
«با ایستا ماندن و راکد بودن نمیتوان به آمال و خواستها رسید»؛ این گزاره در اینجا مصداق و شاکلهی انیمیشنِ قابل توجهِ «عروس مرده» است؛ عروسی که حقیقتاً شعلهی شمعی نمیسوزاندش و دَم و بازدم هایش سرزنده نیست بلکه گردِ دنیای مردگان تاثیرش را بر او گذاشته و صرفاً کارش شده آرزوپروری با یک ریشهی کدر در سایه ها و کنشهایی که سرمنشأیی درونی و زیستی ندارند.
تیم برتون – به همراه مایک جانسون – در انیمیشنِ استاپ موشنِ «عروس مرده» همچنان فانتزی خودآگاهانهاش خوب کار میکند، اما خیالِ ناخودآگاهانهاش –اینبار- نه! او با خلق جهانی خاکستری (شبیه به فیلمِ اسلیپی هالو) در انیمیشن «عروس مرده» قصهای فانتزی را روایت میکند که مفاهیمِ «تضاد» و «وصلت» در عین یک پیشروی موازی، تم و درونمایهی اصلی داستان را تشکیل میدهند.
از یک سو وصلت دو خانواده (والدین ویکتور و ویکتوریا) را داریم که در عین اختلافی ظاهری، قصد دارند با تزویر و ریا یک ازدواج صوری/سنتی را به فرزندانشان تحمیل کنند و از سویی دیگر این پیشروی موازی را در دو جهان زندگان و مردگان مشاهده میکنیم که در عین تضاد زیستیشان که میبینیم ظاهر و باطن این جوامع چرخشی صد و هشتاد درجه با یکدیگر دارند، اما در پایان مرز دو جهان برداشته شده و در اتفاقی جالب به یک پیوند ظاهری میرسند.
نور و رنگ عناصر مهم در جهان سازی انیمیشن عروس مردگان
حال تیم برتون برای نمایش پلاتِ داستانیاش، به طور خوداگاهانه دست به ورز دادن عمدی کمپوزیسیون اثرش برده است. از کاراکترهایی که جملگی در وجوهی تیپیک موجودیت دارند و شِمای ظاهریشان به طور قابل توجهی کاریکاتوریزه شده -که البته قائم به باطنشان نیز هست- و همچنین نورپردازی و رنگبندی این کمپوزیسیون که اوج اختلافش را در محیطهای بصری دو جهان میتوان مشاهده کرد.
دنیای زندگان روابط کاراکترها خشک و با بیرحمی پیش میرود و رنگها کاملا سرد، فرورفته و بیروحند اما در دنیای مردگان و درست در نقطه مقابل آن روابطی گرم و شاد همچون تمپوی بالا و موزیکالی را شاهد هستیم که به تبع نورپردازی را پخته و رنگها را گرم و زنده نشان میدهد.
تمامی اینها غنای ظاهری انیمیشن «عروس مرده» است که تیم برتون به خوبی از بطن گونه استاپ موشن، سبک منحصر به فردش را در آن بسط داده و به طرز اعلایی یک محیط و جهان کاریکاتوریزه شده را شکل و بهتر بگوییم ورز داده است.
پیرنگی که لنگ میزند
با این حال وی نتوانسته نقطهی ثقل و اوج و فرودهای پیرنگ را در پلات قصهاش پیادهسازی کند و این مهمترین ضعف فیلم است که ریشه در ناخوداگاهیِ این بار به بن بست رسیده تیم برتون دارد، که متاسفانه در کارنامهی فیلمسازی او از این نقطه به بعد ادامهدار نیز میشود.
هرچند که عشاقِ قصه خصوصا ویکتور (با صداپیشگیِ خوب جانی دپ) به تابعیت از مهندسی خوب تیم برتون در طراحی غنای ظاهری اثر به کاراکترهایی تیپیک تبدیل میشوند اما تحلیل رفتگی فیلمنامه در انشعاب دادن به انگیزههای زیستی کاراکترها مانع از پرسوناژ شدنشان شده است؛ پُررنگترین شکل این مسئله را نیز در مهمترین کاراکتر قصه یعنی عروس مردهی داستان (امیلی) مشاهده میکنیم.
عشق ویکتور و ویکتوریا
در اینجا میتوان به ابتدای این نوشته و مقدمهی آن رجوع کرد که چیستیِ وجود و حضور این عروس را شرح دادهایم، از این رو و در واقع با کاراکتر امیلی نمیتوان سمپات شد زیرا که ریشهاش در یک داستان در سایهماندهی موزیکال جا خوش کرده و هستیاش شده آرزوپروری و تحرکی که انگیزهاش مشخص نیست و حتی زندانی بودنش که در پایان اثر و آخرین سکانس، آن رهاشدگی پروانهوار نیز حسی از خلالش دریافت نمیشود و به تبع فرمی.
همچنین علاقهی نسبتاً سطحی ویکتور و ویکتوریا که هرچند با نوای پیانوی شنیدنی و خوب دنی الفمن به خوبی شکل میگیرد اما در بطن پیرنگ نقطهی اوجی ندارد و آن نوای پیانو تنها کمی جلوتر آن هم نه با ویکتوریا که با امیلی به سطر پیرنگ بازمیگردد (آشتی ویکتور و امیلی)، در نتیجه علاقهی عشاقِ تیپیک قصه (ویکتور و ویکتوریا) را نمیتوان یک عشق قلمداد کرد.
عروس مردگان و کاراکترهایی که فراموش میشوند
به علاوه تغییر موضع دادنهای کاراکترها نیز که در دو نقطه رخ میدهد، از همین ضعف فیلمنامه میآید؛ رضایتدادن ویکتور به ازدواج با امیلی آن هم در دنیای زندگان بدون قصد و غرضِ قبلی از یک ناامیدشدنِ سطحی میآید و در جایی دیگر منصرفشدن امیلی در آخرین لحظات از ازدواج با ویکتور آن هم تنها با دیدن لحظهای ویکتوریا، کنشِ رفتاریِ گنگ امیلی را کدرتر مینماید.
در مجموع در نقد انیمیشن عروس مرده میتوان گفت این انیمیشن را با کمی اغماض میتوان اثری متوسط دانست که کاربلدی تیم برتون در اجرا توانسته پشتوانهی مستحکمی برای چفت و بستدار شدن محیطِ جهان کاریکاتوریزه شدهی فیلم باشد اما فروگذاری و سهلانگاری در فیلمنامه و متنِ اثر، مکمل خوبی برای اجرا و وجه بصری داستان نیست به طوری که حال پس از سالها، داستان و کاراکترها را نمیتوان خارج از نود دقیقه زمان اثر به آسانی به خاطر آورد.