
- وقتی نتفلیکس تصمیم گرفت عنوان اقتباس خود از «آنه در گرین گیبلز» را از «آنه» ساده و معمولی به «آنه شرلی» تغییر دهد، ثابت کرد که با این دختر یتیم فقیر و ادیب «همفکر» است.
- تهیهکننده/نویسنده «مویرا ولی-بکت» (برکینگ بد، گوشت و استخوان) گفته که این اقتباس از آنچه قبلاً دیدهایم تیره و تارتر خواهد بود، و واقعاً هم سریال با صراحت و بدون پردهپوشی، و گاهی تا حد هشدار آمیزی، به نیمهی تاریک ماهیت انسان نظر میافکند.
- در دو قسمت اول، آنه هنوز عاشقِ آیندهی خودش که در کتاب با او آشنا شدهایم را ملاقات نکرده است.
- سریال از هر فرصتی برای نشان دادن جلوههای ماندگار و درمانیِ مناظر طبیعی استفاده میکند.

وقتی نتفلیکس تصمیم گرفت عنوان اقتباس خود از «آنه در گرین گیبلز» را از «آنه» ساده و معمولی به «آنه شرلی» تغییر دهد، ثابت کرد که با این دختر یتیم فقیر و ادیب «همفکر» است.
این شخصیت دوستداشتنی که ساخته و پرداختهی «لوسی ماد مونتگومری» در رمان کودکانهی کانادایی «آنه در گرین گیبلز» است، روی املای خاص نام خود اصرار دارد و آن را ظریف و باوقار میداند. این اصرار نشاندهندهی شخصیت سرزنده و بانشاط آنه شرلی هم هست. آنه میخواهد صدایش شنیده شود، مورد توجه مردم قرار بگیرد و خاص باشد.
خوشبختانه، نتفلیکس به صدای او گوش فرا داد و در کنار انتخاب یک نام مناسب، اقتباس منحصربهفردی را تولید کرد که همزمان هم در ظاهر و هم در داستان به کتاب منبع خود وفادار است و هم داستان را گسترش میدهد تا مشکلات و ایرادات جوامع روستایی کانادا در دههی ۱۹۹۰ میلادی را بازگو کند. تهیهکننده/نویسنده «مویرا ولی-بکت» (برکینگ بد، گوشت و استخوان) گفته که این اقتباس از آنچه قبلاً دیدهایم تیره و تارتر خواهد بود، و واقعاً هم سریال با صراحت و بدون پردهپوشی، و گاهی تا حد هشدار آمیزی، به نیمهی تاریک ماهیت انسان نظر میافکند.
بخش عمدهی این سریال طولانی به کارگردانی «نیکی کارو» (نهنگ سوار) به آرامی پیش میرود و ظاهری سینمایی دارد و زمینه را برای ادامهی سریال مهیا میکند. تقریباً تمام صحنههای سریال بازسازی تحتالفظی کتاب هستند.
در کتاب، آنه شرلیِ یتیم (با بازی امی بث مک نالتی) به اشتباه به گرین گیبلز فرستاده میشود، گرین گیبلز خانهی خواهر و برادر مسنی به نام ماریلا (با بازی جرالدین جیمز) و متیو کاتبرت (آر اچ تامپسون) است که میخواهند یک پسر یتیم را به فرزند خواندگی قبول کنند تا در کارهای مزرعه به آنها کمک کند. در عوض، یک دختر وراج مو قرمز و لاغر و استخوانی گیرشان میآید که شدیداً خیالپرداز و احساساتی است.
خانه پیدا کردن و ساکن شدن آنه با ذهن هوشمندش در جامعهی سنتی و منزویِ اونلی بخش سحرآمیزی از داستان اصلی است. اما ترس و وحشت آشکاری که آنه به خاطر ضربههای روحی گذشته تجربه میکند، بخشی از داستان اصلی نیست. رفتار زنندهی اعضای طبقات اجتماعیِ دیگر اونلی که یتیمان را جزئی از اموال خانه، انگل، خدمتکار یا بدتر از همه، تبهکاران آینده میدانند، هم در داستان اصلی وجود ندارد.
