
باید «انتقام جویان» را سرزنش کنید؛ و یا حتی بهتر از آن، «لیگ عدالت» را. این ابرقهرمانها چنان محبوب مخاطبین هستند که استودیوهای هالیوود فکر میکنند همهی دنیا میخواهند فیلمهایی ببینند که در قالب رسانهها و مدیومهای دیگر هم (کمیکها، کتابها و…) قابل دنبال کردن هستند.
محصولاتی که چندین شخصیت مستقل را در ماجرای مشترکی گرد هم میآورند. از آنجایی که این رفقای فراانسان دائماً در کمیکبوکها در حال قدرتنمایی هستند، گروهبندیهایی که «مارول» و «دیسی» انجام میدهند، با عقل جور در میآیند امّا این قضیه در رابطه با برندهای دیگر، خیلی صدق نمیکند. گرچه که تعدادی از این فیلمها، مانند «عروس فرانکشتاین» از استودیوی «یونیورسال» و «گودزیلا در برابر کونگ» از استودیوی «وارنرز» با این استراتژی جواب دادند، امّا باقی آنها دارند یکی پس از دیگری از هم فرومیپاشند.
احیای یک نوستالژی
این موضوع باعث میشود که «اسکوب!» به طرز عجیبی و از لحاظ مختلف چندان امروزی به نظر نیاید. این فیلم اقتباسی پرهزینه از یک برنامهی تلویزیونی کلاسیک است که به دلیل شیوع ویروس کرونا توسط کانالهای تلویزیونی و اینترنتی پخش خواهد شد و محکوم به نمایش در صفحههای کوچک است. در نگاه اول، «اسکوب!» یک بازسازی مبتدی و پیشپاافتاده به نظر میآید، در حالی که در اصل، تلاشیست حسابشده برای احیا کردن نه تنها «اسکوبی دو» و دوستانش، بلکه احیا کردن تنی چند از دیگر شخصیتهای کارتونی که اکثر کودکان احتمالاً چیزی دربارهی آنها نشنیدهاند.
«اسکوب!» اولین و احتمالاً آخرین محصولی از استودیوی «هانا باربرا» است که چنین شخصیتهای خاکخورده، مختلف و نامربوطی مانند «داینومات» و «بلو فالکن» و «دیک دستردلی» (از مجموعهی Wacky Races) و «کاپیتان کیومن» در کنار تیم Mystery inc را دوباره زنده میکند. تمامی این شخصیتهای دستوپاچلفتی و عجیب در برنامههای خود به قدر معقولی سرگرمکننده بودهاند امّا هیچکدامشان در دنیای مشترکی نمیزیستهاند. همین موضوع باعث میشود که هر چهار فیلمنامهنویس یعنی مت لیبرمن، آدام زتیکیل، جک دونالدسون و دِرِک الیوت، پلات فیلم را به ترن هوایی لق و پقی که همهی این شخصیتها را در خود جای میدهند، تبدیل کنند.
این عمل باعث میشود که «اسکوبی دو» از ژانر خودش خارج شود. کارتون شنبهصبحی محبوب که در سال ۱۹۶۹ آغاز شد و نوعی فرمت نوجوانانه-کارآگاهی دوستداشتنی با چاشنی کمدی به وجود آورد. هر هفته، کارآگاهان جوان سرنخهای ظاهراً ماوراءالطبیعی را دنبال میکردند تا موفق شوند نقاب از چهرهی تبهکاران شرور که دائماً ناسزا میگویند، بردارند. و هر قسمت با این جمله به پایان میرسید: «اگر به خاطر شما بچههای فضول نبود، من هم میتوانستم قسر در بروم.»
