید استحقاق این جایگاه را به هیچوجه نداشته باشند، مسئلهای آسان و در دسترس باشد.
ناگفته پیداست که چنین وضعی به مرور چه تاثیری روی کیفیت فیلم های ایرانی خواهد گذاشت. در هر حال موجی از واکنشها در خصوص صدور مجوز کارگردانی برای کریمپور به راه افتاد که آن را به عبارتی میشد واکنش به خیلی از اتفاقات پیش از آن هم دانست و حالا کریمپور نماد تمام آن دغدغهها شده بود. منوچهر هادی که کارگردان فیلمهایی مثل «من سالوادور نیستم» و «رحمان ۱۴۰۰» است، در صفحه اینستاگرامش متنی نوشت و از کارگردان شدن کریمپور دفاع کرد.
حضور شاخ های اینستاگرام در سینما
همین خودش بادی بود که بر هیمهی اعتراضات وزید و آن را شعلهورتر کرد؛ چه اینکه منتقدان ورود کریمپور به سینما، از این که دایره سینمایی از سینمای منوچهر هادی وسیعتر شود نگران بودند و اساسا دلیل اعتراضشان همین بود. کسان دیگری هم از این پروانهی ساخت دفاع کردند که از چهرههای شناختهشده به حساب نمیآمدند.
از میان اعضای شورای پروانه ساخت هم تا مدتی هیچکدام حاضر به پاسخگویی نشدند و تنها بهمن حبشی، مدیر کل نظارت برتولید فیلم و عضو شورای پروانه ساخت بود که گفتگویی انجام داد و گفت: «این که میگویند ایشان شاخ اینستاگرام است دلیل نمی شود که ممنوعیت قضایی و کاری برای کسی تلقی شود؛مردم حق دارند هر گونه تصمیمی برای خود بگیرند مگر این که جرمی واقع شده باشد؛صلاحیت ایشان در یک جلسه بررسی شد و رای آورد»
البته محمدمهدی طباطبایینژاد، معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی و رئیس شورایعالی اکران هم در این خصوص مصاحبه کوتاهی انجام داد و درباره حواشی اینستاگرامی کریمپور گفت «من که چیزی ندیدهام». بالاخره فریدون جیرانی، کسی که هم منوچهر هادی، هم بهمن حبشی و هم محمد مهدی طباطبایینژاد، به حضور او در شورای پروانه ساخت به عنوان سندی بر اعتبار تصمیم این شورا تاکید میکردند، مصاحبهای تصویری با حمیدرضا مدقق در شبکه خبر انجام داد و آب پاکی را روی دست منتقدان قضیه ریخت یا به عبارتی، بر آتشی که افروخته شده بود، نفت ریخت. جیرانی گفت: «نمیشود در اقتصاد نگاهمان سرمایهداری باشد و در فرهنگ بخواهیم نگاه چپ داشته باشیم. مناسبات سرمایهداری با خودش، تهیهکننده، کارگردان و سرمایهگذار میآورد. نمیشود انتظار دیگری از آن داشت»
این حرفها اتفاقاً استدلال کسانی که موافق عنصر «کنترل» در سینما بودند را تایید میکرد و به نوعی اعتراف جیرانی بر این نکته بود که منتهیالیه قواعد سرمایهداری در سینما میتواند به کجا برسد؛ به کارگردان شدن محمدامین کریمپور و پشت در ماندن هزاران آدم مستعد و مشتاق.
چهرههایی که از اینستاگرام به تلویزیون و سینمای آمدند
قبل از محمدامین کریمپور هم چهرههای دیگری از اینستاگرام به سینما و تلویزیون ایران آمده بودند اما هیچکدام تا رتبه کارگردانی پیش نرفته بودند. معمولاً ورود این چهرهها به سینما، یکسری واکنشهای منفی را برمیانگیخت؛ مگر اینکه حضورشان جدی نمیشد و در اخبار انعکاس چندانی پیدا نمیکرد.
