
- بازمانده تابهحال مهمترین فیلم ایرانی است که در زمینه مسئله فلسطین ساخته شده است.
- قصه کفانی به نوعی مواخذه نسل گذشته فلسطینیها بود اما فیلم مرحوم داد، مقداری از یاس و نومیدی داستان کفانی کاسته است.
- نقطه درخشان در کار مرحوم سیفالله داد این است که در ایده و استراتژی اثرش ذوب نشده و برای به فرم درآوردن آن از بهترین ابزار ممکن بهره برده است.
- یک نکته قابل توجه فیلم سیفالله داد، زن بودن قهرمان آن و البته جنسیت مونث کودک بازمانده است.

بازمانده یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان بهحساب میآید که در رابطه با مسئله فلسطین ساخته شده است و البته تابهحال مهمترین فیلم ایرانی در این زمینه هم هست. این فیلم را مرحوم سیفالله داد در سال ۱۳۷۳، بر اساس کتابی به نام «بازگشت به حیفا» ساخت که نوشته غسان کفانی بود. کفانی یکی از مشهورترین نویسندگان و روزنامهنگاران عرب در قرن بیستم محسوب میشود که آثار ادبیاش، از جمله رمان و داستان کوتاه، ریشه در عمق فرهنگ عربی و فلسطین داشتند.
او در نهم آوریل ۱۹۳۶ میلادی در اکر، شهری در شمال فلسطین به دنیا آمد و تا ماه مه سال ۱۹۴۸، هنگامی که در دوازده سالگی مجبور شد با خانواده ابتدا به لبنان و سپس به سوریه پناه ببرد، در همان شهر زندگی کرد. کفانی از سال ۱۹۶۰ در دمشق و سپس در کویت و پس از آن در بیروت زندگی و کار کرد و در ژوئیه ۱۹۷۲ در بیروت به همراه خواهرزادهاش لامیس در انفجار بمب خودرو توسط مأموران اسرائیلی به شهادت رسید.
«بازگشت به حیفا» یکی از مهمترین آثار غسان کفانی محسوب میشد که پیش از مرحوم داد، قاسم حاول در سال ۱۹۸۲ فیلمی بر اساس آن ساخته بود و پس از بازمانده هم ریحان الخطیب، فیلمساز سوری، در سال ۲۰۰۵ مجددا این قصه را جلوی دوربین برد. هر دوی این فیلمها با کتاب غسان کفانی نام یکسانی داشتند اما فیلم مرحوم داد، هم نام متفاوتی داشت و هم اینکه بهلحاظ حال و هوا مقداری از یاس و نومیدی داستان کفانی را کاسته بود.
قصه کفانی به نوعی مواخذه نسل گذشته فلسطینیها بود؛ از این منظر که چرا آنها در زمان شکلگیری کشور جعلی اسرائیل، مقاومت و ایستادگی نکردند. سیفالله داد اما از آن قصه تنها این ایده را گرفت که فرزندی در زمان هجوم نظامیان ارتش اسرائیلی در خانه جا میماند.
سالها چنین جا انداخته شده بود که رژیم صهیونیستی توسط فروش زمینهای فلسطینیها به یهودیان صهیونیست شکل گرفت؛ سیفالله داد اما این گزاره ساده و یکخطی که عمدتا برای توجیه اشغالگری اسرائیل به کار میرود را زیر سوال برد و نشان داد که پای یک نسلکشی تمامعیار و آواره کردن میلیونها نفر در میان بوده است. آیا به راستی تمام اراضی محدودهای که رژیم صهیونیستی به خودش متعلق میداند، از فلسطینیها خریداری شدهاند؟ چنین چیزی معقول نیست اما بر اثر تکرار این گزاره، در ذهن خیلیها جا افتاده است.
رژیم سعودی که در پی عادیسازی روابط جهان عرب با صهیونیستهاست، امسال در دو سریال رمضانی (ام هارون و خروج۷) در پی جا انداختن مجدد همین نکته بود و اهمیت ماجرایی که فیلم بازمانده روایت میکرد، از همینجا معلوم میشود. به علاوه، از همینجا میشود فهمید چرا رژیم صهیونیستی لازم میبیند ننگ کشتن نویسندهای مثل کفانی که سلاحی جز قلمش نداشت را بر خود بپذیرد و او را حذف فیزیکی کند.
به طور مسلم میان اشغالگری اراضی فلسطین و خریداری آنها تفاوتی جدی هست و بسته به اینکه کدام یک از این دو گزاره توسط افکار عمومی پذیرفته شوند، پروژه مشروعیت بخشی به رژیم صهیونیستی میتواند زیر سوال برود یا به سرانجام برسد. هواداران رژیم صهیونیستی که حتی بعضیشان ساکن آن سرزمینها نیستند و به عنوان یهودیان تبعه کشورهای دیگر در سینمای آمریکا و اروپا کار میکنند، بارها فیلمهایی با موضوع هولوکاست یهودیان در جنگ جهانی دوم ساختهاند که همه به نوعی غیرمستقیم، توجیه تشکیل یک کشور مصنوعی در یکی از کهنبومهای دنیا هستند. هولوکاست به طور مداوم مورد تاکید رسانههای هنری قرار میگیرد اما به عنوان یک راهبرد تبلیغاتی در سینما، معمولاً سعی میشود مسئله فلسطین و بهخصوص جریان تشکیل رژیم صهیونیستی در فردای جنگجهانیدوم، مسکوت بماند.
