
۷۹ سال پیش، وقتی که «والت دیزنی» انیمیشن کوتاهی از روی داستان صلحآمیز «مونرو لیف» به نام داستان فردیناند ساخت و با آن برندهی اسکار شد، این کتاب مصور کلاسیک کودکان یک پدیدهی ادبی به حساب میآمد. هرچند این داستان دیگر آن جاذبهی ادبیِ قدیم را ندارد اما این باعث نمیشود که امروز، شخصیت اصلی آن – یک گاو اسپانیایی که دوست ندارد مبارزه کند – دیگر قابل درک یا دوستداشتنی نباشد.
در حقیقت، حالا که حلقههای خبری موقتاً از مسألهی جدی مسابقات گاوبازی روی گرداندهاند، برای آشنا کردن کودکان با این مشکل، چه راهی بهتر از بیان داستان یک گاو واقعی وجود دارد که همنوعانش او را آزار میدهند؟
صادق، دوستداشتنی و بامزه
البته، بین یک انیمیشن کوتاه هفت دقیقهای و یک فیلم بلند ۱۰۸ دقیقهای یک دنیا فاصله است و «فردیناند» محصول «فاکس» – که توسط کارگردان «کارلوس سالدانیا» («ریو») و تیمی از استودیو بلو اسکای (استودیوی سازندهی «عصر یخبندان»، «ربات ها» و فیلم جدید «بادام زمینی ها») شکل و شمایلی شاداب و سرزنده پیدا کرده – گاهی خستهکننده میشود، اما در سالی خالی از انیمیشنهای استودیوهای بزرگ، از همهی همنوعان خود بهتر است: صادق، دوستداشتنی، به شکل غافلگیرکنندهای بامزه و رویهمرفته وفادار به کتاب داستان.
فیلم به جای اینکه پرسهزنان به راه خود برود (یعنی همان کاری که بلو اسکای در انیمیشنِ نسبتاً ناامیدکنندهی «هورتون» انجام داد) داستان اصلیِ لیف را بسط داده است، تیم داستانپردازیِ «فردیناند» خردمندانه آغاز و پایان کتاب لیف را حفظ کرده و برای پر کردن بین این دو، با چالشِ قدیمیِ داستانپردازی سر و کله زده است – برای مثال، در پردهی دومِ طولانی و مفصل فیلم. اما، بخش میانی فیلم به جای اینکه وقتکشی به نظر برسد، در واقع راضیکنندهترین قسمت فیلم و مملو از تعداد زیادی شخصیت فرعی و بده بستانهای سرگرمکننده بین آنهاست.
اقتباسی از یک اثر محبوب کلاسیک
حوالی دقیقهی سیام فیلم است که «لوپه» با بازی «کیت مککینون» وارد داستان میشود. درست مثل غول چراغ جادو در «علاءالدین» و دوری در «در جستجوی نمو»، او هم یکی از آن شخصیتهای بانمکی است که با شخصیت برجستهی خود، توجه همه را به خود جلب میکند – در اینجا، لوپه یک «بز آرامشبخش» آشغالخور است که هر حس و حالی دارد به جز آرامش. احمق، وراج و سرگرمکننده با چشمهای گشاد و دندانهای ردیف و یکدست. لوپه مثل یک مربی بوکس ناموفق است که بالاخره توانسته وارد مبارزات سنگینوزن شود. فقط مشکل اینجاست که فردیناند هیچ علاقهای به رقابت و مسابقه ندارد.
در واقع، ماجرا فراتر از این حرفهاست. فردیناند اصلیترین مردِ زنصفتِ کارتونها و الگو و نمونهی اولیهی دستهی مجزایی از شخصیتهای انیمیشنی است (از «اژدهای خجالتی» گرفته تا قهرمان گیاهخوارِ «داستان کوسه») – باید گفت او به جای درگیر شدن در کارهای مردانهای که دیگر گاوها انجام میدهند، ترجیح میدهد گلها را بو کند. با اینکه پدر قوی و پرزور او به انتخاب شدن برای شرکت در یک مبارزهی گاوی بزرگ افتخار میکند، اما همنوعان فردیناند، او را «نرم و نازک» میخوانند. ولی وقتی فردیناند بزرگ میشود (با صدای «جان سینا») و بیشتر با او آشنا میشویم، درمییابیم که او در واقع قویترین غرایز گاوی را دارد.
یکی از دلایل ماندگار بودن کتاب لیف به عنوان یک اثر کلاسیک، این است که خوانندگان مختلف در طول سالها توانستهاند ارزشهای شخصی خود را به فردیناند نسبت بدهند. اما این قابلیت در این فیلم تا حدی از بین میرود زیرا سالدانیا و تیمش ناچارند این شخصیت را دقیقتر توصیف کنند، هرچند آنها کار خود را به قدری خارقالعاده انجام دادهاند که او همچنان قهرمانی باورپذیر و در دسترس باقی مانده – خصوصاً بعد از اینکه فیلم فاش میکند که عاقبت هر گاوی اینست که یا «شقه شقه» شود یا در میدان مبارزه به ضرب شمشیر بمیرد. و اینجاست که ناگهان بزدلیِ فردیناند عاقلانه به نظر میرسد.
