معرفی بهترین نقش آفرینی های رابرت دنیرو
هنگامی که بحث بازیگری به میان می آید، بیبرو برگرد از رابرت دنیروی افسانه ای به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما یاد میشود. این هفته منتقدان ما به مناسبت تولد او به معرفی فیلم های مورد علاقه خود از بین فیلمهای رابرت دنیرو پرداخته اند.

در عصر دیجیتال که جهان سراسر در سیطرهی انبوه اطلاعات قرار دارد، یکی از معضلات همیشگی علاقهمندان به سینما انتخاب فیلم است. همه ساله در کشورهای مختلف، فیلم های بسیاری ساخته میشوند و فیلمسازان جدید از نقاط مختلف جهان سر بر میآورند و فیلمسازان قدیمی نیز در تکمیل گذشتهی درخشان خود، آثار جدیدشان را جلوی دوربین میبرند. از سوی دیگر تاریخ سینما با آن عظمت حیرت انگیز و تاریخچهی غنی خود در دسترس همگان قرار دارد.
امروز و با ظهور هاردهای کوچک، بیش از صد و بیست سال گنجینهی تمام نشدنی سینما در جیب ما جا خوش کرده و ما را به عیشی مداوم دعوت میکند. از آثار صامت تا ناطق، از سیاه و سفید تا رنگی و از کمدیها و وسترنهای کلاسیک تا فیلمهای مدرن و هنری، همه و همه به راحتی در جهان بیکران دیجیتال برای تماشا موجود است. در این هجوم اطلاعاتی، مخاطبان در بسیاری از موارد برای انتخاب فیلمها برای دیدن گیج میشوند و بین آثار متعدد سرگردان میشوند.
شهرزاد شاهکرمی: گاو خشمگین (۱۹۸۰)
نقش “جیک لاموتا” در فیلم «گاو خشمگین» شاید یکی از غبطهبرانگیزترین نقشها برای بازیگران سینما است. میان اهل فن عمدتاً این اصطلاح عامیانه وجود دارد که؛ فلان نقش جای کار دارد و جیک از آن نقشهاست. مردی با ویژگیهای سراسر متناقض که خشونت وجه بیرونی و شناسهی اوست.
بازی ظریف و هوشمندانهی رابرت دنیرو در این نقش، همواره مرز جنونآمیز میان عاشقپیشگی و خشونت را در جیک حفظ و آن قهرمان مشتزنی را بدل به یک قهرمان سینمایی ماندگار میکند. بازی در فیلم گاو خشمگین برای دنیرو، اسکار بهترین بازیگر نقش مرد را رقم زد. نقشی که ویژگیهای منحصربهفرد و پارادوکسیکال آن به همان اندازه که فرصتی برای خودنمایی بازیگر است، به گرهای دشوار میماند که از یک سو نیاز به تحلیل شخصیت و توانایی فیزیکی و از سوی دیگر نیاز به مطالعه و دریافت دنیای ورزش و قهرمانان ورزشی دارد.
دنیرو در این فیلم زندگینامهای، آنچنان اوج و افول جیک را از جوانی تا پیری به نمایش میگذارد که گویی آن را زندگی کرده است. روحیهی شکاک و در عین حال خصلت خشن شخصیت جیک که گاهی شاید خود نیز از آن خسته و گریزان میشود، ابعاد مختلف این نقش است و در نهایت بدل شدن به یک شومن. تا به حال با خود فکر کردهاید؛ این دنیروی ۷۶ ساله عجب توانایی غریبی در به کارگیری چهره و خلق میمیکهای دارد که خشونت و معصومیت، عشق و شوخطبعی را توأمان بروز میدهد؟!
دانیال هاشمیپور: پادشاه کمدی (۱۹۸۲)
«پادشاه کمدی» به عنوان اثری خاص در کارنامهی اسکورسیزی که در مسیری متفاوت از فیلمهای قبل و بعد خود حرکت میکند، اهمیت ویژهای مییابد. فیلم بر خلاف ظاهر شوخ و شنگ و موضوع خود فیلمی تلخ درباره انسانهایی است که برای رسیدن به رویای خود دست به هر کاری میزنند.
در «پادشاه کمدی» اسکورسیزی تمرکز اصلی خود را روی مفهوم عقده شهرت میگذارد و در این راه شخصیت روپرت پاپکین (رابرت دنیرو) را خلق میکند. شخصیتی که علاقه دیوانهوارش به شهرت – که قرار است از طریق کمدی به آن برسد – و بی توجهی و تحقیرهای اسطورهاش جری لانگفورد (جری لوئیس) سبب میشود تا دست به عمل آدمربایی بزند.
در این بین علاقه بیمارگونه و سادومازوخیستی دنیرو به شهرت و رفتارهای غریبی که در برخورد با دیگران و خصوصا سکانسهای خواب و خیال از خود بروز میدهد، سبب شکلگیری موقعیتهایی کمیک و در عین حال تاثیرگذار میشود.
