
- پس از «حرکت شبانه» که در کارنامهی رایکارد بیشترین فاصله را با سینمای مستقل داشت، «اولین گاو» دومین اثر او است که با بودجهی نسبتا بزرگش شباهت زیادی به سینمای جریان اصلی دارد.
- فیلمنامهی «اولین گاو» را جاناتان ریموند، همکار همیشگی رایکارد، به نگارش درآورده که اقتباسی از اولین کتاب او با نام «نیمه عمر: یک رمان» است.
- سینمای مینیمال رایکارد بیش از هر چیز به نثر همینگوی در ادبیات میماند.
- چیزی که «اولین گاو» را در میان آثار رایکارد، به فیلمی معمولی بدل میکند و آن را در مرز میانمایگی قرار میدهد، سوار بودن ایدههای انتزاعی بر کاراکترها و داستان فیلم است.
- طبیعت در «اولین گاو» کارکردی نمادین دارد، و زمانی که با دیگر عناصر سمبلیک فیلم پیوند میخورد، دائما تماشاگر را به تاویل و تفسیر دعوت میکند.

فیلمسازی مستقل در آمریکا سنتی دیرینه است که همپای سینمای جریان اصلی حرکت میکند و مخاطبان خاص خودش را دارد. ساختار هالیوود به گونهای است که پس از مدتی عمدهی این فیلمسازان را به سمت خود جذب میکند؛ فیلمسازانی نظیر اسپایک لی و الیور استون از این جملهاند.
اما بسیاری دیگر نیز هستند که به قید و بندهای هالیوود تن نمیدهند و آزادی فیلمسازی مستقل را به بودجههای کلان سینمای بدنه ترجیح میدهند. کلی رایکارد یکی از همین فیلمسازان مستقل است.
کارگردانی که سالهاست فاصلهی خود را با سینمای غالب حفظ کرده و هر چند که برخی از آثارش مولفههای زیباییشناختی هالیوود را به خود جذب کردهاند، اما همچنان با معیارهای سینمای بدنه فاصله زیادی دارند. پس از «حرکت شبانه» که در کارنامهی او بیشترین فاصله را با سینمای مستقل داشت، «اولین گاو» دومین اثر او است که با بودجهی نسبتا بزرگش شباهت زیادی به سینمای جریان اصلی دارد.
فیلمنامهی «اولین گاو» را جاناتان ریموند، همکار همیشگی رایکارد، به نگارش درآورده که اقتباسی از اولین کتاب او با نام «نیمه عمر: یک رمان» است. فیلم دربارهی آشپزی به نام کوکی (جان ماگارو) است که با گروه شکارچیای که خز خرید و فروش میکنند، همراه میشود. او در شبی با یک چینی به نام کینگ لو (اوریون لی) روبهرو میشود که از دست روسها گریخته و به وی پناه آورده است. این مساله موجب دوستی کوکی و کینگ لو میشود و داستان فیلم آغاز میگردد.
سینمای مینیمال رایکارد بیش از هر چیز به نثر همینگوی در ادبیات میماند. سینمایی تماما واقعگرا، با روایتهایی به شدت ساده و سر راست که در وهلهی اول، اشخاص و چیزها از خواص و ویژگیهای منحصر به فرد خودشان مملو هستند، نه اینکه دربردارندهی کیفیتهای نمادین باشند. به عنوان مثال در «وندی و لوسی»، وندی واقعا یک زن درمانده است و لوسی یک سگ.
آنها در وهلهی اول یک زن و یک سگ هستند، نه نمادهایی از یک ایدهی انتزاعی که قرار است پیام خاصی را به مخاطب منتقل کنند. قدرت آثار برجستهی رایکارد اما در این است که چیزها در مرتبهی بعدی سرشار از نمادهایی هستند که هر کسی میتواند برداشت خاصی از آنها داشته باشد. مشابه همان چیزی که در آثار همینگوی سراغ داریم.
اما مسالهای که «اولین گاو» را در میان آثار رایکارد، به فیلمی معمولی بدل میکند و آن را در مرز میانمایگی قرار میدهد، سوار بودن ایدههای انتزاعی بر کاراکترها و داستان فیلم است. در واقع به جای آنکه اجزای فیلم واقعی باشد، نمادیناند. به نمای ابتدایی فیلم توجه کنید. پلانی ثابت از یک دریاچه که پس از چندی یک کشتی زنگ زده وارد قاب میشود و از جلوی چشمانمان عبور میکند. این نما اساسا در بطن روایت فیلم هیچ کارکردی ندارد و مقصود از گنجاندن آن در فیلم، انتقال مفاهیم انتزاعی و نمادین به مخاطب است.
یا حتی رئیس فاکتور (توبی جونز) با ویژگیهایی که از یک ارباب مستبد سراغ داریم، نمایندهی یک فرد سرمایهدار است. او کاراکتر کاملا تیپیکالی است که فقط و فقط پرداخت نسبتا خوبی دارد؛ نه یک شخصیت واقعی همینگویگونه که در بهترین آثار رایکارد مشاهده میکنیم. حتی خودِ گاو در اینجا سرشار از وجوه سمبلیک است.
همین نمادین بودن بیش از حد است که فاصلهای جدی میان برجستهترین آثار رایکارد و آخرین ساختهی وی انداخته. جالب آنکه رایکارد در مصاحبهای به این مساله اعتراف کرده است که سعی داشته در «اولین گاو» به شکلگیری نخستین نمونههای سرمایهداری بپردازد که طبیعت را نابود میکنند.
نکتهی مهم دیگری که لازم است بدان اشاره گردد، استفادهی متفاوت رایکارد از طبیعت است. طبیعت در هر شکلی از آن، المانی ویژه در سینمای رایکارد است که کارکردهای گوناگونی در فیلمهای او دارد. عنصری که کاراکترها را به محیط پیرامونشان پیوند میزند و سرچشمهی انگیزهها و کنشهای آنها است. طبیعت شهری که در «وندی و لوسی» منشاء تک افتادگی و تنهایی وندی است، بیابان که در «میابنر میک» نسبت دراماتیک کاراکترها را از یکدیگر تعیین میکند و نجات طبیعت با انفجار یک سد در «حرکت شبانه»، نمونهای از کارکردهای طبیعت در سینمای رایکارد است.
طبیعت اما در «اولین گاو» کارکردی نمادین دارد و زمانی که با دیگر عناصر سمبلیک فیلم پیوند میخورد، دائما تماشاگر را به تاویل و تفسیر دعوت میکند. کارکردی در راستای توصیف رابطهی سرمایهداری با طبیعت که مخاطب را دعوت میکند تا با تصور ورای چیزها، به معنا و مفهوم خاصی برسد.
با وجود اینکه آخرین ساختهی رایکارد بیش از آن چیزی که نیاز باشد راه به تاویل میبرد، اما ما همچنان با اثر یک کارگردان مولف طرف هستیم. رایکارد یک دوستی ساده و صمیمی را میان کوکی و کینگ لو به تصویر میکشد که در عین متفاوت بودن، کاملا واقعی و باورپذیر است. این رابطه دربردارندهی نماد و سمبل به خصوصی نیست، بلکه تنها یک دوستی بیپیرایه است. در اینجا جملهی ویلیام بلیک، شاعر و نقاش بریتانیایی، که در ابتدای فیلم بر پرده نقش میبندد، معنا و مفهوم مییابد: «یک پرنده لانه میسازد، یک عنکبوت تار و یک انسان دوستی».