نقدی بر هشت فیلم سیونهمین جشنواره فیلم فجر(۱)
نقد کوتاهی بر آثار سی و نهمین جشنواره فیلم فجر؛ مامان، مصلحت، ابلق، تک تیرانداز، یدو، رمانتیسم عماد و طوبی، بی همه چیز، ستاره بازی

سیونهمین دوره جشنواره فیلم فجر محل نمایش شانزده فیلم مهمی بود که، از میان بیش از یکصد فیلم متقاضی شرکت در این رویداد، نامزدی سیمرغ را، حداقل در یک رشته، به دست آوردند. البته فهرست بلند بالای فیلمهای متقاضی شرکت در جشنواره، با ریزشی تقریبا پنجاه درصدی روبرو شد و تعداد زیادی از آنها به دلایل فنی و حقوقی از داوری شدن بازماندند. از مجموع فیلمهای دیده شده توسط هیئت داوران (که همزمان وظایف هیئت انتخاب را هم بر عهده داشتند)، شانزده فیلم به بخش سودای سیمرغ راه یافتند. در این مطلب مروری داریم بر هشت فیلم حاضر در بخش نهایی سیونهمین جشنواره فیلم فجر.
مامان – آرش انیسی
آرش انیسی در نخستین تجربه فیلمسازی خود، سینماگر خوشذوق و کاربلدی نشان داد که میتواند از زاویهای متفاوت و تازه به موضوعی که شدیدا مستعد کلیشه شدن است، نگاه کند. انیسی با تکیه بر حمایت و همفکری فیلمساز خوشنامی به نام مجید برزگر که این بار در مقام تهیهکننده قرار گرفته، روایت سرپا و خوشریتمش را از یک خانواده چهار نفره مقابل دوربین برده است؛ روایتی که یک مادر کاملا بدیع، پیچیده و به دور از کلیشههای مرسوم خلق میکند. «مامان» مولفههای تجربی پررنگی دارد و در همان حال و هوای آثار خود مجید برزگر تولید شده. با این حال، کیفیت بالای فیلمنامهای که در گرهافکنی و پرداخت شخصیتها خوب عمل کرده، نقطه قوت اثر را تشکیل میدهد. سورپرایز «مامان» ترکیب بازیگران آن است. رویا افشار، پس از سالها دوری از دوران اوجش، با اجرای کمنقص شخصیت چندوجهی و پیچیده مادر خانواده، توانست چشمها را خیره کند و برای این نقشآفرینی به سیمرغ هم دست یافت. عرفان ابراهیمی و امیر نوروزی نیز دو بازیگر جوان فیلم هستند که با ارائه استاندارد بالایی در بازیگری، نامزد سیمرغ شدند.
مصلحت – حسین دارابی
در ادامه دومینوی تولید آثار مرتبط با تاریخ ایران بعد از انقلاب، «مصلحت» یکی از تازهترین نمونههاست؛ فیلمی جنجالی که در یک ساعت اول به شدت منتقدانه و تند و تیز ظاهر میشود، اما در نیمه دوم، بخشی از حرفهایش را پس میگیرد. همین دوپاره بودن شاید بزرگترین ایراد «مصلحت» باشد؛ فیلمی که در همان سکانسهای ابتدایی، با پنهان کردن تعمدی گفتگوی میان مشکاتیان و لشگری، رسما مخاطب را به مدت یک ساعت سر کار میگذارد. «مصلحت» از این جهت میتواند شبیه به «دیدن این فیلم جرم است» هم باشد که خودش مخاطب را با مجموعهای از تردیدها مواجه میکند، اما خودش هم کمر همت به دفع سوالاتی که مطرح کرده بود، میبندد و با سکانس پایانی، قضاوت فیلمساز را به بیننده تحمیل میکند. در این فیلم امیر نوروزی بازی باورپذیر و روانی ارائه کرده؛ ضمن اینکه وحید رهبانی هم، پس از سالها، خودی نشان میدهد و در قامت یک قهرمان عدالتخواه درام را پیش میبرد.
تکتیرانداز – علی غفاری
پرتره شهید عبدالرسول زرین یکی از فیلمهای قابل پیشبینی جشنواره امسال بود که توانست سیمرغ زرین بهترین فیلم از نگاه ملی را هم دریافت کند. «تکتیرانداز» در جلوههای ویژه میدانی شرایط بسیار خوبی دارد و بازی کامبیز دیرباز در نقش شهید زرین آبرومند و روان است؛ مخصوصا که دیرباز، به واسطه فیزیک خاص و آمادگی بدنی، گزینه مناسبی برای ایفای این نقش بوده و توانسته در قامت یک قهرمان ملی ظاهر شود. بزرگترین مشکل فیلم اما تبعیت بیچون و چرایش از الگوهای هالیوودی و کپیبرداری از فیلمهایی با همین عنوان است. این دلدادگی به حدی است که خود کارگردان هم ابایی از این ندارد که، با نوشتن معادل انگلیسی عنوان فیلم در تیتراژ، بین اثر خودش و فیلم خارجی ارتباط برقرار کند. فیلمنامه «تکتیرانداز» به شکل کاملا کلاسیک نوشته شده و مبتنی بر دو قطب خیر و شر است. سکانس دوئل تکتیراندازها هم ناامیدکننده از آب درآمده؛ هرچند سکانس پایانی تا حدی تاثیرگذار و قابل قبول است.