در اینجا دنیروی افسانهای یکی از ویژهترین نقشآفرینیهای خود در کارنامهی پربارش را به نمایش گذاشته؛ به طوری که تک تک ژستها، اداها، بیان کلمات و حتی نوع راه رفتنش شهوت او نسبت به مشهور شدن و مورد توجه مردم قرار گرفتن را فریاد میزنند. «پادشاه کمدی» احتمالا قدرنادیدهترین فیلم اسکورسیزی باشد که به واسطهی کارگردانی ناب و ایفای نقش حیرتانگیز رابرت دنیرو فوقالعاده دیدنیست.
عباس نصراللهی: رفقای خوب (۱۹۹۰)
خوبیها و نمونهای بودن فیلم «رفقای خوب» اسکورسیزی بر هیچکسی پوشیده نیست و از نقاط قوت و ویژگیهای عالی این فیلم بارها و بارها صحبت شده است. فیلمی سرآمد در میان فیلمهای گنگستری که با روایتی سیال و پرتنش سالهای زیادی از حضور سه تن از اعضای مهم گروهی مافیایی در بروکلین را نمایش میدهد که آنقدر قد میکشند تا تبدیل به خطرناکترین آدمهای تمام منطقه شوند.
اما سه شخصیت اصلی فیلم با بازی ری لیوتا، جو پشی و رابرت دنیرو، نقش مهمی در تاثیرگذاری فیلم و بدیع بودن لحظاتش دارند. رابرت دنیرو با اینکه فیلمهای زیادی را در نقش اصلی در کارنامهی خود دارد و در بعضی از آنها به قدری درخشان بوده که تبدیل به سمبل و شمایل شخصیتی خاص در سینما شود، اما برای من بازیاش در «رفقای خوب» به عنوان یک شخصیت فرعی تاثیرگذار، بسیار به یادماندنی و محبوب است.
جایی که او در نیمهی ابتدایی فیلم معرفی میشود و تنها در چند صحنه حضور مییابد، اما به ناگاه در نیمهی دوم فیلم چنان حضوری موثری دارد که از هر نقش اصلیای پیشی بگیرد، حال بخشی از این حضور و تاثیرگذاری به شخصیتی که در فیلمنامه نوشته شده و شخصیتپردازیای که روی آن انجام شده بازمیگردد.
اما قسمت مهم این ماندگاری را در بازی به اندازه و درست رابرت دنیرو باید جستجو کرد. با توجه به درسایهبودن شخصیتی که او در این فیلم بازی میکند، دنیرو سبک اجرایی را برمیگزیند تا کاملا همسو و مناسب برای این شخصیت باشد. نگاههای او در پسزمینه، حرف زدنهای به موقع با میمیک صورت عالی و اکت او در زمانهای پرتنش فیلم، یکی از درستترین و به یادماندنیترین شخصیتهای فرعی تاریخ سینما را پیش روی ما قرار داده است. و این اعجاب بازی و تواناییهای رابرت دنیرو در همکاریش با اسکورسیزی است.
پژمان خلیلزاده: مخمصه (۱۹۹۵)
بالاخره دنیرو پس از سالها با آن مدل نگاه نافذ و ژست درونگرای مشهورش در یک فیلم، آن هم نه مانند پدرخوانده ۲، بلکه چشم در چشم مهمترین رقیبش در سینما قرار میگیرد. مایکل مان برای دنیرو و پاچینو یک مخمصهی بازیگری ایجاد میکند تا دو غول اسطورهای هالیوود در برابر هم تاریخ سینما را به رقصِ تورق دربیاورند.
«مخمصه» همه چیزش خاص است. از داستان مهیج پلیسیاش گرفته تا تبدیل شدنش به کلاس درس بازیگری و ویترینی استثنایی از بهترین نقشآفرینیها. دنیرو در اینجا یک دنیروی جدید و منحصربهفرد است؛ نه آنقدر شورشی به سبک دنیای پرسوناژی اسکورسیزی بوده و نه منفعل و تکراری میشود، بلکه گویی با یک رابرت دنیروی ایستاده در انتهای مرز نبوغ بازیگری طرف حسابیم.
آن نگاه پختهاش از دیدزنی پاچینو و سپس کات به کلوزآپ و لبخند رندانهاش، یک شمایل ماندگار را به ثبت میرساند چون دنیرو ساحت کاراکتر را طوری هنرمندانه ورز میدهد که تبدیل به آنتاگونیستی پیچیده و غیرخطی میشود. وقتی «مخمصه» را تماشا میکنیم پرسوناژ نیل مککولی از مکثها و اکتهایش گرفته تا تسلط داشتن بر میزانسن و باج ندادن به موضع خدایی دوربین و در نهایت با بازی این عالیجناب خاص بازیگری، برایمان تبدیل به خاصترین شخصیت دزد تاریخ سینما میشود.