مروری بر زندگی بونگ جون هو؛ دغدغه های یک نابغه میانسال (۲)
بونگ جون هو تمرکز اصلی اش را روی نقد جامعه کره گذاشته و بیشتر از مسافران هلیکوپترهای نظامی آمریکا، دست هایی که برای گرفتن آدامس به سمت آنها دراز می شود را نقد می کند.

فیلمهای بونگ جون هو در ژانرهای مختلفی ساخته شدهاند اما لحن و ایده او از اولین فیلمش تا به حال یکسان بوده است. او تمرکز اصلیاش را روی نقد جامعه کره گذاشته و بیشتر از مسافران هلیکوپترهای نظامی آمریکا، دستهایی که برای گرفتن آدامس به سمت آنها دراز میشود را نقد میکند (اشاره به خاطرهای که بونگ از کودکیاش و همسایگی با پایگاه نظامیان آمریکا نقل میکند). اگر در کره فقیر و جنگزده، این خودکمبینیها در دستهای ناکامی که به سمت سربازان متجاوز دراز میشد، نمود پیدا میکردند، طبعاً در کره صنعتی نمودهای دیگری خواهند داشت که «انگل» آخرین نسخهاش بهحساب میآمد. بررسی میل به عروج در طبقات اجتماعی، از اولین فیلمهای بونگ در سینمای او حضور داشت. خودخواهی، عقدهگشایی و پرخاشگری از ویژگیهایی است که در شخصیتهای بونگ به وفور دیده میشوند و او خیلی از فیلمهایش را با محوریت ضدقهرمان جلو میبرد نه قهرمان. از طرفی دیگر، به سیاق کلی سینمای کره که به سینمای ملودرام معروف است، خانواده در آثار بونگ جون هو حضور پررنگی دارد.
سگی که پارس میکند، گاز نمیگیرد – ۲۰۰۰
اولین فیلم بلند بونگ جون هو در یک مجتمع مسکونی حومه شهر روایت میشود. این یک فیلم سبک و ارزان با لوکیشنهایی محدود بود که کارگردانی مثل بونگ برای فیلم اولش میتوانست سراغ آن برود. شخصیت اصلی قصه مردی است که تلاش میکند در دانشگاه به مقام استادی برسد و همزمان در روابط او با همسر حاملهاش که هنوز به طور تمام وقت در ادارهای مشغول به کار است، مشکلاتی ایجاد شده است. عقدهگشایی این مرد قرار است در دزدیدن سگ همسایه که با پارس کردنهای متعددش او را آزار داده، نمایش داده شود و درام، همینجا شکل میگیرد. اما معلوم میشود که او اشتباهی سگ دیگری را دزدیده است. از این جا به بعد است که چرخهای از اشتباهات کمیک اتفاق میافتند.
خاطرات قتل – ۲۰۰۳
فیلم دوم بونگ جون هو بر اساس گزارشهایی واقعی از قربانیان یک قاتل سریالی ساخته شده است. این قاتل در واقعیت هیچگاه دستگیر نشد و ارجاع فیلم به واقعیت باعث شد بونگ بتواند یکی از معدود فیلمهای جنایی تاریخ که در انتهای آن قاتل دستگیر نمیشود را بسازد. سالها بعد دیوید فینچر با فیلم «زودیاک» از همین شیوه بونگ جون هو تقلید کرد. یک نکته جالب این است که در همان سال ۲۰۰۳ پارک چانگ ووک به ساختن فیلمی درباره این قاتل سریالی علاقه نشان داده بود و بونگ تصمیم داشت فیلمی بر اساس یک نمایشنامه طنز ژاپنی به نام «پیر پسر» بسازد؛ اما چان ووک «پیر پسر» را ساخت و این فیلم تبدیل به یکی از شگفتیسازترین آثار تاریخ سینما در آغاز دوره پستمدرن شد و بونگ جون هو «خاطرات قصر» را جلوی دوربین برد که قبل از فروش جهانیاش در خود کره پنج میلیون بلیت فروخت و شرکت فیلمسازی حامی خود را از ورشکستگی نجات داد.
