
- داستانهای شگفتانگیز در کشور زادگاه خود یعنی آمریکا، انتقادات زیادی برای نداشتن اصالت، نوآوری و پیچیدگی در شخصیت بازیگران دریافت کرده است.
- این مجموعه مانند سریال اصلی و قدیمیاش برای مخاطبان کودک و نوجوان ساخته شده و هدفش بینندهی بزرگسال و یا حتی جوان نیست.
- اگر میتوانید کاری کنید که دوباره مثل یک بچه ببینید، این یک ساعت سریال، یک بار دیگر برای شما دوستداشتنی میشود.

آیا اولین ورژن سریال داستانهای شگفت انگیز استیون اسپیلبرگ را در اواسط دهه ۸۰ میلادی به خاطر دارید؟ بعضی قسمتهای این سریال بهتر از بقیه بود ولی در نهایت تمام قسمتها کیفیت خوبی داشتند، رضایتبخش بودند و داستانهای کاملا قویای داشتند که به شما حس عمیقی از خوشحالی و رضایت میداد.
مفید و خوب کنندهی حال روحی بودند؛ هم از نظر حالت و هم محتوا، چون درون خودشان داستانهای قهرمانانه و داستانهای زیادی دربارهی از خودگذشتگی و فداکاری دارند که شما را برای خوردن چای یا رفتن به رختخواب و یا مواجهه با مسائل روزمره آماده میکنند.
خوشحالم که به شما خبر میدهم که این سریال جدید دوباره متولد شده و توسط شبکه تازه تاسیس اپل آماده پخش است. بر اساس یک قسمتی که این شبکه برای نقد و بررسی منتشر کرده، سریال از فرمول بینقص قبلی خود یک ذره هم فاصله نگرفته و به همان خوبی است. داستان اول داستانی عاشقانه دربارهی یک بیگانه است که میتواند در زمان سفر کند و بیش از آنچه بتوانید تصور کنید، محشر است.
سم (دیلان ابراین، که در سریال گرگ نوجوان (Teen Wolf) هم بازی میکند که اگر دوست داشتید بازی دیلان را در سریال دیگری ببینید، به شما این سریال را پیشنهاد میکنم) فردی پیچیده و ولخرج است که در حال حاضر مشغول کمک به برادر مسئولیتپذیرتر خود جک، در کسب و کار بازسازی خانه است.
در حالی که آنها روی آخرین پروژهشان در حال کار بودند، یک طوفان سهمگین به نام «درکو» رخ میدهد و سم به زمانی که این خانه در اول کار ساخته شده، سفر میکند. آنجا اِوِلین (ویکتوریا پدرتی) را میبیند و عاشقش میشود. اِوِلین دختر خانوادهی فقیریست که این خانه را ساختند و آنجا زندگی میکنند.
همچنین او در آستانهی ازدواجی اجباری و بدون عشق است تا بتواند برای خانوادهی خود پول و ثروتی به ارمغان بیاورد. از اینجا ماجرا تقریباً به گونهای که انتظارش را دارید، شروع میشود.
این مجموعه در کشور زادگاه خود یعنی آمریکا، انتقادات زیادی برای نداشتن اصالت، نوآوری و پیچیدگی در شخصیت بازیگران دریافت کرده است. به نظر من طبیعت و ماهیت این مجموعه و جامعهی هدفش بین مخاطبان اشتباه برداشت شده، چرا که این مجموعه مانند سریال اصلی و قدیمی برای مخاطبان کودک و نوجوان ساخته شده و هدفش بینندهی بزرگسال و یا حتی جوان نیست.
برای بچهها اتفاقاتی مثل دروازههای سفر در زمان و مکان داخل زیرزمین، تعجب آدمها از فرود آمدن در دورهی زمانی اشتباه، عاشقهایی که دههها از هم فاصله دارند و تمام اتفاقات کلیشهای دیگر، بسیار هیجانانگیز بوده و مانند نخستین دفعهای که خود شما با داستانهای کمیک و یا رمانهای تخیلی و کلاسیک بچهها (مانند کتابهای آرزوهای مارین، بعضی وقتها شارلوت و باغ نیمهشب تام) یا یکی از قسمتهای بازگشت به آینده، مواجه شدید، برای آنها نیز هیجانانگیز است.
اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم، سریال پر از گوشیهای آیفون یا عاری از آزادی فمنیستهاست که این موضوع بستگی به جهت سفر دارد. اگر میتوانید کاری کنید که دوباره مثل یک بچه ببینید، این یک ساعت سریال، یک بار دیگر برای شما دوستداشتنی میشود، حتی برای آنهایی که آنقدر پیر هستند که مارتی را در سریال بازگشت به آینده، یادشان میآید.
این البته رویکردی غیرمحبوب به نظر میآید و شاید با توجه به موقعیت و پیشینهی اپل به عنوان یک شبکهی پخش جدید، پخش این سریال از طرف استریم اپل عجیب به نظر برسد. ولی شما اسپیلبرگ را برای کارتان استخدام نمیکنید، اگر به دنبال کار قوی و احساسی نباشید. کاری که در هستهاش مثبتنگری به جای منفینگری وجود دارد و کاری که به دنبال سرگرم کردن شماست تا اینکه الکی شما را تحت تاثیر قرار بدهد یا به دنبال تحسین شما باشد.
این شاید نشاندهندهی اعتماد به نفس اپل به خودش باشد که آماده است برای این دیدگاه، که به یک مِلک نگاه کند و بگوید: “میدانید چیست؟ اگر مشکلی ندارد بیایید برای درست کردنش تلاشی نکنیم.” و همه میدانیم که استیون اسپیلبرگ و کارهایش هیچوقت مشکلی نداشتند.