نقد سریال شب دهم – تعزیهی عاشقی
«شب دهم» سریالی به نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی است که در سال 1380 ساخته شد و در نوروز 1381 به دلیل تقارن نوروز با ایام محرم از شبکهی یک سیما پخش شد و آنقدر محبوب شد که همچنان یکی از بهترین و موفقترین سریالهای تلویزیونی پس از انقلاب باشد و بارها و بارها پس از پخش اولیه، از صدا و سیما پخش شود.

«شب دهم» سریالی به نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی است که در سال ۱۳۸۰ ساخته شد و در نوروز ۱۳۸۱ به دلیل تقارن نوروز با ایام محرم از شبکهی یک سیما پخش شد و آنقدر محبوب شد که توانست همچنان یکی از بهترین و موفقترین سریالهای تلویزیونی پس از انقلاب باشد و بارها و بارها پس از پخش اولیه، از صدا و سیما پخش شود. سریالی که نه تنها به عنوان یک سریال مناسبتی، بلکه به عنوان یک اثر خوب و درست در قامت یک سریال تلویزیونی میتواند خود را معرفی کند.
فتحی در «شب دهم» با هوشیاری و آگاهی نسبت به تاریخ ایران (حداقل آنچه که در کتب نوشته شده است) در برههای خاص و حساس همچون دیگر برهههای این سرزمین، داستانی را برای یک سریال دهقسمتی مینویسد که از ابعاد مختلف مهم و مورد توجه است.
روزهای پایانی حکومت رضاشاه بر ایران، و خاندان پهلوی که با برگزاری مراسم تعزیه مخالف است، فضای اصلی فیلم را تشکیل میدهند. مخالفتی با یکی از قدیمیترین و محبوبترین مراسمهای مذهبی در ایران که ریشه در فرهنگ و تاریخ دارد و شاخهای بسیار موفق و درست از شاهنامهخوانی است که تلفیقش با یک موضوع مهم مذهبی چون واقعهی عاشورا، سبب شده تا یکی از محبوبترین هنرهای نمایشی در این سرزمین از دیرباز باشد.
زندگی آیینی مردم ایران
وقتی که صفویان اجرای تعزیه را آزاد اعلام کردند و از آن حمایت نمودند، قطعا این هنر در میان مردم رنگوبوی قویتری نیز گرفت و با روی کار آمدن قاجارها، به دلیل عدم محبوبیتشان و فشارهایی که روی مردم از لحاظ زندگی بود، آنها نیز حمایت شدید خود را از تعزیه اعلام نمودند تا از این طریق بتوانند محبوبیتی تصنعی در میان مردم پیدا کنند. تا آن زمان با همهی گرفتاریها و محدودیتها، تعزیه به عنوان بخش مهمی از زندگی آیینی مردم ایران نه تنها در ایام محرم که در طول سال انجام میشد.
وقتی که حکومت پهلوی این آیین مذهبی را ممنوع اعلام کرد، مردم در جایجای ایران و به خصوص گروهها و بزرگان این هنر سعی بر زنده نگاه داشتن آن داشتند. زیرا روح تعزیه علاوه بر آیینی بودن آن و تلفیقش با موضوع مهمی چون شاهنامه، که موضوعی تاریخی/ایرانی است و وجود بحث مهمی چون عاشورا که موضوعی تاریخی/مذهبی است و درک درست استتیکی در تلفیق اینها با یکدیگر از ابتدای راه تعزیه و حضور همیشگی موسیقی در این آیین، با روح مبارزه گره خورده است.
مبارزه برای آزادی
مبارزه برای آزادی که اصل موضوع عاشوراست و قیام امام حسین(ع) جز برای چیزی به نام آزادی و آزادگی نبوده است. پس مردمی که زندگیشان سالها با چنین چیزی گره خورده و در خانه و کوچهپسکوچههای زندگیشان به وفور دیده میشده، مخالفت با چنین کاری را بر نمیتافتند و قطعا در مقابلش میایستادند و تمام تلاششان را میکردند تا این آیین را هرطور که شده زنده نگاه دارند.
