
- «آستیگمات» نمونه بارزی از سینمای اجتماعی چند سال اخیر ایران است.
- کما فی السابق ضعف سینمای ایران در فیلمنامه است و «آستیگمات» هم مستثنا نیست.
- عمدتا در فیلمهای جریان غالب سینما، فیلمنامهها یا شخصیت محورند یا داستان محور.
- فیلم در استفاده موتیف رنگهای نارنجی و آبی در قاب تصاویر قابل ستایش است.

«آستیگمات» نمونه بارزی از سینمای اجتماعی چند سال اخیر ایران است. سینمایی که بعضا حرفهای مهمی برای گفتن دارد ولی عمدتا از بیان صحیح آن به زبان سینما ناتوان است. ما در «آستیگمات» با فیلمی طرفیم که سعی در بررسی یکی از مهمترین مشکلات اجتماع، یعنی تربیت فرزند در طبقه متوسط رو به پایین جامعه دارد. «آستیگمات» حرفهای خوب و مهمی میزند، بعضی از سکانسهایش به تنهایی بار احساسی فوقالعاده بالایی دارند، اما در پرداخت گرفتار ایرادات فراوانی است.
کما فی السابق ضعف سینمای ایران در فیلمنامه است و «آستیگمات» هم مستثنا نیست. «آستیگمات» نه داستان محور است و نه شخصیت محور. نه داستان داریم و نه شخصیتپردازی درستی داریم. فیلم اساسا متشکل از چند خرده پیرنگ است که به هم وصله پینه شدهاند. این خرده داستانها در یک کل منسجم در کنار هم قرار نگرفتهاند، بلکه به ترتیب یا به موازات هم جلو میروند و ربط چندانی هم به یکدیگر ندارند، به نحوی که اگر یکی از آنها را حذف کنیم ضربه چندانی به قصه وارد نمیشود.
به عنوان مثال خرده پیرنگ رابطه الهه (مهتاب نصیرپور) و حمید (حسین پاکدل) را اگر از فیلم حذف کنیم به کلیت آن هیچ لطمهای وارد نمیشود. متاسفانه فیلمنامه «آستیگمات» پر است از این خرده پیرنگهای بیهدف که فقط کنار هم چیده شدهاند و مسیر یکسانی را طی نمیکنند.
عمدتا در فیلمهای جریان غالب سینما، فیلمنامهها یا شخصیت محورند یا داستان محور. در «آستیگمات» اگر بخواهیم دلمان را خوش کنیم، که اگر داستان نداریم حداقل کاراکتر داریم متاسفانه تیرمان به سنگ میخورد، زیرا کارکتری هم نداریم. شخصیتهای «آستیگمات» از ابتدای فیلم تا انتهای فیلم همان که بودند هستند و هیچ تغییری هم نمیکنند. هیچ سیر تحولی برای کاراکترها وجود ندارد و در یک دور باطل میگردند. تنها کاراکتری که شاید گردی از شخصیتپردازی بر چهرهاش نشسته باشد، مهران (محسن کیایی) است.
مهران از ابتدای فیلم با الفاظ رکیکی پسرش، را خطاب میکند، نسبت به او احساس مسئولیتی ندارد و زالوها برایش بیشتر بچهاند تا کسری (محمد شاکری). ولی در انتهای فیلم مهران را میبینیم که نگرانی بیشتری نسبت به کسری دارد و ظاهرا برای او پدر بهتری شده است. کاراکتر مهران از یک فرد بیمسئولیت و بیبندوبار به یک انسان مسئولیتپذیر تغییر میکند ولی سیری برای این تحول وجود ندارد. این تحول ناگهانی در لحظات پایانی فیلم ابدا باورپذیر نیست. اساسا تحول کاراکتر باید در یک بستر منطقی و علت و معلولی صورت گیرد، تا شخصیت از نقطه الف به نقطه ب برسد. در «آستیگمات» نه تنها بستر تحولی برای هیچ یک از کاراکترها نداریم، که تحول کاراکتری هم نداریم.
از آنجا که فیلم پر از خرده پیرنگ و شرحهشرحه است؛ اگر بعضی از سکانسهای فیلم را به تنهایی مدنظر قرار دهیم، تجربه احساسی خوبی را برایمان رقم میزنند. البته که این ایراد فیلم است نه نقطه قوت آن. در سکانسی که متوجه میشویم کسری نامهای عاشقانه در کمد معلمش (نیکی کریمی) انداخته است، با یکی از پر تنشترین و احساسیترین سکانسهای فیلم روبهرو میشویم. مصطفوی دوربینش را به عمق مساله بلوغ و نوجوانی یک پسر بچه برده است و با این سکانس فوقالعاده حقایق زیادی را در رابطه با بلوغ یک نوجوان برایمان آشکار میکند.
پسر بچهای که از طرف پدر و مادرش طرد شده است و دارد با بلوغ دست و پنجه نرم میکند، معلم را مامن عاطفی مناسبی برای جایگزین کردن خانواده مییابد، اما از عواقب آن ناآگاه است. یک چنین نگاه دقیق و ریزی به این مساله و با بار عاطفی بیمانندش، نشان از تیزبینی کارگردان و زیست اجتماعی وی دارد.
سابقه همکاری مصطفوی و روزبه رایگا (مدیر فیلمبرداری) به فیلم اول کارگردان یعنی «انارهای نارس» میرسد که رایگا برای آن در جشن دنیای تصویر، کاندید تندیس بهترین تصویربرداری شده است. رایگا در این فیلم هم به خوبی ظاهر شده و قابهای چشم نوازی را برایمان به ارمغان آورده است. کوشش وی در استفاده موتیف رنگهای نارنجی و آبی در قاب تصاویر قابل ستایش است. چیزی که حداقل، کمتر میتوان نمونه آن را در سینمای ایران یافت.
متاسفانه در چند سال اخیر فیلمهای کمی با مضامین «آستیگمات» ساخته شده است و هنوز جای کار زیادی در سینمای ایران دارد. موفقترین نمونهاش شاید «۱۳» هومن سیدی باشد، هرچند که تفاوتهای بسیاری با «آستیگمات» دارد. «آستیگمات» مصطفوی فیلمی است با رگههای اجتماعی که حرفهای مهمی برای گفتن دارد اما در ارائه چندان موفق نیست. این ایراد که فقط مشکل «آستیگمات» نیست و سینمای ایران بطور کل گرفتار آن است را باید در نبود یک آموزش آکادمیک اصولی و ساختارمندِ فیلمسازی در ایران ریشهیابی کرد.