
- جریان اصلی داستان بسیار دیر شروع میشود. نیم ساعت پس از شروع فیلم، ما به شاکلهی اساسی آن، یعنی سرقت از یک خزانه میرسیم.
- کاراکترهای بورنستین انسانهای باهوشی نیستند و همانگونه که فرمین در نریشن ابتدایی فیلم میگوید، کاملا ابلهاند.
- «بازندگان قهرمان» علاوه بر طرح داستانی، ارجاعش به تاریخ و تیم سازندهاش، از جهت شیوهی به تصویر کشیدن هم آرژانتینی است.
- بزرگترین مشکل «بازندگان قهرمان» طولانی بودن بیش از حد آن است.
- کاراکترها در «بازندگان قهرمان» در نسبت با فیلم سودربرگ تک بعدیتر هستند.

پس از موفقیت «یازده یار اوشن»، استیون سودربرگ دنبالهی این فیلم را با عناوین «دوازده یار اوشن» و «سیزده یار اوشن» در سالهای بعد روانهی سینما کرد تا سهگانهی «اوشن» را تکمیل کند. هر چند که فیلم سودربرگ بازسازی فیلم لوئیس مایلستون بود، اما نسخهی سودربرگ با شیوهی روایت متمایزش جوری به مذاق فیلمسازان و تماشاگران خوش آمد که هم سودربرگ دنبالهی آن را ساخت و هم فیلمسازان بسیاری با الگوبرداری از روند رواییاش، آثار مشابهی تولید کردند.
«بازندگان قهرمان» به کارگردانی سباستین بورنستین که اقتباسی است از رمان «شب بازندگان قهرمان» به نویسندگی ادواردو ساچری، چنین فیلمی است. یک نمونهی کاملا آرژانتینی از فیلم سودربرگ، که هم از حیث ارجاعات تاریخی و کستینگ آرژانتینی است و هم از حیث کارگردانی و شیوهی به تصویر درآوردن فیلمنامه.
در سال ۲۰۰۱ آرژانتین در وضعیت اقتصادی نابهسامانی قرار گرفت که به تبع آن دولت با پیادهسازی یک طرح اقتصادی به نام کورالیتو، به مقابله با این آشفتگی برخاست. با اجرای این طرح، که دلارهای مردم را در بانکها بلوکه میکرد و فقط اجازهی برداشت معادل آنها به ارز رسمی آرژانتین را میداد، اعتراضات گستردهای از سوی مردم شکل گرفت. این موقعیت تاریخی دستمایه بورنستین شد تا «بازندگان قهرمان» را بر محور آن بنا کند.
فیلم دربارهی مرد میانسالی به نام فرمین (ریکاردو دارین) است که قصد دارد تا به کمک دوستان و آشنایانش شرکت تعاونی پدربزرگش را که سالها است به علت ورشکسته شدن تعطیل گشته، احیا کند. او پس از جمع کردن مبلغ قابلتوجهی دلار از نزدیکانش، آن را به حساب بانکیاش واریز میکند. فردای آن روز طرح کورالیتو توسط دولت کلید میخورد و برنامهی تاسیس شرکت به تعلیق درمیآید.
جریان اصلی داستان بسیار دیر شروع میشود. نیم ساعت پس از شروع فیلم، ما به شاکلهی اساسی آن، یعنی سرقت از یک خزانه میرسیم. در این نقطه از فیلم است که دقیقا با یک «یازده یار اوشن» آرژانتینی روبهرو میشویم. در اینجا همانند فیلم سودربرگ مجموعهای از افراد که هر کدام مهارت خاصی در یک زمینه دارند نزد یکدیگر جمع میشوند تا به هدف واحدی برسند.
با تمام شباهتهای ساختاری پیرنگ فیلم بورنستین به اثر سودربرگ، یک تمایز بزرگ میان آنها وجود دارد که همانا شیوهی نفوذ به خزانه است. کاراکترهای بورنستین انسانهای باهوشی نیستند و همانگونه که فرمین در نریشن ابتدایی فیلم میگوید، کاملا ابلهند. اما همین اشخاص احمق با تماشای فیلم «چگونه یک میلیون بدزدیم» وایلر روش ورود به خزانهی مانزی (آندرس پارا) را مییابند.