ابلق – نرگس ابیار
موفقترین فیلمساز زن یک دهه اخیر سینمای ایران، این بار تحت تاثیر یک جنبش فمینیستی در سالهای اخیر، به سراغ موضوعی ملتهب و حساس رفته تا دغدغههای اجتماعی خود را، باز هم از نگاه یک زن در حاشیه شهر، روایت کند. آزاری که به شخصیت اصلی فیلم میرسد، پیرنگ فیلمنامه را شکل میدهد؛ هرچند نقش اختلاف طبقاتی و محل زندگی افراد حاضر در قصه، کاملا تزئینی از آب درآمده. دوربین در «ابلق» بدترین عنصر فیلم است و چنین خامدستی و سهلانگاری آشکاری از فیلمسازی با این میزان از سابقه و موفقیت، پذیرفتی نخواهد بود. حرکتهای عجیب دوربین در سکانسهای مهم فیلم، نه تنها تعلیق ایجاد نمیکند، بلکه موجبات کلافگی مخاطب را هم فراهم میآورد.
بدنه اصلی تیم بازیگران «ابلق» از زوج موفق الناز شاکردوست و هوتن شکیبا، در کنار بهرام رادان، تشکیل شده. رادان بازی حیرتانگیزی در این فیلم ارائه نمیکند؛ اما به وضوح از نقشآفرینیهای سالهای اخیرش بهتر ظاهر شده و بیرون آمدن از آن شمایل سوپراستارگونه، برایش خوشیمن بوده است. الناز شاکردوست، در ادامه مسیر صعودی خود در بازیگری، این بار هم قابل توجه ظاهر شده، ولی در بیان لهجه آذری به شدت ناتوان نشان میدهد و لحن را مصنوعی درمیآورد. هوتن شکیبا در نقش علی بهترین بازیگر فیلم است که به دل مخاطب مینشیند و حتی در نحوه صحبت کردن نیز شمه تازهای از استعداد خود را رو میکند. گلاره عباسی و گیتی قاسمی دو بازیگر مکمل فیلم هستند که هر دو اجرای قابل قبولی داشتند و نامزد سیمرغ هم شدند؛ هرچند به نظر میرسید عباسی بهترین مکمل جشنواره امسال نباشد.
یدو – مهدی جعفری
اثر تازه کارگردان موفق «۲۳ نفر»، برای اینکه موفقترین فیلم جشنواره فجر لقب بگیرد، به تجمیع عوامل متعددی نیاز داشت و به نظر میرسد که مهدی جعفری توانسته، در سومین ساخته سینمایی خود در مقام کارگردان، به استانداردهای لازم دست پیدا کند. قصه متفاوت «یدو» در حاشیه جنگ تحمیلی و شرایط حصر آبادان میگذرد و بر خانوادهای متشکل از مادر و سه فرزندش متمرکز شده. نگاه متفاوت جعفری به مقوله جنگ در این فیلم کار میکند و فرم سینمایی مورد نظر را به دست میدهد.
علاوه بر کارگردانی درجه یک مهدی جعفری که توانسته عوامل سینمایی کارکشته و مهمی را کنار هم جمع کند، مهمترین عناصر موفقیت «یدو» را فیلمبرداری مرتضی نجفی و موسیقی بامداد افشار تشکیل میدهند. ستاره پسیانی به عنوان نقش اول فیلم، زیر یک گریم سنگین با شمایلی کاملا متفاوت و تازه، درخشان ظاهر شده و بازیگر نوجوان نقش یدو هم بسیار خوب و روان مقابل دوربین هنرنمایی میکند. مهمترین خصلت «یدو» اما پرهیز دقیق و فکر شده فیلمساز از اطوارهای مرسوم و تلاش برای دیده شدن است. این فیلم بهترین اثر حاضر در جشنواره لقب گرفت، چون در هیچ مولفهای از خط بیرون نمیزد و ترجیح میداد تواناییهایش را به رخ مخاطب نکشد.