به عبارتی سادهتر آنها مسکوت ماندن چنین قضیهای را کاربردیتر از پاسخگویی به شبهات مطرح شده دربارهاش میدانند و این یعنی خودشان هم میدانند که منطق قابل دفاعی برای تشکیل رژیم صهیونیستی، در سرزمینی که از قبل دارای یک ملت بوده وجود ندارد. همین جا میشود فهمید که ماجرای چگونگی تشکیل رژیم صهیونیستی، اتفاقاً اصلیترین نقطه ضعف آنها به لحاظ تبلیغاتی است.
اینکه غسان کفانی با وجود عدم برخورداری از امکانات ویژه و تنها به عنوان یک نویسنده، از طرف اسرائیلیها حذف فیزیکی میشود، یعنی او دقیقاً روی چیزی دست گذاشته بود و مرتب بر آن تاکید میکرد که صهیونیستها همت ویژهای بر فراموش شدن آن دارند. بازمانده سیف الله داد قبل از اینکه به لحاظ ساختار فنی بررسی شود، ابتدا از همین جهت اهمیت پیدا میکند که نقطه آغاز ماجرا را نشان میدهد. نقطه آغاز ماجرا جنگ جهانی دوم یا چنان که عدهای مطرح میکنند پیش از آن و هنگام محاکمه دریفوس، افسر آلمانیالاصل یهودی در فرانسه نیست.
قضیه اصلی به واقع از وقتی شروع میشود که عدهای یهودی از اروپا و سایر نقاط جهان به فلسطین میآیند تا ملتسازی کنند و در دل سرزمینی که از قبل وجود داشته و اتفاقا یکی از کهنترین تمدنهای دنیا را دارد، یک کشور مصنوعی با دولت و پلیس و ارتش و… تاسیس کنند. کمی پیش از بازمانده بود که استیون اسپیلبرگ «فهرست شیندلر» را ساخت تا دوباره روی این تاکید بکند که یهودیان در جنگ جهانی مورد چه ظلمی قرار گرفتهاند و به این ترتیب ایجاد یک حصار امن به نام اسرائیل را به طور غیرمستقیم توجیه کرده باشد.
اما اگر به ماجراهایی که بازمانده روی آن دست گذاشته، تاکید و توجه کنیم، آیا از هولوکاست یهودیان، به فرض پذیرفتن آن، میشود نتیجه گرفت که باید کشوری به نام اسرائیل ایجاد شود؟ عدهای در اروپا به یهودیان ظلم کردهاند، چرا باید مکافات آن را مردم خاورمیانه بپردازند؟ به علاوه، آلمان نازی در جنگ جهانی شکست خورد و دیگر تهدیدی که گفته میشد یهودیان را آزار میدهد، وجود نداشت. حالا چرا باید کشوری به نام اسرائیل تاسیس شود؟ برای اینکه این سوالهای منطقی و بیجواب مطرح نشوند، سینمای هوادار رژیم صهیونیستی، طی تمام این سالها همه تلاشش را کرده تا حتی یک روز از جنگ جهانی دوم اینسوتر نیاید و بحث یهودیان را در گزارههای احساسی هلوکاست محصور کند.
نقطهزنی دقیق سیف الله داد در انتخاب موضوع فیلم بازمانده از همین جهت مهم است. او فضای نومیدانه و مایوس داستان کفانی را هم تعدیل میکند؛ چه اینکه مواخذه نسل قبل فلسطینیها به دلیل اهمال در برابر تشکیل رژیم صهیونیستی، نباید تا آنجا پیش برود که تقصیر را گردن خود فلسطینیها بیندازد و از این طریق اعراب منطقه را دارای دستاویزی برای عدم حمایت از فلسطین کند. بعضی از حکام منطقه در همین اواخر قویا در تلاش بودند تا جا بیندازند که وقتی خود اهالی فلسطین درابتدای کار زمینهایشان را فروختند یا در برابر اشغال مقاومت جدی نکردند، حالا چرا ما باید در برابر اسرائیل بایستیم؟
نقطه درخشان در کار مرحوم سیفالله داد این است که در ایده و استراتژی اثرش ذوب نشده و برای به فرم درآوردن آن از بهترین ابزار ممکن بهره برده است. بازمانده فیلم بسیار خوشساختی است که تماشای آن هنوز میتواند جذاب باشد. اکثر عوامل پشت دوربین ایرانی و تقریباً تمام عوامل جلوی دوربین عربزبان هستند. این ترکیب اگر به هر نحوی تغییر میکرد، نتیجه کار به خوبی آنچه که حالا میبینیم در نمیآمد. گذشته از همه اینها نکته قابل توجه فیلم سیفالله داد، زن بودن قهرمان آن و البته جنسیت مونث کودک بازمانده است. او دختری است که حتی قبل از زبان گشودن میخواست فرزند فلسطین باقی بماند. این گزاره بیش از آنکه منطقی به نظر برسد، حماسی و حسی است. این یک نگاه درخشان به نسل جدید فلسطین است که در آن شور مقاومت و امید به رهایی موج میزند.