«بازندگان قهرمان» علاوه بر طرح داستانی، ارجاعش به تاریخ و تیم سازندهاش، از جهت شیوهی به تصویر کشیدن هم آرژانتینی است. در فیلمهای آرژانتینی عمدتا از تصاویر سینماتیک و شکوهمندی که بر پردهی بزرگ سینما و تاریکی مطلق آن ما را به وجد میآورند، خبری نیست. تولیدات آرژانتینی بیش از هر چیز به ویدیو کلیپهایی میمانند که توسط حرفهایها ساخته شدهاند. در واقع شاید بهتر باشد بگوییم حسی از خودمانی بودن و عادی بودن در آنها موج میزند. بورنستین این قاعدهی رایج در سینمای کشورش را در این فیلم رعایت میکند، اما با تمام اینها «بازندگان قهرمان» چیز خاصی برای ارائه کردن ندارد.
از آثاری نظیر فیلم بورنستین انتظاری بیش از سرگرمی نمیتوان داشت، اما فیلم او حتی در این زمینه هم لنگ میزند. بزرگترین مشکل «بازندگان قهرمان» طولانی بودن بیش از حد آن است. برای فیلمی که خرده پیرنگهایش زیاد نیست و داستان کاملا مشخص دارد، دو ساعت زمان زیادی است. مدت زمان فیلم در کنار ریتم کند و کم تعلیق آرژانتینی آن، به یک تجربه گاها خستهکننده بدل میشود که انتظار تماشاگر را از یک فیلم پرچالش، با محوریت سرقت برآورده نمیکند.
کاراکترها در «بازندگان قهرمان» در نسبت با فیلم سودربرگ تک بعدیتر هستند. چیزی که در سهگانهی «اوشن» مخاطب را دو ساعتِ تمام به صندلی میخکوب میکند، تقابل پروتاگونیست با آنتاگونسیتهای کاملا نیرومند است؛ مسئلهای که در فیلم بورنستین ردی از آن نیست. اساسا جذب تماشاگر در گرو همین تقابل، و هوشمندی بیش از حد آنتاگونیستیست که دائما مخاطب را غافلگیر میکند. اما در اینجا به قدری مانزی احمق و قابل پیشبینی است که رویارویی چشمگیری میان دو قطب متضاد فیلم شکل نمیگیرد و به تبع آن هیجان تماشاگر نیز ارضا نمیشود.
حتی ارتباط میان دار و دستهی فرمین با مانزی یک ارتباط مستقیم و قابل باور نیست، بلکه ارتباطی موهوم و از سر ناچاری فیلمساز است. به بیان دیگر فرمین و دوستانش مستقیما مورد ظلم مانزی قرار نگرفتهاند، بلکه ظلم اصلی را دولت بر آنها روا داشته است. حال در چنین شرایطی فیلمساز این “نارابطه” را بنای تقابل دو جبههی فیلمش قرار میدهد. بنابراین طبیعی است که مخاطب با آن همراهی نکند.
مضاف بر اینها خرده پیرنگهای فیلم بسیار بیربط و تکهتکه هستند. شکلگیری رابطه میان رودریگو (چینو دارین) و منشی مانزی هیچ کارکردی در بستر دراماتیک فیلم ندارد و به راحتی میتوان آن را حذف کرد. رابطهی هرنان (مارکو کاپونی) و مادرش نیز وضعیت مشابهای دارد. این روش بورنستین برای شناسنامهدار کردن کاراکترهایش بوده که علاوهبر بیثمر بودن، به پیکرهی درام نیز آسیب زده است. فیلمساز با این کار فقط یک سری خرده پیرنگ بر فیلمش تحمیل کرده که هم تمرکز مخاطب را بیش از اندازه میگیرد و هم فیلم را کشدار کرده است.
با تمام اینها و همانطور که گفته شد، «بازندگان قهرمان» در بهترین حالت یک فیلم سرگرمکننده و کلیشهای است و فراتر از این نمیرود.