معرفی بهترین آثار اقتباسی در سینمای ایران
سنت اقتباس در سینمای ایران از دیرباز وجود داشته و از همان دهههای نخستین فیلمسازی در ایران، آثار اقتباسی نیز متولد شدهاند. این هفته به مناسبت هفته شعر و ادب، منتقدان ما به به معرفی فیلم های مورد علاقه خود از بین آثار اقتباسی در سینمای پس از انقلاب ایران پرداخته اند.

در عصر دیجیتال که جهان سراسر در سیطرهی انبوه اطلاعات قرار دارد، یکی از معضلات همیشگی علاقهمندان به سینما انتخاب فیلم است. همه ساله در کشورهای مختلف، فیلم های بسیاری ساخته میشوند و فیلمسازان جدید از نقاط مختلف جهان سر بر میآورند و فیلمسازان قدیمی نیز در تکمیل گذشتهی درخشان خود، آثار جدیدشان را جلوی دوربین میبرند. از سوی دیگر تاریخ سینما با آن عظمت حیرت انگیز و تاریخچهی غنی خود در دسترس همگان قرار دارد.
امروز و با ظهور هاردهای کوچک، بیش از صد و بیست سال گنجینهی تمام نشدنی سینما در جیب ما جا خوش کرده و ما را به عیشی مداوم دعوت میکند. از آثار صامت تا ناطق، از سیاه و سفید تا رنگی و از کمدیها و وسترنهای کلاسیک تا فیلمهای مدرن و هنری، همه و همه به راحتی در جهان بیکران دیجیتال برای تماشا موجود است. در این هجوم اطلاعاتی، مخاطبان در بسیاری از موارد برای انتخاب فیلمها برای دیدن گیج میشوند و بین آثار متعدد سرگردان میشوند.
عباس نصراللهی: ناخدا خورشید (ناصر تقوایی، ۱۳۶۵)
نقطهی قوت «ناخدا خورشید» این شاهکار همیشگی ناصر تقوایی در اقتباس از داستان «داشتن و نداشتن» همینگوی، بسط و گسترش داستان درخور ویژگیهای محیطی و جغرافیایی جنوب و خلق شخصیتهایی کاملا ایرانی است. یعنی شناخت درست تقوایی از اصل داستان و شناخت بهتر او از ویژگیهای اقلیمی آن منطقهی خاص و آدمهایش باعث شدهاند تا «ناخدا خورشید» در عین حالی که از یک منبع خارجی بسیار معروف اقتباس شده، اما فیلمی به شدت ایرانی و حتی بومی باشد.
اصل داستان که در مورد تنگدستی ناخدا و اجبار او برای پذیرش ریسک و خطر و انجام کار ناسالم است، (مانند هری مورگان در کتاب که مجبور به انجام خلاف با قایقش میشود) دقیق و موبهمو برداشت و اجرا شده، اما دقیقا به این دلیل میتوان نوشتهی بزرگ ابتدای فیلم که اذعان میکند تقوایی برداشتی آزاد از داستان همینگوی داشته را پذیرفت که او شخصیتهایی با خلق و خوی بومی در بستر چنین داستانی خلق میکند و جغرافیای فیلم را فارغ از خط پیرنگ اصلی از آن خود مینماید.
اگر کسی نداند که او داستان را از «داشتن و نداشتن» همینگوی اقتباس کرده، به طور کامل و بدون کموکاست میتواند بپذیرد که با فیلمی ایرانی طرف است و منبع اقتباس و ویژگیهای آدمهایش روی فیلم تاثیری نگذاشتهاند.
از این رو و با توجه به اختلاف فرهنگهای موجود در اصل کتاب و فضایی که تقوایی فیلمش را در آن ساخته، همچنان یکی از بهترین و سرآمدترین (اگر نگوییم بهترین) فیلمهای اقتباسی تاریخ سینمای ما «ناخدا خورشید» تقوایی است. فیلمی که همچنان زنده و سرحال و تماشایی است و هربار دیدنش میتواند لذتبخش باشد.
پژمان خلیلزاده: درخت گلابی (داریوش مهرجویی، ۱۳۷۶)
داریوش مهرجویی را میتوان مهمترین فیلمساز اقتباسگر از رمانهای ایرانی و خارجی در سینمای ایران نام برد؛ گاو، سارا، پری، مهمان مامان و فیلم درخشان او «درخت گلابی». بدون شک فیلم «درخت گلابی» از بهترین و منسجمترین آثار مهرجویی است، تا جایی که حتی نگارنده آن را بهتر و پردوامتر از «هامون» اثر مهم و ستایششدهی مولفش میداند.