حتی بازی بهنام بانی، خواننده پاپ، در یک فیلم کمدی سینمایی، باعث ایجاد انتقادات فراوانی شد و این انتقادات روی صفحه اول بعضی از روزنامهها هم رفت. هرچه به ایام اخیر نزدیکتر میشویم، چنین اتفاقاتی ابعاد گستردهتری پیدا میکنند و از طرفی حساسیتها هم روی آنها بالاتر میرود.
حسین شاهرخنیا
حسین شاهرخنیا که در سری اول خندانندهشو تا میانههای مسیر آمد و البته به فینال نرسید، تقریبا یکی از اولین کسانی بود که از اینستاگرام به تلویزیون و پس از آن سینما آمد. حضور شاهرخنیا در تلویزیون توسط شرکت او در آزمون ورودی این برنامه صورت گرفت اما رای آوردنش توسط مردم و بالا آمدنش تا چند مرحله در این رقابت، تا حدودی با دنبالکنندههای اینستاگرامش مرتبط بود.
پس از خندوانه بود که شاهرخنیا به سینما هم آمد. البته حضور حسین شاهرخنیا در فیلم «قانون مورفی» به کارگردانی رامبد جوان تنها در یک سکانس و بسیار کوتاه بود؛ اما از این حضور کوتاه در تبلیغات فیلم استفاده فراوانی شد.
علی صبوری
پس از شاهرخنیا، این علی صبوری بود که از سری بعدی خندانندهشو به دنیای بازیگری ورود کرد. او توانسته بود در آن دوره از مسابقات خندانندهشو تا فینال پیش برود و نفر اول رقابت بشود. بعد از برنامه خندوانه، صبوری در سریال «آخر خط» به کارگردانی علی مشهدی هم جلوی دوربین رفت و اعلام کرد که با صدا و سیما قراردادی ۱۰ ساله دارد.
واکنشهایی که به حضور صبوری در تلویزیون صورت گرفت، مقدمات موجی که بعدها علیه محمدامین کریمپور ایجاد شد را فراهم کرد. منتقدان میگفتند که صدا و سیما، ناتوان از جذب مخاطب به شیوههای معقول، دست به دامن شهرت چنین چهرهای در فضای مجازی شده است.
سهیل مستجابیان
سهیل مستجابیان یکی دیگر از چهرههای اینستاگرامی بود که به سینما آمد و بازی کرد. او البته خودش میگوید که کار بازیگری را در تئاتر و قبل از اینکه تبدیل به یک شاخ مجازی شود، شروع کرده بود؛ اما شهرت عمده مستجابیان به دلیل کار دابسمش در اینستاگرام است. آخرین مورد از دابسمشهای او در اینستاگرام که بسیار دیده شد و پس از آن واکنشهای منفی گستردهای را برانگیخت، مربوط به یک معلم آذریزبان بود که در ایام کرونا از شاگردانش میخواست هر کدام آنلاین هستند، به او خبر بدهند.
تمسخر واژه آنلاین که توسط این معلم آذریزبان درس ریاضی، به اشتباه «آیلاند» تلفظ شد، از صفحه سهیل مستجابیان آغاز شده بود و او پس از به راه افتادن موج واکنشهای منفی، بدون عذرخواهی، صرفاً این پست را حذف کرد؛ هرچند کپیهای آن در فضای مجازی با بسامد بالا وجود داشت. مستجابیان سال ١٣٩٧ در فیلم «بیحسی موضعی» به کارگردانی حسین مهکام بازی کرد.
جواد خواجوی
جواد خواجوی که به دلیل دوبله مشهدیاش روی کلیپهای تصویری مختلف، در اینستاگرام بسیار معروف شده، در ماه رمضان سال ۱۳۹۹ در سریال «سرباز» به کارگردانی هادی مقدمدوست بازی کرد.
او پیش از آن هم در سریال «محرمانه» به کارگردانی مسلم تهرانی که از شبکه سوم سیما پخش شد، بازی کرده بود. خواجوی میگوید که پیش از این بازیگری تئاتر را هم تجربه کرده و نوازندگی هم میکرده؛ اما مشخصاً حضور او جلوی دوربین سریالها تنها از رهگذر شهرتی فراهم شد که در فضای مجازی کسب کرده بود.