با اینکه این صحنههای تعصب و بدرفتاری ممکن است در دنیای خیالی اونلی وجود نداشته باشند، اما احتمالاً از لحاظ تاریخی دقیقتر از تصورات زیبای مونتگومری هستند و نه تنها به سریال آسیب نمیزنند، بلکه نشان میدهند که چرا آنه سرشار از حس تحسین زیباییهای طبیعت، نجابت اصیل انسانی و خانواده داشتن است. مونتگومری بخش مهمی از نیاز آنه به پناه بردن به تخیلات را به دوران کودکیِ افسرده و پر از تنهایی او نسبت میدهد، و در داستانهای او همیشه نوعی تلخی نهفته است که آنها را شیرینتر میکند.
این زیبایی تلخ و شیرین به خوبی در تیتراژ سریال به نمایش درآمده است. این تیتراژ بعد از عنوان سریال، دومین چیزی است که نتفلیکس به درستی و بدون نقص انجام داده است. فقط گوش کردن به آهنگ تیتراژ آغازین با شعر احساسی «یک قرن جلوتر» که متعلق به یک گروه کانادایی (کاناداییترین گروه موسیقی که به تازگی یک تراژدی را تجربه کرده) است، برای ایجاد حس ترحم و تأثری که برای تماشای سریال ضروری است، کفایت میکند.
حالا با قرار دادن این موسیقی قدرتمند در کنار تصاویر خیرهکننده، یک شعر رنگارنگ به دست میآید که لیاقت خودِ آنه را دارد. تیتراژهای «سیبیسی» را ببینید تا همان هیجان و لذتی را تجربه کنید که متیو در هنگام دیدن لارو حشرات احساس میکند.
«آنه شرلی»، که تا کنون فقط دو قسمت از آن در اختیار رسانهها قرار گرفته، تا اینجا از آن تیتراژ خیالانگیز فراتر رفته است. وقتی برای اولینبار خبر ساخت این مجموعه اعلام شد، ایندیوایر فهرست آروزهای هشت گانهای از موارد ضروری برای اقتباس جدید تهیه کرد. حالا باید ببینیم سریال تا چه حد توانسته این هشت آرزو را برآورده کند:
۱. یک بازیگر نسبتاً ناشناخته برای نقش اول: امی بث مک نالتی دقیقاً همان بازیگر تازهای است که این بازسازی لازم دارد و از آنجا که قبلاً در هیچ نقش مهمی بازی نکرده، به راحتی میتوانیم او را در نقش آنه باور کنیم. با اینکه بسیاری از طرفداران معتقدند که «مگان فالوز»، بازیگر سریال کوتاه دههی ۱۹۸۰، بهترین آنه شرلیِ ممکن است، اما نمیتوان انکار کرد که مک نالتی همهی ویژگیهای لازم را دارد: لاغر و مو قرمز و کم و مکی است، لبخندش واگیر دارد، دلپذیر حرف میزند و طرز سخن گفتنش عالی است (که برای میل وافر او به سخنرانی، کاملاً مناسب است)، و ممکن است فرو رفتن در اعماق افسردگی را حتی بهتر از فالوز بلد باشد.
وضعیت در فهرست: برآورده شده.
۲. چشماندازهای جزیرهی پرنس ادوارد: به راحتی میتوان دریافت چرا اونلی و گرین گیبلز چنین «زمینهی مناسبی برای خیالپردازی» در اختیار آنه، که اینقدر به طبیعت علاقه دارد، قرار میدهند. از زمینهای سبز و بیشههای سایهدار گرفته تا دریاچههای درخشان و صخرههای ساحلی، سریال از هر فرصتی برای نشان دادن جلوههای ماندگار و درمانیِ این مناظر طبیعی استفاده میکند.
وضعیت در فهرست: برآورده شده.
۳. عشق سوزان: در دو قسمت اول، آنه هنوز عاشقِ آیندهی خودش که در کتاب با او آشنا شدهایم را ملاقات نکرده، اما با یک شخصیت جدید آشنا میشود که میتواند در آینده برای او دردسر (یا شاید سرگرمی؟) ایجاد کند.
وضعیت در فهرست: هنوز برآورده نشده.
۴. دوستی عالی دخترانه: دوستی آنه با دختر همسایه «دیانا باری» (با بازی روان و لذتبخش دلیله بلا) بنیان رشد او در دوران کودکی است، چون او در زندگی هرگز یک دوست واقعی یا همبازی نداشته است. با اینکه ممکن است شخصیت دیانا کمی ساده باشد، اما او در اینجا ظاهراً اطلاعات بیشتری دربارهی طرز رفتار بزرگسالان، که گاهی غیرمنصفانه است، دارد. این نسخه از دیانا ممکن است ساده و بیپرده باشد اما کمال و روحیهی قدرتمندی دارد و در آینده میتواند با روشهای غیرمنتظرهای از آنه حمایت کند.
