
هتل ترانسیلوانیا ۲ محصول سال ۲۰۱۵ دنبالهی انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا» است که در سال ۲۰۱۲ ساخته شد و با اقبال عمومی مردم و منتقدان روبرو شد. فیلمنامهی قسمت دوم را رابرت اسمیگل و آدام سندلر نوشتهاند و مانند قسمت اول آدام سندلر صداپیشهی یکی از شخصیتهای اصلی اثر است.
قسمت اول این انیمیشن با اینکه داستانی سر راست و ساده داشت، اما با توجه به تلفیق فضای ترس و شوخی و تاکید بر دوری کردن از کلیشههای خونآشامها، که اصل داستان انیمیشن نیز بر همین موضوع بنا شده بود. البته ترسیم یک فضای درست و پرداخت خوب جغرافیا با توجه به محوری بودن یک هتل و حضور همهی شخصیتها در آن، موفقیتهای زیادی کسب کرد و تا حد زیادی نیز از لحاظ تکنیکی و فیلمنامهای توانست نظر همگان را جلب کند.
اما ساخت دنباله برای آثاری که قسمت اول آنها موفق است، همانقدر که میتواند جذاب باشد، همانقدر نیز خطرناک است، زیرا اگر این دنباله به بیراهه برود و یا موفقیت قسمت اول را کسب نکند، کل مجموعه زیر سوال خواهد رفت.
هتل ترانسیلوانیا ۲ و باز هم قصه تک خطی
سازندگان «هتل ترانسیلوانیا» با در دست داشتن شخصیتهایی که حالا در ذهن مخاطبان جا افتادهاند و فضایی که اتفاقات اثر در آن رخ میدهد و برای آنها آشناست، به سراغ ساخت قسمت دوم رفتند. بازهم با همان شیوهی قبلی، یعنی داشتن یک قصهی یک خطی، فیلمنامهی ساده و تمرکز بر روی رفتار کاراکترها، اتفاقاتی که باعث توفیق قسمت اول شده بودند.
اما دقیقا همان اتفاقات را میتوان پاشنهی آشیل «هتل ترانسیلوانیا ۲» دانست. این شکل از پرداخت به قصه و شخصیتها در همان قسمت اول کار خود را کرده و تمام شده بود و طبیعی است که در قسمت دوم کارایی نداشته باشد. در این قسمت ازدواج دختر دراکولا با یک انسان و به دنیا آمدن بچهی آنها محوریت قصه است. بچهای که شبیه به خونآشامها نیست و پدربزرگ او تلاش میکند تا او را تبدیل به خونآشام نماید. اثر یک طرح کلی دارد، اما در پرداخت به جزییات کاملا شکست خورده و عقبمانده است.
دنیایی بیروح و سرد
موضوعی کلیدی در ساخت انیمیشنها که در اینجا با بیتوجهی سازندگان مواجه شده است. در تمام مدت زمان اثر، ما تصاویری بیروح و سرد را میبینیم که با شوخیهایی دمدستی پر شدهاند و نه موفق میشوند تا منطق جهان خود را بسازند و نه موفق میشوند همراهی ما را برای خود داشته باشند.
پرش از داستان تبدیل شدن کودک به خونآشام به داستان حضور دختر و همسرش در زندگی انسانی در شهر نه تنها کمکی به درک بهتر شرایط و ایجاد حس تعلیق و هیجان نمیکند، بلکه تمرکز را از روی همان کلیت قصهی انیمیشن نیز برمیدارد و ما نیز همانند فضای اثر، گیج و گم خواهیم شد.
