
- در «روح» جو گاردنر طی یک سفر آسمانی غریب، به درک جدیدی از مفهوم زندگی میرسد.
- فیلم سعی دارد تا راهکاری برای زنده ماندن در این دوران سیاه ارائه دهد و تمهیدش برای این کار، یادآوری لذتهای کوچک زندگیست.
- «روح» ممکن بود به دلیل ترسیم جهان پس از مرگ به ورطهی دعواهای مذهبی فراوانی بیفتد، با این حال هوشمندی داکتر همینجاست که سعی کرده تا طوری این جهان را به تصویر بکشد که همدلی افراد متفاوت از مذاهب و نژادهای گوناگون را برانگیزد.
- طراحی بصری فیلم در بخش مربوط به زمین بسیار خوشرنگ و لعاب و چشمنواز است و در اپیزودهای مربوط به برزخ، به شدت هوشمندانه است.

تماشای انیمیشن «روح» پیت داکتر، بیش از هر چیز مرا به یاد سکانس جاودانهی «طعم گیلاس» کیارستمی میاندازد، آنگاه که پیرمرد تعریف میکند چطور یک توت مانع خودکشیاش شده و از آن به بعد فکرش را عوض کرده است. او در اثر فعل و انفعالات روحی، ارزش زندگی را در چیزهای کوچکی مانند تماشای طلوع خورشید و مزهی یک توت شیرین یافته است.
در «روح» نیز جو گاردنر طی یک سفر آسمانی غریب، به درک جدیدی از مفهوم زندگی میرسد. او یک معلم موسیقی سیاهپوست عاشق موسیقی جاز است که بین شغل معلمی که بیمه و مزایا و امنیت شغلی دارد و نوازندگی در یک بند مردد است. قلب و مغز جو در جدالی کلاسیک با یکدیگر، تردیدهای او را دربارهی زندگیاش به نهایت خود رساندهاند.
این جنگ را همهی ما عاشقان سینما نیز تجربه کردهایم، جنگی که در یک طرفش کار نان و آب دار مهندسی و پزشکی میایستد و در طرف دیگرش جهان پرتکاپوی هنر با آیندهای نامشخص. «روح» بدون محافظهکاریهای مرسوم به موقعیتی که ترسیم میکند پاسخ میدهد، خصوصا آنجا که جو در پاسخ نگرانی مادرش که گرسنگی کشیدن را نتیجهی پیگیری هنر میداند، میگوید “پس دلم نمیخواهد چیزی بخورم.” این پاسخ جسورانه و هوشمندانه، موضع کلی اثر را مشخص میکند. موضعی که شاید صدای بسیاری از والدین را در آورد، با این حال چه قبول کنند و چه نکنند، حقیقت ماجرا همین است.
«روح» از رویکردی دیگر نیز پاسخی به حال و هوای این روزهاست. فیلم سعی دارد تا راهکاری برای زنده ماندن در این دوران سیاه ارائه دهد و تمهیدش برای این کار، یادآوری لذتهای کوچک زندگیست. داستان فیلم در دو بعد مادی و ماورایی رخ میدهد. در دنیای زمینی، پیت درگیر تلاش برای نوازندگی در یک گروه مطرح است.
پس از اینکه به صورت تصادفی داخل یک چاله میافتد و به کما میرود، روح او در وارد برزخ میشود. از اینجا به بعد در کنار دنیای زمینی ما با جهان ماورایی طرفیم که در آن روحهای آماده برای حضور در دنیای پس از مرگ و روحهای آماده برای حلول در جسم یک نوزاد، نگهداری میشوند. این بخش از فیلم طراحی بسیار غریبی دارد و «روح» ممکن بود به دلیل ترسیم جهان پس از مرگ به ورطهی دعواهای مذهبی فراوانی بیفتد، با این حال هوشمندی داکتر همینجاست که سعی کرده تا طوری این جهان را به تصویر بکشد که همدلی افراد متفاوت از مذاهب و نژادهای گوناگون را برانگیزد. این بخش از داستان دو عنصر مهم در ساختار دراماتیک پیرنگ را نیز رو میکند؛ نخست روح ۲۲ که هیچکس نتوانسته او را برای سفر به زمین و زندگی قانع کند و دیگری فرشتهی خودشیفتهی حسابداری که آمار روحها را دارد و یک کشمکش اساسی دیگر به ماجرا اضافه میکند.
روح ۲۲ نقش مهمی در این میان دارد. ۲۲ نمایندهی تمام انسانهاییست که نمیدانند با زندگیشان چه میکنند. آنها که علاقهی خاصی به چیزی ندارند و آنقدر از این شاخه به آن شاخه میپرند که در نهایت عمر خود را از دست رفته میبینند. تقابلهای او با روح شخصیتهای بزرگی مانند گاندی، مادر ترزا، ارشمیدس و حتی آبراهام لینکلن خندهدارترین بخشهای کل فیلم را تشکیل میدهند.
او آنقدر لجباز و یکدنده است که بزرگترین شخصیتهای تاریخ نیز در مقابل او مستاصل میشوند. با این حال وقتی در اثر یک اتفاق در جسم جو حلول میکند و زمین را با چشمان خود میبیند، بهتر از همه ارزش زندگی کردن را درک میکند.
او لذتهای کوچکی مانند خوردن یک تکه پیتزا یا تماشای فروافتادن برگی از درخت که انسانها به آنها عادت کردهاند را با بند بند وجود خود حس میکند و عاشق زندگی روی زمین میشود. این همان پیام اصلی «روح» است؛ از ثانیه به ثانیهی زندگی خود لذت ببرید، زیرا لحظاتِ از دست رفته دیگر هیچگاه باز نمیگردند.
«روح» به مانند دیگر انیمیشنهای پیکسار از لحاظ فنی در سطح بالایی قرار دارد. طراحی بصری فیلم در بخش مربوط به زمین بسیار خوشرنگ و لعاب و چشمنواز است و در اپیزودهای مربوط به برزخ، به شدت هوشمندانه است. تم آبی و طراحی مینیمالیستی در این بخش شاید کمی خستهکننده به نظر برسد، با این حال خلاقیتی که طراحان در ترسیم فرشتهها با خطوط شکسته و خمیده به خرج دادهاند تحسین برانگیز است.
این طراحی – که شکل رادیکال آن را در فرشتهی امارگیر میبینیم – سبب شده تا فرشتهها کیفیتی بخصوص داشته باشند که نه جامد باشند نه مایع و نه گاز. در بخشهای زمینی نیز کاراکترها با دقت وسواسگونهای ساخته شدهاند. از خود جو گرفته تا آن گربهی بامزه و جذاب که روح جو اشتباهی وارد بدنش میشود و درگیری شیرینی را به وجود میآورد.
«روح» برخلاف آنچه میگویند نه کلاس عمیق درس فلسفه است و نه حرف فلسفی عجیبی میزند. یک «انیمیشن» جمع و جور، ساده و صمیمی و البته سرگرمکننده است که در این وانفسای کرونا میتواند به ما یادآوری کند که دنیا با تمام پلشتیهایش هنوز هم ارزش زیستن را دارد.
من دیدمش زیاد کیف نداد 🙁