بازگشت شخصیتهای کلاسیک
محبوبیت بادوام «اسکوبی دو» دقیقاً به همان اندازه که به خاطر شخصیتهای آن است، به خاطر حال و هوای قدیمی و صلحطلبانهی آن که در همهی بخشهایش دیده میشود، نیز هست. از لباسها گرفته تا تکیهکلامها و آن ون معروف که به طرز عجیب و غریبی نقاشی شده بود. شخصیتهای سهبعدی حال حاضر، عالی به نظر میرسند. در حالی که از طراحی کلاسیکشان فاصله نگرفتهاند، میتوانند حالات فیزیکی گستردهتری را تجربه کنند. و همچنان، از لحاظ شخصیتی، «اسکوب» مسائل را به سمت و سوهای متفاوتی هدایت میکند.
در اینجا، اعضای تیم Mystery Inc یعنی «شگی» بیخیال (با صداپیشهگی ویل فورت)، «فِرِد» جذاب (با صداپیشهگی زک افرون)، «دافنه»ی کلهسرخ (با صداپیشهگی آماندا سیفرید)، «ولما»ی عینکی (با صداپیشهگی جینا رودریگز) و «اسکوبی دو»ی سیریناپذیر که سگیست که به هیچ نژادی تعلق ندارد، نسل پیش از تکنولوژی هستند که در سایهی حملات یازده سپتامبر متولد شدهاند و در دنیای ماشینهای هیبریدی و اینترنت، قد کشیدهاند.
ماریجوانا در اکثر ایالتها قانونی شدهاست و «شگی» دیگر یک شخصیت ضدّ فرهنگ به نظر نمیآید. او معمولاً در نزدیکی ساحل ونیز در حال خوشگذرانیست، همانجایی که در یک مقدمهی فلشبکوار میبینیم که «اسکوبی دوبی دو» را به سرپرستی میگیرد و این اسم را برایش انتخاب میکند. در همین حال، باقی فیلم در شرایطی پیشرو و مربوط به آینده، میگذرد.
ارجاعات فراوان اثر به محصولات برادران وارنر
پس از فرار از یک حملهی رباتی در یک باشگاه بولینگ، «شگی» و «اسکوبی» توسط یک یوفو ربوده میشوند. که البته ماجرا همانقدر که به نظر میآید، وحشتناک نیست. چرا که از سفینهی «بلو فالکن» سر در میآورند که پسرش (با صدا پیشهگی مارک والبرگ) و سگ رباتیاش، «داینومات» (با صداپیشهگی کن جونگ) کاپیتانهای آن هستند. این ترکیب ممکن است یک ترکیب الهامگرفتهشده باشد، زیرا هر دوی آنها قهرمانانی هستند که یک همراه از خانوادهی سگها دارند.
گرچه این ترکیب موازی در بهترین حالت تنشزا است و منجر به تعداد زیادی صحنهی پرواز با حال و هوای «جنگ ستارگان» میشود. منتها «جنگ ستارگان» بخشی از این دنیای گسترده نیست و این باعث میشود که فیلم ارجاعات بیشتری به دیگر محصولات «برادران وارنر» بدهد. («هری پاتر»، «زن شگفتانگیز»، «ارباب حلقه ها» و الی آخر.)
سایمون کاول لحظاتی چند رخ مینماید، امّا باعث جدایی موقت در گروه میشود و «فرد»، «دافنه» و «ولما» شاخهی فرعی جداگانه و مستقلی تشکیل میدهند. پلات به سختی با عقل جور درمیآید و با این که انرژی و کار انیمیشنی قابل قبولی در بسیاری از صحنهها دخیل است، این صحنهها چنان فراموششدنی هستند که تنها ساعاتی پس از تماشای فیلم، از ذهنم پاک شدند. «اسکوبی» به طرز نامعلومی از «جزیرهی مرموز» دورافتاده سردرمی آورد. جزیرهای که دلیل نامگذاریاش احتمالاً سؤالیست که بلافاصله بعد از دیدنش در فیلم، به وجود میآید: «این جزیره در این فیلم دقیقاً چه کار میکند؟» معلوم نیست. ظاهراً این یک راز است.
