
- اولین فیلم اپل یک درام یکدست اما وصلهدار دربارهی نژادپرستی است.
- مسائل زیادی به همراه اکران با تأخیر «بانکدار»، اولین فیلم اپل، به وجود آمدهاند که بعد از دو هفته اکران، حالا به صورت آنلاین منتشر شده است.
- این داستانی است که با هر اتفاق گسترش مییابد اما جالب اینکه وقتی متمرکزتر میشود، بهترین نتیجه را میگیرد.
- بانکدار ریتم تندی دارد و در پردهی اول مثل آهنربا بیننده را جذب خود کرده و این موفقیت تا حد زیادی ناشی از بازی خوب آنتونی مکی است.

مسائل زیادی به همراه اکران با تأخیر «بانکدار»، اولین فیلم اپل، به وجود آمدهاند که بعد از دو هفته اکران، حالا به صورت آنلاین منتشر شده است. این درام حقیقت محور که قرار بود جایزهی اسکار ببرد یا حداقل نامزد دریافت آن شود، باید در ماه دسامبر اکران میشد، دسامبر فرصتی بلندپروازانه و دقیقهی نودی برای فیلمی بود که با زیرکی تعداد زیادی از سینماهای تأثیرگذار بر اسکار را انتخاب کرده بود. اما کمی بیش از دو هفته قبل از آغاز به کار فیلم، اکران اولیه آن کنسل گردید و خیلی زود اکران عمومی هم کنسل شد.
فیلم که داستان دو کارآفرین سیاهپوست در آمریکای دههی ۱۹۶۰ است وارد دنیای ناعادلانهی تجارت سفیدپوستان شدند را تعریف میکند، وقتی درگیر جنجال و هیاهو شد که تهیهکنندهی آن که دست بر قضا پسر شخصیت اصلی فیلم هم بود، به سوء استفادهی جنسی متهم شد.
پس از آن، نام آن فرد از فهرست عوامل فیلم خارج شد اما با توجه به اینکه هیچ ادعایی دربارهی دو شخصیت اصلی فیلم، که هر دو مردهاند، وجود نداشت این جنجال، لکهی ننگ غیرمنصفانهای بر دامن داستانی گذاشت که ارزش به خاطر سپردن و تحسین کردن را دارد، حتی اگر ظاهر بیعیب و نقصی نداشته باشد.
«برنارد گرت» (آنتونی مکی) با آرزوهایی بزرگ شد که دنیای اطراف او با تمام قوا سعی در سرکوب کردنشان داشت. او به عنوان یک نوجوان سیاهپوست که در اواخر دههی ۱۹۳۰ در تگزاس زندگی میکرد، دریافت که انتظارات و فرصتهای محدودی در اختیار دارد اما حاضر نشد به عنوان یک برده و رعیت زندگی کند.
در دههی ۱۹۵۰، او وارد تجارت املاک و مستغلات لسآنجلس شد و با کمک یک شریک تجاری به نام «جو موریس» (ساموئل ال جکسون) راهی برای دور زدن موانع سیستمی بر سر راهش پیدا کرد. این دو نفر از یک فرد سفیدپوست به نام «مت استاینر» (نیکلاس هولت) به عنوان یک مأمور نمایشی استفاده کردند تا معاملاتی را به چنگ بیاورند که به تنهایی امکان دسترسی به آنها را نداشتند. این یک نقشهی کلاهبرداری تر و تمیز بود که پای همهی آنها را به یک بازی غافلگیرکننده و خطرناک باز کرد.
در حالی که هالیوود سعی دارد به تدریج شکافهای فراوان بر جا مانده از فیلمسازان عمدتاً سفیدپوستِ فیلمهای تاریخی را پر کند، حالا تماشای این داستانهای کمتر شنیده شده لذت عجیبی دارد. اغلب مواقع، شخصیتهای سیاهپوست در فیلمهای تاریخی در موقعیتهای سطح پایین قرار دارند و نقش نوکر و کلفتها را بازی میکنند اما در بانکدار، ما شاهد تاجرانی هستیم که خدم و حشم دارند.
گرت و موریس نه تنها سخت تلاش کردند زندگی خودشان را بهتر کنند، بلکه با خرید بانکهایی که وامهای با سود اندک به رنگینپوستان میدادند یا آپارتمانهایی که به رنگینپوستانِ مورد تبعیض واقع شده اجاره داده میشدند، سعی کردند وضعیت زندگی دیگران را هم بهبود ببخشند. این داستانی است که با هر اتفاق گسترش مییابد اما جالب اینکه وقتی متمرکزتر میشود، بهترین نتیجه را میگیرد.
بانکدار ریتم تندی دارد و در پردهی اول مثل آهنربا بیننده را جذب خود کرده و وارد مأموریت گرت میکند که البته این موفقیت تا حد زیادی ناشی از بازی خوب مکی است، بازیگری که با وجود کاریزما و زبَردستیِ چشمگیرش، همیشه به طرز عجیبی از نگاهها دور میماند. او خیلی خوب نقش یک مرد معمولی را بازی میکند که تصمیم گرفته است در مواجهه با خشونتهای کوچک روزمره خشم خود را کنترل کند، البته شخصیت سرزنده و پرانرژی جکسون برای اجرای این استراتژی دست و پا میزند. آنها بازی دونفرهی دلپسندی را به نمایش میگذارند و صحنههای ابتدای فیلم که این دو سعی دارند شخصیت بیحواسِ هولت را برای اجرای نقشهشان آماده کنند، فوقالعاده سرگرم کننده هستند.
اما با اینکه کارگردان «جرج نلفی» سعی کرده فیلمش تا انتها زیبا و خوش ساخت به نظر برسد و با دقت لسآنجلس دههی ۱۹۶۰ را بازسازی کرده است، اما نمیتواند داستان را تا آخر جذاب نگه دارد و فیلمنامه در باتلاقِ جرئیات بانکداری و مسائل حقوقی طرحهای این دو نفر فرو میرود.
فیلم که در ابتدا درخشان و مستحکم بود کمکم رنگ میبازد و از اینجا به بعد مکی و جکسون باید بار اصلی فیلم را به دوش بکشند. حقایق پرونده موفق میشوند که در انتها ما را دوباره جذب فیلم کنند، به تدریج از قدمهای بزرگی که برداشتهاند و تأثیر کارشان روی زندگی سیاهپوستان دیگر باخبر میشویم اما این فیلم که اگر خوب ساخته شده بود میتوانست خارقالعاده و عالی باشد، حالا یک فیلم محکم از آب در آمده است. و هرچند تماماً سرگرمکننده نیست اما تا انتها الهامبخش باقی میماند.