رمانتیسم عماد و طوبی – کاوه صباغ زاده
در میان هجوم دو طیف اصلی فیلمهای حاضر در جشنواره امسال، یعنی آثار اجتماعی تلخ از یک سو و فیلمهای مرتبط با تاریخ معاصر و به طور خاص جنگ تحمیلی از سوی دیگر، «رمانتیسم عماد و طوبی» یکی از موارد استثنا محسوب میشود که خلاف جریان آب شنا میکند. همانطور که از عنوان فیلم هم مشخص است، اثر تازه کاوه صباغزاده یک فیلم عاشقانه یا رومنس تمام عیار است که ماجرای ارتباط عماد و طوبی را از ابتدا تا انتها روایت میکند. تفاوت این فیلم با اثر قبلی کارگردانش، یعنی «ایتالیا ایتالیا»، به شادتر بودن فضای آن و تلاش فیلمساز برای تحکیم بنیان خانواده برمیگردد. به طور ساده، «رمانتسیم عماد و طوبی» از کیفیت رابطه این دو نفر حرف میزند و تلاش میکند به مخاطب بقبولاند که رابطه و ازدواج به مهارت و تلاش نیاز دارد. علاوه بر بازی خوب دو بازیگر کمتر شناخته شده فیلم، یعنی الناز حبیبی و حسام محمودی که بیشتر با بازیهای تلویزیونی شناخته میشوند، مانور کارگردان بر روی رنگها، بالاخص در سکانسهای خارجی، قابل توجه است.
اما یکی از مشکلات مهم «رمانتیسم عماد و طوبی» تاثیر عجیب فضای روشنفکری بر آن است؛ به طوری که فیلم تقریبا از هر گونه دغدغه اقتصادی و مشکل واقعی فرار میکند و رمانتیسم میان این دو نفر را به یک بازی کودکانه فرومیکاهد. مانور بیش از حد و نمایشی بر روی کتاب و فیلم، بعلاوه استفاده اغراق شده از لباس، دیگر نقاط ضعف «رمانتیسم عماد و طوبی» هستند؛ به طوری که گاها پلان به پلان لباس بازیگران عوض و با رنگ آکساسوار صحنه ست میشود.
بی همه چیز – محسن قرایی
تماشای فیلم قبلی محسن قرایی، یعنی «سد معبر»، باعث شده بود مخاطبان فکر کنند که با یک فیلمساز ذوب شده در سنتهای رایج سینمای ایران طرف هستند که ترجیح میدهد روی همان ریل از پیش تعیین شده گام بردارد. «بی همه چیز» اما فیلمی است که قرایی را چند قدم جلوتر میبرد و از بلوغ قابل ملاحظهای در کار این فیلمساز جوان حکایت دارد. علاوه بر فیلمنامه که یک اقتباس آبرومند و اصولی از «ملاقات با بانوی سالخورده» است، کارگردانی «بی همه چیز» هم کاملا به چشم میآید و در حد عالی ظاهر میشود. فیلمساز به خوبی روی دکوپاژ و میزانسن مسلط نشان میدهد و در مدیریت صحنه شلوغ و بازی گرفتن از این تیم قدرتمند بازیگری، توانایی قابل ملاحظهای دارد.
بیشتر بازیگران «بی همه چیز» اجرایی در حد عالی دارند؛ اما هادی حجازیفر یک سر و گردن بالاتر از بقیه ظاهر میشود. پرویز پرستویی و هدیه تهرانی هم، با فیلم تازه محسن قرایی، به دوران اوج خود بازگشتهاند. «بی همه چیز» از جهت محتوایی نیز یک نقطه قوت بسیار مهم دارد؛ فیلم، به جای افتادن به ورطه نمادپردازی و انتقاد از این جناح و آن گروه، با شجاعت و صراحتی مثالزدنی، به نقد مردم میپردازد؛ اتفاقی که کامل در مقابل عوامگرایی اکثر سینماگران ایرانی قرار میگیرد و تلاش میکند تا مخاطب را به فکر بیندازد.
ستاره بازی – هاتف علیمردانی
هاتف علیمردانی همچنان فیلمساز پرکاری محسوب میشود که ظاهرا منابعی تمام نشدنی برای تولید فیلمهای متوسط، در اختیار دارد. «ستاره بازی» فیلمی در مذمت مهاجرت و اعتیاد است که با مخاطبش صادقانه برخورد نمیکند. کل اثر در آمریکا فیلمبرداری شده و مشکلات خانوادگی یک جمع سهنفره، با مانور نخنما و شعاری بر روی بیخانمانها، به پای مهاجرت و بردن بلیط لاتاری نوشته میشود. فیلمنامه «ستاره بازی» بر مبنای یک ماجرای واقعی به رشته تحریر درآمده، اما با وجود اطلاعات نسبتا کاملش، از پس پرداخت شخصیتها برنمیآید.
دوربین هم تعمدا به دنبال القای نکبت موجود در فیلم است و از منطق سینمایی قابل فهمی پیروی نمیکند. ملیسا ذاکری برای ایفای نقش مهمش در این فیلم تلاش زیادی به خرج داده و اجرای خوبی هم دارد. اما هاتف علیمردانی، در مقام کارگردان، یکی از دشوارترین کارهای ممکن در زمینه هدایت بازیگران را انجام داده و بازیهایی کاملا معمولی و بیاتفاق از شبنم مقدمی و فرهاد اصلانی گرفته است؛ دو هنرپیشهای که جزو آمادهترینهای سالهای اخیر سینمای ایران بودهاند و به ندرت بازی بد در کارنامه آنها به چشم میخورد.