سفری پر از ماجراجویی
این لوکیشن دورافتاده پیش از آن که ماجرا برای پایان بزرگ به آتن کشیده شود، به «کاپیتان کیومن» (با صداپیشهگی تریسی مورگان) مجال حضور میدهد. موضوعی که به نظر میآید تقریباً همهی فیلمهای «اسکوبی دو» به درستی متوجه آن نشده باشند، این است که «شگی» و «اسکوبی» به راحتی با چیزهایی که ظاهراً ماوراءالطبیعه هستند، زهرهترک میشوند؛ در حالی که همراهان شکاکترشان معمولاً این ترس را برای آنها از بین میبرند و دست آن موجودات و وقایع مثلاً ماوراءالطبیعه را رو میکنند. در این قسمت امّا، اتفاقهای غیرممکن واقعاً رخ میدهند و کل گروه را دلچرکین میکنند.
«اسکوب!» «دیک دستردلی» بزدل (با صداپیشهگی جیسون آیزاکس) را از یک طرّاح رقتانگیز میگمیگوار به یک مغز متفکر دارای تکنولوژی پیشرفته تبدیل میکند. همانطور که مخاطبین قدیمیتر میتوانند به یاد بیاورند، «دستردلی» هم با یک سگ در ارتباط است، گرچه بهتر است این وظیفه به همین مخاطبین محول شود که دریابند سگ خندان او، «ماتلی»، چگونه راهش را به این داستان درهمپیچیده و متلاطم باز میکند. کافیست که بگوییم که نقشهی «دستردلی» شامل آزاد کردن «سربروس» میشود. سگ سهسر اساطیری که نگهبان دنیای مردگان است. منتهی زمانی این اتفاق میافتد که فیلم دیگر چندان خوشایند نیست و مورد استقبال قرار نمیگیرد.
اثری که ۹۰ دقیقه سرگرمتان میکند
امّا با همهی اینها، ما در حال حاضر دورهی سختی را پشت سر میگذاریم و پدر و مادرها قدردان خواهند بود که یک پرستار بچهی مجازی داشته باشند که برای ۹۰دقیقه هم که شده، کودکشان را سرگرم و مشغول کند که در این صورت «اسکوب!» بسیار مؤثرتر از این عمل میکند که بچهها را روبهروی تنگ ماهی بنشانند. همچنین اجاره و خرید فیلم با قیمتی ناچیز، والدین را از تماشای اجباری آن به همراه بچهها معاف کرده است.
اگر چه که آن شخصیتهای کلاسیک «هانا باربرا» میتوانند برای والدین دوستداشتنیتر باشند و انیمیشن میتوانست روی صفحهی بزرگ، خوش بدرخشد. آنها همچنین به یاد خواهند داشت که «اسکوب!» اولین تجربهی متفاوت «هانا باربرا» است. دوستان «یوگی» همیشه سروکلهشان در فیلمهای «یوگی» پیدا میشد و «جتسون»ها هم در قسمتهای ویژهای که برای تلویزیون ساخته شده بود، «فلینتستون»ها را ملاقات کردند.
کلیّت این استراتژی توزیع و پخش فیلم به این صورت (نمایش خانگی) ریسکی بزرگ و تقریباً ضرری قطعی برای «برادران وارنر» است. گرچه به نظر میآید «یونیورسال» در رابطه با این پروژه پیشگام خوبی بوده است و با «تور جهانی ترولها» امتحان خودش را پس داده است. چرا که این انیمیشن جزو آثاریست که در این مدت قرنطینه به کرّات تماشا شدهاند. با توجه به این که این انیمیشن از همان دسته محصولاتیست که در مدیومهای مختلف قابل دنبال کردن است، «اسکوب!» واضحاً با این فکر و برنامه ساخته شده است که ادامهدار باشد و مجموعهای تشکیل بدهد، امّا همین رویکرد، به طرز قابل توجهی این بلندپروازیها را دستکم میگیرد. به گونهای، «انیمیشن اسکوبی !» چوب دوسرطلاست.