فردیناند قهرمانی جوان ازخودگذشته و صلحجو
قد و قوارهی فردیناند که چندان برای فرمت صفحهی گستردهی سینما مناسب نیست، زمینهی مناسبی برای رفتارهای نمکین اوست، مثلاً در سکانس خندهدارِ گاو در یک رستورانِ چینی و سکانس بامزهی دعوا با خرگوش کوچک صورتی که در تبلیغاتِ اولیهِ فیلم دیدیم. یک مسأله در پردهی اول فیلم چندان جور درنمیآید (فردیناند از کاسادلتورو – رستوران گوشت گاو – میگریزد و دختری به نام نینا او را بزرگ میکند ولی حتی وقتی گاو آنقدر بزرگ شده که دیگر خانه برایش کوچک است، دخترک همچنان خردسال باقی مانده) و این نشان میدهد که تا دقایق آخر، فیلمنامه بارها دچار تغییرات اساسی شده است، اما وقتی فردیناند به جمع همنوعان خود میپیوندد، مهارت گروه فیلمسازی فوران میکند.
گاوها اختلافی قدیمی با اسبهای نمایشیِ مزرعهِ بغلی (به رهبری کمدین آلمانی لهجهدار «فلولا بورگ») دارند که به یک رقابت رقص فوقالعاده میانجامد. «فردیناند» ممکن است پیامی جدی داشته باشد – فیلمی با یک قهرمان جوان ازخودگذشته و صلحجو که آنقدر شجاعت دارد که راه خودش را در پیش بگیرد، میگوید «انگار عجیب بودن به وضعیت عادیِ جدید تبدیل شده» – اما یادش نمیرود که کارتون است. در نتیجه، آزادانه از ظرفیت فوقالعادهی این ژانر برای جا دادن به حماقت استفاده میکند (از جمله حالتهای فشردگی و کشیدگی که برای موجودات غولآسا کاملاً مناسب است).
اثری با کارگردانی لاتینتبار
با اینکه فردیناند هیکل بزرگی دارد اما به شدت دلنازک است و سخت میتوان در برابر وسوسهی دوست داشتن شخصیتی مقاومت کرد که ذاتاً همیشه نگران همه است، از گل میخکی که حتی وقتی به یک گاو جوان مردد هم تبدیل میشود (و برعکس سایر حیوانات انیمیشنی، فردیناند در بزرگسالی بانمکتر است) همچنان به آن آب میدهد، گرفته تا گاو رقیب (قلدرِ) رقابتجویی به نام «والینته» که فقط برای اذیت کردن فردیناند، گلها را لگد میکند. این موجودات که شباهت کمی به نقاشیهای «رابرت لاوسون» در کتاب داستان فردیناند دارند، به شکلی طراحی شدهاند که اول به درد داستان بخورند و هرگونه ارتباط و تناسب برای تبدیل شدن به اسباببازی، در وهلهی بعد اهمیت قرار داشته، و در نتیجه نوعی خلوص در شکل و شمایل و شخصیت آنها به چشم میخورد.
«فردیناند» که فقط چند ماه بعد از انیمیشن کوکو اکران شد، ممکن است نسبت به فیلم رنگارنگ پیکسار دربارهی روز مردگانِ مکزیکی، اهمیت فرهنگی کمتری داشته باشد اما باید توجه داشت که در بین این دو فیلم، «فردیناند» کارگردانی لاتینیتبار دارد (سالدنیا اهل برزیل است) و صداپیشههای اسپانیاییتبار زیادی در آن هنرنمایی میکنند (از جمله «جینا رودریگز» و «گابریل ایگلسیاس» در نقش دو عضو یک گروه سه نفره از خارپشتها، «بابی کاناوله» در نقش والینته و «میگل آنخل سیلوستره» در نقش ماتادور بازنشسته «ال پریمرو»).
هرچند «فردیناند» عمدتاً در شهر مادرید و حوالی آن رخ میدهد نه مکزیک، اما موسیقی بهتر (برخلاف آهنگ خستهکنندهی «خانه» ساختهی «نیک جوناس» و موسیقی شدیداً معمولی «جان پاول») میتوانست تأثیر خیلی بیشتری بر موفقیت فیلم داشته باشد. حالا تماشاگران باید نیمی از تیتراژ پایانی را تحمل کنند (بعد از یک صحنهی اضافی که ارزش صبر کردن را دارد) تا بالاخره یک موسیقی بشنوند که کمی لاتین باشد.
با این وجود، لوکیشنهای واقعی، رنگآمیزی و صداگذاری (از جمله چند دیالوگ به زبان اسپانیایی) قطعاً حس و حال دنیای گاوبازی را منتقل میکند، با اینکه موجودیت این فیلم به خودی خود خبر بسیار بدی برای این ورزش جنجالآمیز به شمار میرود.