
- کوئنها در اینجا با لحن طنازانه و بازیگوشیهای تصویری خاص خود، دست به ساخت جهانی تماما پستمدرنی زدهاند که مملو از ارجاعات متعدد به متون و فیلمهای دیگر است.
- فیلم سرشار از المانها و قصههای مسیحی است و کوئنها به شکلی دیوانهوار با تمام آنها شوخی میکنند.
- در «ای برادر کجایی؟» با یک فیلمِ موقعیت محور طرفیم که پیشرفت پیرنگ در آن کاملا بر اساس قاعدهی تصادف پیش میرود.
- «ای برادر کجایی؟» شاید جزو شاهکارهای کوئنها دستهبندی نشود، اما بیشک یکی از نمونهایترین آثار پستمدرن در قرن جدید است که میتواند در بحث شناخت بهتر مولفههای سینمای پست مدرن، مورد مطالعه قرار گیرد.

برای درک بهتر شگفتی کاری که برادران کوئن در «ای برادر کجایی؟» (۲۰۰۰) کردهاند، فرض کنید که یک فیلمساز ایرانی با اقتباس از شاهنامهی فردوسی، فیلمی با حال و هوای مدرن بسازد و در واقع شخصیتهای شاهنامه را در قامت کاراکترهایی جدید در جهان امروزی به تصویر بکشد.
«ای برادر کجایی؟» دقیقا چنین کاری میکند و به همین دلیل است که به شدت عجیب به نظر میرسد. کوئنها در اینجا با لحن طنازانه و بازیگوشیهای تصویری خاص خود، دست به ساخت جهانی تماما پستمدرنی زدهاند که مملو از ارجاعات متعدد به متون و فیلمهای دیگر است.
بینامتنیت موجود در فیلم، اصلیترین شکل خود را در منبع اقتباسی اثر مییابد. فیلم به شکلی جالب توجه، اقتباسی آزاد از ادیسهی هومر است که برادران کوئن اعتراف کردهاند آن را نخواندهاند. در واقع آنها با عاریه گرفتن برخی عناصر مطرح از این قصهی کلاسیک یونانی و تبدیل این عناصر به ورژنهای مدرنتر، موقعیتهایی غریب خلق کردهاند که به خودی خود جذابیتی درونی دارد.
این قضیهی اقتباس از یک متن کهن یونانی، خود را در اشکال مختلفی در فیلم نشان میدهد. از کاراکترهای اسطورهای گرفته تا تم مذهبی که از متن به اثر تزریق شده و البته کوئنها به هیچ عنوان آن را به حال خود نگذاشتهاند. فیلم سرشار از المانها و قصههای مسیحی است و کوئنها به شکلی دیوانهوار با تمام آنها شوخی میکنند.
از سوی دیگر آنها با واژگونی ژانر – که در اکثر آثار دیگرشان نیز شاهد آن هستیم – دوزِ ویژگیهای پست مدرنی فیلم خود را افزایش میدهند. فیلم ترکیبی از ژانرهای بسیاری مانند موزیکال و فانتزی و جنایی هست و در عین حال نیست. کوئنها المانهای بسیاری از آنها را میگیرند و با تغییرات بنیادینی که در ماهیتشان میدهند، ساختار فیلم را گسستهتر میکنند.
در حین دیدن «ای برادر کجایی؟» به مانند آثار دیگر کوئنها نباید دنبال روابط علت و معلولی به شیوهی کلاسیک باشیم و مثلا نباید بپرسیم که شخصیتهایی که خواننده نبودند، چطور ناگهان شروع به یک اجرای استاندارد در حد بهترین بندهای بلوز کردند. کوئنها در فیلمهایشان به جای برقراری منطق کلاسیک در پیرنگ، به رهاکردن تخیل تا سرحد جنون روی میآورند.
شاید غریبترین نمونه از این نگرش در سینمای آنها «بارتون فینک» (۱۹۹۱) باشد که فرم روایی در آن به شکل شاه پیرنگی آغاز میشد، در پردهی دوم به خرده پیرنگ گرایش پیدا میکرد و در پایانبندی بینهایت انتزاعیاش، به یک «ضد پیرنگ» اساسی تبدیل میشد.
