
- هاتف علیمردانی در غالب آثارش سعی داشته تیپیکال خانوادهی ایرانی را در زمانهای گوناگون و قشرهای متفاوت به نمایش بگذارد.
- «آباجان» نسخهی دهه شصتی «کوچه بینام» میباشد.
- ساختار روایی «آباجان» یک ساختار ترکیبی است که بخشی از آن با توجه به هدف فیلمساز طراحی گشته و بخش دیگر آن نیز وامدار ساختار کلاسیک است.
- مهمترین ایراد روشِ جایگزینِ فیلمساز، پرداخت سرسری خرده پیرنگها است.

اگر قرار باشد خانوادهی ایرانی را با تمام تناقضها و زیباییهایش به یک بیگانه با فرهنگ ایران معرفی کنیم، قطعا فیلمهای هاتف علیمردانی گزینه مناسبی برای این موضوع هستند. هاتف علیمردانی در غالب آثارش سعی داشته تیپیکال خانواده ایرانی را در زمانهای گوناگون و قشرهای متفاوت به نمایش بگذارد. با توجه به این رویکرد، علیمردانی در «آباجان» به بازنمایی یک خانواده دهه شصتی میپردازد.
«آباجان» گویی گذشتهی نه چندان دور کاراکترهای فیلم دیگری از علیمردانی، یعنی «کوچه بینام» است. در واقع «آباجان» نسخه دهه شصتی «کوچه بینام» میباشد. همان کاراکترها، همان موقعیتها، همان عشقها و حتی تا حدی همان اسمها و بازیگرانی که در «کوچه بینام» در یک فضای دهه هشتادی وجود داشتند، در «آباجان» با تغییراتی جزئی در یک فضای دهه شصتی دوباره متجلی میشوند. این اشتراک را باید در روشِ انتخابِ موضوع علیمردانی جُست؛ موضوعاتی برای بازنمایی دقیق خانواده ایرانی.
برای ورود به بررسی فیلم ابتدا لازم است جملهای که در تیتراژ پایانی فیلم نقش میبندد را بازگو کنیم؛ برای آباجان و همکلاسیهایم در زمستان ۶۵. این جمله از یک طرف بیانگر نیت کارگردان از ساخت فیلم میباشد و از طرف دیگر نشان دهندهی رویکرد علیمردانی در پرداخت فیلم است. علیمردانی قصد داشته با نگاهی ستایشآمیز از دوران کودکیاش، درام انسانها و زندگیهای عادی را به تصویر بکشد. طبعا در این مسیر مسالهای که اهمیت فراوانی پیدا میکند، بیش از پیش نزدیک شدن به زندگی برای انتقال اتمسفر و ریتم کند یک زندگی عادی است.
در چنین شرایطی استفاده از ساختار روایی سینمای جریان اصلی یا همان ساختار کلاسیک سه پردهای بیشتر به نقض غرض میماند؛ برای همین علیمردانی تا جایی که توانسته از ساختار کلاسیک دوری کرده است و سعی داشته یک ساختار روایی جایگزین برای فیلمش ارائه دهد.
علیمردانی با استفاده از خرده پیرنگهای متعدد به جای یک پیرنگ واحد، پرداخت تقریبا یکسان کاراکترها به جای پرداختن به یکی دو کاراکتر اصلی و اجتناب در استفاده از نقاط عطف به هدفش دست یافته است.
با این حال نباید فراموش کرد که فیلمساز از بکارگیری ساختار کلاسیک کاملا پرهیز نکرده است. علیمردانی با مطرح کردن یک سوال (آیا خلیل زنده است یا نه) به عنوان سوال مرکزی فیلم و پر رنگتر کردن جایگاه آباجان (با بازی فاطمه معتمدآریا) نسبت به سایر کاراکترهای فیلم در موقعیتهای مختلف، پایبندی خود را به ساختار کلاسیک حفظ کرده است. به بیان دیگر ساختار روایی «آباجان» یک ساختار ترکیبی است که بخشی از آن با توجه به هدف فیلمساز طراحی گشته و بخش دیگر آن نیز وامدار ساختار کلاسیک است.
در «آباجان» بر خلاف ساختار دراماتیک کلاسیک که موقعیتها جوری چیده میشوند که در نهایت به یک اوج احساسی و پیش برنده(نقاط عطف) برسند، یک موقعیت کاملا بیارتباط، جای موقعیت پیشین را که به اوج خود رسیده است میگیرد و از ادامهی آن جلوگیری میکند. به عنوان نمونه مادامی که خانواده درگیر ارتباط مشکوک فرزانه( با بازی ملیسا ذاکری) با یک پسر غریبه هستند، به ناگاه متوجه میشویم که پسر شمسی(شبنم مقدمی) با خوردن یک تکه تریاک بیهوش شده است.
با این چرخش ناگهانی، خرده پیرنگ فرزانه کاملا به کناری میرود و خرده پیرنگ پسر شمسی ارجحیت مییابد. این رویه که به صورت جایگزینی برای نقاط عطف ساختار کلاسیک در سراسر فیلم مطرح شده است، همان ساختار بدیلی است که علیمردانی پیشتر در «کوچه بینام» با آن طبع آزمایی کرده بود. اتخاذ این رویکرد جایگزین از سوی علیمردانی انتخابی کاملا به جا میباشد، اما مسالهای که به فیلم لطمه زده در نحوهی عمل به این رویکرد انتخابی نهفته است.
مهمترین ایراد این روشِ جایگزینِ فیلمساز، پرداخت سرسری خرده پیرنگها است. در حقیقت تمام یک خرده پیرنگ در فیلم ارائه نمیشود بلکه جزئی از آن به نمایش درمیآید. به عنوان مثال ما هیچ گاه متوجه نمیشویم که کینهی کاظم(حمیدرضا آذرنگ) نسبت به هاشم(سعید آقاخانی) از سر چیست، بلکه تنها شاهد دعوای پی در پی آنها هستیم. یا از سوی دیگر تغییر رویهی ناگهانی محسن(محمدرضا غفاری) و پدیدار گشتن تمایلات چپ در او هیچ گاه توضیح داده نمیشود، بلکه تنها متوجه میشویم دستگیر شده است.
علیمردانی در «آباجان» با نمایش بمبارانهای هوایی دوران جنگ، عشق فامیلی، فضایِ زنانه درون خانواده و …. به بازنمایی یک خانواده تیپیکال دهه شصتی پرداخته ولی با مشکلاتی که گریبانگیر اثر است از یک بازنمایی صرف با ساختاری تجربی فراتر نمیرود. ساختاری که توسط علیمردانی در «کوچه بینام» ارائه شد و بار دیگر در «آباجان» تکرار میشود.