مهرجویی به خوبی توانسته رمان «جایی دیگر» به قلم گلی ترقی را در مدیوم سینما به تصویر بکشد و در پارامترهای بصری، آن اعمال نظر مولفانهاش را در میزانسنها به نمایش بگذارد. روایت سوبژکتیو و ابژکتیو «درخت گلابی» در بستر درام اثر بینظیر است؛ آن رابطهی ذهنی و ارتباط پراتیکش با عینیت و فضا کاملاً یک بیان مدرنِ خردهپیرنگی را بنا میکند تا جایی که میتوانیم بگوییم «درخت گلابی» یکی از فیلمهای مدرنِ منسجم تاریخ سینمای ایران است.
بازی همایون ارشادی و گلشیفته فراهانی در نقش یک دختربچهی نوجوان، شاخصهی پر تراوت و المان کاراکتر محورانهی درخشانی را در ذهن جمعی مخاطبان تثبیت مینماید. گویی مهرجویی از روایت تکنگاره در «لیلا» و «هامون» به یک قوام فرمالیستی در «درخت گلابی» میرسد.
دانیال هاشمیپور: شبهای روشن (فرزاد موتمن، ۱۳۸۱)
«شبهای روشن» از آن دسته آثار مهم است که در زمان خود توانست مرهمی زودگذر بر زخم همیشگی خلا اقتباس در سینمای ایران باشد. اقتباس فرزاد موتمن و سعید عقیقی از روی رمان درخشان نویسندهی بزرگ، فئودور داستایوفسکی، تبدیل به فیلمی کالت در حافظهی سینمایی ایران شد و طی نزدیک به دو دههای که از اکرانش میگذرد، روز به روز بر تعداد هوادارانش افزوده میشود.
پتانسیل بالای رمان «شبهای روشن» برای ترجمان بصری پیش از این در شاهکارهای درخشان خارجی مانند اقتباس پرآوازهی لوکینو ویسکونتی و یا فیلم «چهار شب یک رویابین» روبر برسون اثبات شده بود، اما این بار موتمن در احتمالا مهمترین فیلمش موفق میشود تا با حفظ حداکثری شاعرانگی موجود در متن، تصویری بیافریند از عشق، تنهایی، شعر و سرخوردگی.
مهدی احمدی با آن سردی ذاتی در نگاه و لحن و هانیه توسلی در یکی از به یاد ماندنیترین نقشهایش چنان خوب در هم گره میخورند که یکی از بهترین عشقهای نافرجام سینمای ایران در وجودشان تبلور مییابد. از آشنایی اولیه، تا پرسه زنیهای شبانه و دلبستگی و در نهایت پایان تلخ رابطهشان، چنان هنرمندانه به تصویر کشیده شده است که مانندش را در کمتر فیلم ایرانی سراغ دارم. «شبهای روشن» از معدود آثار سینمای ایران است که موفق میشود به یک زیبایی شناسی شاعرانه در بیان روحیات درونی دو شخص که رفته رفته به هم علاقهمند میشوند، دست پیدا کند.
سیدمحمد نیاکی: مهمان مامان (داریوش مهرجویی، ۱۳۸۲)
داریوش مهرجویی در هجدهمین اثر خود که اقتباسی از کتاب «مهمان مامان» هوشنگ مردای کرمانی است به دور از فلسفهبافی رایج فیلمهایش به سادگی لذتبخشی رسیده است که نتیجهاش را میتوان ورای آنچه که مرادی کرمانی در کتابش رقم زده است سنجید و با یک «مهمان مامان» مختص مهرجویی مواجه بود.
داستان فیلم مبتنی بر معماری خانهای است که نوعی زیستن مختص به خود را رقم میزند. زیستی که در خانههای تو در تو با پنجرههایی هلالی، مطبخی مشترک و حیاطی بزرگ و مشجر با حوضی در میانه و حسوحالی از گذشتهها، همه در کنار هم اما به سختی و رنج در فقر زندگی میکردند.
مهرجویی بر پایه فیلمنامهای که خودش به همراه وحیده محمدیفر نوشته است فقر در زندگیهای شهری نو ظهور به خصوص در دهه ۸۰ ایران (کارگرانی که درفیلم با عبور از خانه عفتخانم و آقا یدالله در حال ساختن خانهای نو در محلهای قدیمی هستند) را با نمایش تناقضات آدمها (مثلا در مواجهه با آداب و رسوم سنتی) در خانه و محلههایی که معماری آن یادآور مجموعه تلویزیونی «خانه قمرخانوم» در بین سالهای ۴۸ تا ۵۰ از تلویزیون ملی است به چالش میکشد. این نوع معماری که به حیاط قمر خانومی شهرت یافت، امروزه در تاریخ معاصر زندگی شهری به خصوص در شهری مانند تهران مورد مطالعه جامعهشناسان برای یافتن چرایی جدایی فقیر و غنی قرار گرفته است.