میزبان – ۲۰۰۶
سومین فیلم بونگ با نام «میزبان» که به طرز آشکاری از سری فیلمهای «گودزیلا» تأثیر گرفته بود، ماجرای ماهی عظیمالجثهای است که از رودخانه بیرون میآید و شهر سئول را به هم میریزد. فیلم، حمله واضحی به آمریکاییها میکند زیرا منشاء به وجود آمدن این هیولا را فعالیتهای نظامیان آمریکا نشان میدهد. دولت کره در واکنش به این رویداد هولناک، عوض تلاش برای حل مسئله سعی میکند حواس مردم را به مسئلهای حاشیهای پرت کند؛ اما فروشندهای که دخترش توسط این موجود ربوده شده، ناچار میشود برای پیدا کردن آن خودش دست به کار شود… هرچند جلوههای ویژه این فیلم با گذشت چند سال جذابیت اولیه را ندارند اما داستان پیچیده آن هنوز کشش دارد.
مادر – ۲۰۰۹
«مادر» دومین فیلم جنایی بونگ جون هو است که باز هم در شهری کوچک روایت میشود و البته باز هم قواعد ژانر جنایی را در هم میشکند. وقتی پسر جوانی که مشکل ذهنی دارد به قتل یک دختر متهم شده، مادر او تلاش میکند تا حقیقت ماجرا روشن نماید. بونگ در این فیلم عدالت و انتقام را به چالش میکشد و نکته قابل تأمل در کار او تبدیل کردن داستانی جنایی به یک ملودرام مادرانه است.
برفشکن – ۲۰۱۳
پرستارهترین فیلم بونگ جون هو یک فیلم آخرالزمانی است و از یک رمان تصویری فرانسوی اقتباس شده. فیلم درباره آینده یخزده کره زمین است که در آن قطاری با تنها باقیماندگان زمین دور دنیا میچرخد. در اینجا مثل فیلم «تایتانیک» که تصویر آخرالزمان را به فاصله طبقاتی در اجتماع ربط میداد و یک وسیله نقلیه را نماد کل جامعه بشری کرده بود، باز هم چنین اتفاقی رخ میدهد. حالا اما به جای کشتی، قصه در یک قطار روایت میشود و ساکنان واگنهای عقبی علیه طبقات فرادست شورش میکنند.
اوکجا – ۲۰۱۷
«اوکجا» فیلم عجیبی است که شاید یک نگاه سطحی بتواند آن را اثری در ضدیت با گوشتخواری بداند اما یک نگاه دقیقتر آن را فیلمی در نقد مصرفگرایی ارزیابی میکند. دختر ۱۳ سالهای به نام میجا با یک خوک عظیمالجثه دوست است که شخصیتپردازی شده و حتی درونگرا و خجالتی است؛ اما شرکتهای چند ملیتی میخواهند او را به دست بیاورند. البته خود بونگ میگوید که این حیوان در عالم واقعیت هیچ مصداقی ندارد. این فیلم تخیلی که بازیگرانی مثل تیلدا سوئینتن، جیک جیلنهال و استیون ین هم در آن بازی کردهاند، جلوههای بصری چشمگیری دارد و البته حضور آن در کن باعث نقدهایی شده بود؛ چرا که خیلیها یک اثر تخیلی را مناسب حضور در فستیوالی هنری نمیدانستند.
انگل – ۲۰۱۹
«انگل» عصارهای از تمام مولفههای سینمای بونگ جون هو در ۶ فیلم قبلی او البته عصارهای از تمام ایدهها و خاطرات زندگیاش است.
خانواده بیکار کیم که در یک زیرزمین نمور زندگی میکنند، روزگار بسیار سختی دارند؛ تا اینکه پسر خانواده در یک عمارت باشکوه و اعیانی، کاری به عنوان معلم انگلیسی دختر یک خانواده ثروتمند پیدا میکند. او کمکم سایر اعضای خانوادهاش را با هویتهایی جعلی برای کار به این عمارت میآورد و هر کدام صاحبان قبلی این مشاغل را با حقهای از میدان به در میکند. فیلم کمکم به آوردگاه یک نبرد طبقاتی تبدیل میشود با این تفاوت که خود افراد طبقه فرودست هم در حق هم رحم نمیکنند. «انگل» نقد فردگرایی و اهمیت دادن ویژه به سودانگاری است. همچنین به آمریکازدگی و دور شدن از هویت اصلی کره، طعنههای واضحی میزند.
این فیلم را میتوان به نوعی موفقترین فیلم غیرانگلیسیزبان تاریخ در رویدادهای هنری دنیا دانست و موفقیت آن شاید بتواند برای فیلمسازان سایر نقاط دنیا عبرتی باشد؛ عبرت از این جهت که بدون تحقیر هویت ملی هم میتوان جهان را به تعظیم واداشت.