در واقع عدم فضاسازی درست و شناساندن درست جغرافیا به مخاطب (طبیعی است که بسیاری قسمت اول این مجموعه را ندیده باشند و باید فضا طوری باشد که با دیدن همین قسمت نیز از موضوعات مهم سر در بیاورند، زیرا داستانهای قسمت اول و دوم به هم ارتباط موضوعی نداشته و تنها شخصیتها هستند که آنها را به هم ارتباط میدهند و این قصهها روی هم تاثیر ندارند و این شخصیتها هستند که تاثیرگذارند) نتیجهای جز فاصله گرفتن مخاطب از اثر نخواهد داشت.
اثری که در ذهن ما ماندگار نمیشود
زیرا مخاطب خود را در میانهی جایی میبیند که باید حتما زمینههایی برای فهمیدن و درک قصه و فضا داشته باشد و اگر کسی این زمینه را نداشته باشد همین قصهی یک خطی را نیز درک نخواهد کرد. از این رو «هتل ترانسیلوانیا ۲» مملو از لحظاتی میشود که اگر هر کدام از آنها در اثر نباشند نیز اتفاق خاصی رخ نخواهد داد و هیچ ضربهای به آن وارد نخواهد شد.
خارج شدن از هتل برای مدت زمان زیاد و رفتن به مکانهایی بیربط و همچنین وارد کردن شخصیتهایی بیربط و بدون کارکرد، تنها زمان اثر را بیشتر میکنند و همهی این اتفاقات و شخصیتها به هیچوجه آن ویژگیهایی را دارا نیستند تا در ذهن ما ماندگار شوند. ویژگیهایی که از پرداخت به جزییات بیرون میآیند (به یاد بیاوریم انیمیشن بینظیر «کارخانهی هیولاها» را و پرداخت درست و دقیق فضای زندگی هیولاها و استفاده از ویژگیهای خاص آن فضا و شخصیتها).
فیلمی بدون هیچ کنش خاصی
به عنوان مثال پرداخت درست فضا و دادن نشانههایی برای درک بهتر آن، پرداخت درست شخصیتها و قرار دادن رفتارهایی خاص برای آنها که با همان رفتار یا ویژگی شناخته شوند (اینکه دراکولا میتواند پرواز کند یا بترساند اصلا ویژگیهای منحصر به فرد نیستند) و پرداختن به جزییاتی که تماشا و فهمیدنش برای ما جذاب باشد. اتفاقاتی که هیچکدامشان در این انیمیشن رخ نمیدهند و اگر حتی نیم ساعت ابتدایی اثر را به عنوان معرفی بپذیریم (که همان هم دیده نمیشود) یک ساعت بعدی آن هیچچیزی برای عرضه و ارائه ندارد و میتواند یکی از ضعیفترینها در نوع خود باشد.
در نهایت «هتل ترانسیلوانیا ۲» با فیلمنامهای ضعیف که پرداخت بصری آن هم با توجه به تکراری شدن شخصیتهایش فاکتور خاص و خارقالعادهای برای ارائه ندارد، قطعا حرفی برای گفتن ندارد و عدم وجود یک قصهی پرکشش و پر رمز و راز و پر از کشفیات برای ما (ویژگی اصلی انیمیشنها) عملا تحمل تماشای این انیمیشن را سخت خواهد کرد و گویی ما در حال تماشای یک فیلم اجتماعی بد هستیم، بدون هیچ کنش خاصی، بدون هیچ حرف تازهای و بدون ساختن لحظاتی که ما را از صندلیهایمان جدا کند و به درون دنیای خود بکشاند.
به نظرم کارکتر میویس از رو رو بانو ایوانای دارن شان گرفته شده وگرنه هیچ خون آشامی نمیتونه بچه دار بشه وبعد کنت دراکولا عجیب یعنی لباس قدیمیشو که جاناتان پوشیده بود نشناخته بوده؟!🤣🤔 در آخر من تو اسم همسر دراکولا گیج زدم فیلما میگن اسمش الیزابتا بوده اما اینجا میگن اسمش مارتائه ؟! تو فیلم کشیش ها کشتنش تو کارتون کشاورزا یعنی چه؟! 🤔😑🤣