حال در «ای برادر کجایی؟» با یک فیلمِ موقعیت محور طرفیم که پیشرفت پیرنگ در آن کاملا بر اساس قاعدهی تصادف پیش میرود. فیلم سه شخصیت اصلی دارد؛ سه زندانی که با فرار از زندان تصمیم به دستیابی به یک گنج دارند. به همین جهت آنها یک سفر ادیسهوار را آغاز میکنند و دقیقا به مانند داستان معروف هومر، اتفاقات مختلفی در طول مسیر گریبانشان را میگیرد.
با این حال ساختار پیرنگ به نحوی طراحی شده که شخصیتها مدام بر اثر یک تصادف با کاراکترهای غریب هومری برخورد میکنند و موقعیتهای نادری را رقم میزنند. آنها بر حسب تصادف جانسون، گیتاریست سیاهپوست را سوار میکنند، برحسب تصادف ناگهان با بیگ دنتیگ (جان گودمن) که در واقع همان غول تک چشم سایکلوپِ هومری است، برخورد میکنند و بار دیگر بر اثر تصادف سر از مراسم آیینی کوکلاکسکلانها در میآورند.
بدین ترتیب انگار در جهان «ای برادر کجایی»، بازی سرنوشت همه چیز را از پیش مقدر کرده و شخصیتها نقش چندانی در رخ دادن آنها نخواهند داشت. این مسئلهی سرنوشت و ارتباطش با مذهب، در پایانبندی فیلم به شکل بارزتری دیده میشود، جایی که شخصیتها احساس میکنند به پایان عمر خود رسیدهاند و حتی اولیس (جرج کلونی) که ظاهرا یک آتئیست است از خدا طلب نجات میکند.
دعای او درجا اجابت میشود و شخصیتها طی اتفاقی که بیشتر به معجزه شباهت دارد، نجات پیدا میکنند. با این حال کوئنها ماجرا را در اینجا رها نمیکنند و شیطنتشان در سکانس بعدی نمایان میشود، جایی که اولیس پس از نجات یافتن، دوباره به شخصیت قبلی تبدیل میشود و سعی میکند تا برای نجاتشان توجیه علمی بیابد.
در «ای برادر کجایی؟» جهانی پر از حرص و طمع ترسیم میشود که مردم یکدیگر را به راحتی میفروشند. در همان ابتدای فیلم و پس از فرار، پیت (جان تورتورو) دوستانش را به خانهی یکی از اقوامش میبرد که در نهایت هر سهی آنها را لو میدهد. خود سه فراری بعدا چنین رکبی را به فرزند او می زنند.
از سوی دیگر بیگ دنتیگ با اسم انجیل و مسیح، از شخصیتها دزدی میکند. در واقع این شارلاتان بازیها بخشی اساسی از جهان داستانی فیلم میشود که با توجه به اقتباسی بودن فیلم از یک متن کهن کلاسیک یونانی، خاصیت کنایی نیز مییابد. فیلم حتی بحث نژادپرستی و لینچکردن سیاهان در زمان حکمرانی کوکلاکسکلانها را نیز به تصویر میکشد و به شکلی هوشمندانه، آن را در مناسبات سیاسی قرار میدهد.
دو شخصیت سیاستمدار که در یکی از پیرنگهای فرعی فیلم با یکدیگر در زمان انتخابات میجنگند، بهانهای خوب به دست میدهند تا بتوان رویکرد کوئنها نسبت به سیاست را بهتر درک کرد. در نهایت «ای برادر کجایی؟» شاید جزو شاهکارهای کوئنها دستهبندی نشود، اما بیشک یکی از نمونهایترین آثار پستمدرن در قرن جدید است که میتواند در بحث شناخت بهتر مولفههای سینمای پست مدرن، مورد مطالعه قرار گیرد.
چرا چند فیلم آخر رو منتقدان دیگر ارزیابی نکردهاند؟