با این مقدمه میتوان به سراغ اتفاقی که در «شب دهم» افتاده، رفت. فتحی برای پلات مرکزی سریال، موضوع محرم و تعزیه را در اواخر حکومت رضاشاه پهلوی انتخاب میکند. از طرفی او شخصیتی را از دل مردم در آن زمان برمیگزیند که مانند دیگران در حال گذران زندگی در شرایطی سخت است و با همهی گافهایش، بنا به نوع زیست مردم و تاثیر جغرافیا، فردی معتقد و با معرفت است. در سمت مقابل او خانوادهای از قاجارها حضور دارند که با روی کار آمدن پهلوی، شاید همچنان ثروت و مال و منالی داشته باشند، اما گوشهنشین و منزوی هستند.
عشقی قجری
سریال با معرفی شخصیتها آغاز میشود و خیلی زود پیرنگ عاشقانهی خود را نمایان میکند تا محرک اصلی پیرنگ کلی سریال شود. حیدر خوشمرام (حسین یاری) طی اتفاقی عاشق فخرالزمان (کتایون ریاحی) شاهزادهی قجری میشود. فخرالزمان شرط رسیدن آنها به یکدیگر را برگزاری دهشب تعزیه توسط حیدر در شبهای محرم آن سال خاص میگذارد.
حیدر که به شدت شیفتهی او شده میپذیرد و به سراغ دیگران میرود تا گروهی را برای اجرای این مراسم جمع کند. این اتفاق میافتد و نه شب این مراسم با هر سختی و مشقت و تلفاتی انجام میشود و در شب دهم اتفاقی ناگوار رخ میدهد و حیدر و دوستانش توسط سرگرد مبرز (محمود پاکنیت) کشته میشوند.
سرگردی که او نیز عاشق و شیفتهی فخرالزمان است و انگیزهی کافی برای مقابلهی شخصی با حیدر را داراست، علاوه بر انگیزهی جمعیای که شغل و مقامش به او اعطا کرده است. با وجود چنین فیلمنامه و پلات دقیقی، «شب دهم» پتانسیل این را دارد تا تبدیل به سریال عاشقانه/مهیج/آیینی شود که حالا اجرای آن بسیار مهم است و در این حالت تقارنها و زیرمتنهای بسیار جذابی برای اثر به وجود خواهند آمد.
داستانی بر پایه عاشورا
نخستین تقارن، تقارن کلیت داستان سریال با واقعهی عاشوراست. یعنی آغاز سفری خطرناک که پایانش قطعا جنگ و مرگ خواهد بود اما در این میان رسیدن به هدف، طی مسیر و استوار بودن بر عقاید و تفکرات، مهمتر از فکر کردن به پایان این مسیر است. حالا در این میان قطعا نیروهای متخاصم و مخالفی حضور دارند تا هرکاری میتوانند انجام دهند و جلوی رسیدن به این عقاید و تفکرات و نشر آنها بایستند.
غافل از اینکه موضوعاتی اینچنینی ریشه در فرهنگ و زندگی تکتک ایرانیان دارد و خروج از آن کار چندان آسانی نخواهد بود. از طرفی فیلم از لحاظ تاریخی در جایی ایستاده که تقابل قاجارها و پهلویها با یکدیگر و با مردم در درخواست فخرالزمان نمود پیدا میکند. یعنی قاجارها به عنوان حکومتی منفور که از طریق حمایت از تعزیه قصد بر ایجاد محبوبیت داشتهاند، در مقابل پهلویای میایستند که به کلی تعزیه را ممنوع کرده، و در این بین یک فرد عادی چون حیدر برای این مقابله و ستیز بازیچهی یکی از این شاهزادهها میشود.
تعزیه و کهنالگوی سفر
یعنی فخرالزمان همزمان که میخواهد دهنکجیای به حکومت بکند، نفرت خود را از مردها و عشق و عاشقی نیز به این صورت نشان میدهد (موضوعی که در خانهی آنها با توجه به حضور مداوم عمهاش، تاجالملوک (رویا تیموریان) در وجود او نیز نهادینه شده) و تقارنی در برخورد تاریخی درست با فیلم ایجاد میکند. در واقع فرهنگها و خواستههای مختلف با توجه به نوع زیست و طبقهی اجتماعی مردم در اینجا نقشی اساسی ایفا میکند و کاملا تاثیر خود را بر روند کلی سریال و ایجاد کشمکشهای درست نشان میدهد.