وضعیت در فهرست: برآورده شده.
۵. فمینیسم و دیگر مسائل اجتماعی: با اینکه آنه همیشه کمی از زمانهی خود جلوتر بوده (این یکی دیگر از دلایل مناسب بودن آهنگ تیتراژ «یک قرن جلوتر» است)، اما وقتی در تلاش برای قانع کردن ماریلا برای نگه داشتنش در گرین گیبلز، در برابر او سخنرانی میکند، نگاه روشنفکرانهاش به خوبی هویدا میشود: «اصلاً با عقل جور درنمیاد که دخترا اجازه ندارن توی مزرعه کار کنن، اونم وقتی که دخترا میتونن از پس همهی کارهای پسرا بربیان و حتی بیشتر از اون. شما فکر میکنین شکننده و ناتوان هستین؟ من که اصلاً اینطور فکر نمیکنم.»
علاوه بر این، دو قسمت اول سریال طوری به مسائل مختلف و گوناگونی از اذیت و آزار در مدرسه و کنترل جمعیتی گرفته تا شکارچیان بچه و حتی اثر گلخانهای (اولین مورد استفاده از این عبارت در سال ۱۹۰۱ بود، پس از لحاظ تاریخی جور در میآید) میپردازد که با خود فکر میکنیم شاید یکی از اهالی اونلی قرار است در انتخابات شرکت کند.
با اینکه مترقی بودن سریال را تشویق میکنیم اما ساخت این صحنهها ناهموار است. پشت تریبون ایستادن آنه برای حرف زدن در مذمت تبعیض جنسیتی برای ما معنا دارد چون حضور خودش در گرین گیبلز به خاطر پسر نبودنش به خطر افتاده. ولی در مقابل، فلشبکهای خاطرات آنه از گذشتهی خشونتبارش ناگهانی و خام دستانه ساخته شدهاند. و بعضی وقتها هم آنه در گیر و دار بدبختی، احساسات حقیرانه و فرومایهی ما را تحریک میکند. این همان اثر لمونی اسنیکت است.
وضعیت در فهرست: برآورده شده.
۶. شیطنتها: با اینکه قسمتهای اول هنوز به خرابکاریها و ماجراجوییهای شناخته شدهی آنه نرسیدهاند (مانند ماجرای گاوها، شربت تمشک یا راه رفتن روی شیروانی)، اما این دختر دلیر و شجاع را در دل ماجراها و شیطنتهای جدیدی میبینیم که در متن کتاب وجود ندارند. حتی در این صحنههای جدید هم تخیل و روحیهی جسورانهی آنه حضور پررنگی دارد و در نتیجه کاملاً مناسب داستانِ کلی اوست.
وضعیت در فهرست: برآورده شده.
۷. آستینهای پفی: هنوز برای آرزوی آستینهای پفی آنه زود است. برای یک دختر فقیر، آستینهای پفی یعنی اوج ظرافت و ثروت. اما او به خوبی زمینه را فراهم میکند و در خیالپردازیهای خود آرزو میکند روزی آستینهای پفی داشته باشد. این را نشانهی هدفگذاری مناسب سریال تلقی میکنیم.
وضعیت در فهرست: تضمین شده.
۸. مگان فالوز: احتمال جا دادنِ بازیگر قبلی آنه شرلی در سریال ممکن است بسیار اندک باشد اما امیدواریم که در قسمتهای بعد این آرزوی ما برآورده شود.
وضعیت در فهرست: نه، اما امیدواریم!
اگر «آنه در گرین گیبلز» با بازی فالوز استاندارد بالایی داشته باشد، اقتباسهای جدید برای دیده شدن و تبدیل شدن به یک بازسازی باارزش، باید روشهای جدیدی را امتحان کنند. «آنه شرلی» شجاعتِ جسارت و شلوغ کاری را دارد. ممکن است گاهی بیش از حد پیامآور باشد اما مانند قهرمانش به ندرت صداقت را کنار میگذارد. سریال را تماشا میکنیم تا ببینیم آنه در ادامهی این سفر ما را به کجا خواهد برد.