استفادهی صحیح از کهنالگوی پیرنگ سفر در فیلم و اتصال این سفر به مراسم تعزیه و در واقع جایگزین شدن آن به جای سفر به شکل مرسوم و تنها به عنوان راهی برای طی مسیر شناخت و درک، و اتصال سفر درون فیلم به سفر عاشورا که در آن نهایتا دید افراد نسبت به مسائلی تغییر میکند و دچار آگاهی میشوند و تلفیق اینها با سنن و نوع زیست زندگی مردم در شهری چون تهران در آن سالها، دلیل دیگری در ثبت درست بودن نوع نگاه در این سریال است.
اما برگ برندهی «شب دهم» در کنار حضور فیلمنامهای دقیق و مثالزدنی، ایجاد اتمسفری درست در برخورد با موضوعی چون تعزیه و تعمیمش به مدیومی تصویری است. سریال از ابتدا تا انتها و در تمام لحظات دراماتیک و هیجانیاش، که بخش زیادی از آنها به انجام مراسم تعزیه باز میگردد، فضایی را ایجاد میکند که هرکسی فارغ از علاقه، آشنایی و یا حتی علاقمند نبودن به چنین مسائلی، بتواند از کلیت ماجرا سر دربیاورد. یعنی کیفیت اجرای مراسم تعزیه را بفهمد، رسوخ آن در زندگی مردم عادی را متوجه شود و در عین حال از زیر و بم و سختیهای اجرای آن نیز آگاه شود.
سریالی با رگههای مذهبی
آن برههی تاریخی خاص (با توجه به چیزی که در تاریخ ثبت شده و در دسترس است) در فیلم به خوبی پیادهسازی شده و حالا تلفیق داستان عاشقانه با آیینی مذهبی/اعتقادی و ایجاد قرابتهای درست معنایی بین اتفاق در حال رخدادن در سریال و واقعهی بزرگ عاشورا از طریق زیرمتن، بار دراماتیک درستی را به فیلم میدهد که بازنمایی آن به زبان تصویر نیز کارکردی صحیح مییابد و صرفا تبدیل به چیزی نمیشود که قصد بر تحمیل نظرات و وقایعی خاص را داشته باشد.
هوشمندی فیلمساز در برخورد با موضوعی مهم و دستگذاشتن روی آیینی همهگیر و مواجههی استتیکی با این موضوع در قالب یک سریال، کیفیتی به «شب دهم» میبخشد که علاوه بر اینکه یک سریال مذهبی با رگههای بسیار پررنگ آیینی باشد، به طور مستقل نیز بتوان آن را به عنوان یک سریال دهقسمتی پر از فراز و فرود و اتفاقات و شخصیتهای درست پذیرفت و از ابتدا تا انتها دنبالش کرد. سریالی که آنقدر توفیق مییابد تا بسیاری از مردم نام شخصیتها، مرام و معرفتشان و دیالوگهای آنها را به خاطر بسپارند و این را میتوان مدیون ساخت درست جهان سریال دانست (فارغ از اینکه مردم در آن برهه اینگونه سخن میگفتند یا نه، اینکه سریال موفق شده تا جهان شخصی خود را بسازد و این را در ذهن مخاطب به عنوان عرف جا بیندازد، کار درستی در بحث مواجهه با یک سریال داستانی است).
علاوه بر اینها، تمام موارد خارج از دنیای دایجتیک سریال نیز مورد توجه قرار گرفت، موسیقیها و تیتراژ پایانی آن که ترکیب خلعتبری، قربانی و یداللهی کار ساختش را بر عهده داشتند، به اندازهی خود سریال توفیق یافت و محبوب شد. همهی اینها را در کنار هم میتوان نتیجهی توجه درست به مراسمی آیینی و در جای درستی از تاریخ ایستادن، که نه چندان دور و نه چندان نزدیک باشد و برخورد منطقی با مصالح سریالسازی و در اختیار گرفتن به اندازهی آنها دانست.
«شب دهم» سریالی برآمده از آخرین سالهای سریالسازی اصولی در صدا و سیماست. شاهد این مدعا را میتوان در این امر جستجو نمود که نه تنها سریال مذهبی خوبی پس از آن ساخته نشد، که حتی سریال غیرمذهبی خوبی نیز، غیر از تعدادی بسیار محدود ساخته نشد. «شب دهم» با قدرت هردوی اینها را درون خود دارد و همچنان نیز میتواند پرمخاطب باشد.
بازی یاور عالی بود