
- «جاندار» در لایههای زیرین خود میکوشد شرف و غیرت که در فرهنگِ خانوادههای ایرانی ریشه دوانده است را به هم گره بزند و از طرفی تماشاگر در موقعیت و بحرانی پیچیده، بر سر دوراهی قرار بگیرد.
- در دلِ فیلمنامه اطلاعات به شکل تدریجی به ما منتقل میشوند؛ اینگونه که فیلم نزد مخاطبِ خود هربار ورقی تازه برای رو کردن داشته باشد.
- «جاندار» نمونهی فیلمی است که در سینمای اجتماعی ایران سرش به تنش میارزد و باعث میشود مخاطب از کم و کاستیهای آن (مثل عدم تمرکز لازم در پرداخت شخصیتها) چشمپوشی کند.

سینمای ایران عمدتاً بر پاشنهی سوژههای اجتماعی و موضوعاتی مشابه در رابطه با قصاص، جلب رضایت اولیاء دم، دعوا و بگومگوهای خانوادگی، تصمیم و انتخابهای اخلاقی در بزنگاههای حساس و… میچرخد که قصد بر تکیه زدن به دیدگاهها و مضامین اخلاقی دارند.
در این میان، نحوهی بیان قصه و شکل پرداخت روایت و اتخاذ زاویهی دیدِ تازه در نگاه به سوژه و موضوع از اهمیتی فراوان برخوردار هستند تا یک فیلم ضمن به سرانجام رساندن قصهاش به نحو احسن، تماشاگر را به خوبی درگیر موقعیتهای داستانی خود نماید. «جاندار» چنین فیلمی است که کارگردانیِ آن را پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری مشترکاً به عهده داشتهاند.
این دو در اولین کار بلند خود در مقام کارگردان، در کنار فیلمبرداری کاربلد به اسم هومن بهمنش و با تیمی از بازیگران طراز اول همچون حامد بهداد، باران کوثری، فاطمه معتمدآریا و جواد عزتی به داستانی پرداختهاند که وقوع یک قتل سرفصل آن است و بعد شامل تبعات آن و بحرانی که یک خانواده را دربر میگیرد، میشود.
فیلم در طرحِ قصهی خود از الگویی آشنا پیروی میکند؛ اینکه آرامشِ ابتدایی با طوفانی از مصیبت و رنج برهم زده میشود و در واقع یک اتفاق ناگوار، جشن و شادی را به عزا تبدیل میکند. شروع «جاندار» نیز بر همین منوال است: ساکنان خانه در شب مراسم عقد دختر خانواده، اسماء(باران کوثری)، مجلس سرور و شادی برپا کردهاند و میزنند و میرقصند.
تماشاگری که این فضا را در شروع فیلمها لمس کرده است، به خوبی میداند اینها حکم آرامش قبل از طوفان را دارند و به زودی اتفاقی در راه است. نگرانی نیز از همینجا آغاز میشود: غذاها هنوز از راه نرسیدهاند و میزبانان باید آبروداری کنند. وقتی وانتِ غذایی سر و کلهاش پیدا میشود، تماشاگران جا میخورند؛ برادر خواستگار قبلیِ عروس به همراه دو نفر دیگر، رانندهی وانت را خفت کرده و آمدهاند تا شر به پا کنند. بدین ترتیب درگیری سختی رخ میدهد که به قتل برادر خواستگار قبلی میانجامد.
در این سکانس دو کارگردان جوان فیلم، با دوربینِ یاریگر هومن بهمنش درگیری را آنطور که هست نشان میدهند و به خوبی از عهدهی کارگردانی آن برآمدهاند. وقوع قتل و سپس از راه رسیدن برادر مقتول، یاسر (جواد عزتی)، نخستین گرههای داستانی در بهترین زمانِ ممکن است تا فیلم اشتیاق تماشاگران را برای ادامهی داستان حفظ نماید و کشش دراماتیکِ لازم را برای آنها به وجود آورد.
با اینکه در «جاندار» قتلی اتفاق میافتد و بعد مسئلهی قصاص در آن مطرح میشود اما فیلم تماماً به این موضوع برنمیگردد؛ «جاندار» در لایههای زیرین خود میکوشد شرف و غیرت که در فرهنگِ خانوادههای ایرانی ریشه دوانده است را به هم گره بزند و از طرفی تماشاگر در موقعیت و بحرانی پیچیده، بر سر دوراهی قرار بگیرد: در یک طرف جمال (از برادران خانواده) حضور دارد که قرار است طنابِ دار بر گردنش آویخته شود و در طرف دیگر، اسماء که تنها راه نجات برادرش منوط به تن دادن به ازدواج با یاسرِ قلدر است.
اگرچه مطرح شدن مسئلهی قصاص درپیِ یک قتل، موضوعی تازه در سینمای ایران محسوب نمیشود اما «جاندار» اساساً با ابعاد و نگاهی تازه سعی در تعریفِ داستان خود دارد. اصلیترین ویژگی فیلم نیز در این بین به فیلمنامهی آن بازمیگردد؛ فیلمنامهی «جاندار» از این حیث که در آن، خرده روایتها به خوبی در جهت تقویت پیرنگ اصلی گام برمیدارند و گرههای داستانی به موقع ایجاد شده و هربار نیز از قبل محکمتر میشوند و مدام بحران و تنش را در درام تشدید میکنند، از نمونههای قابل اعتنا در سالهای اخیر سینمای ایران است.
در دلِ این فیلمنامه اطلاعات به شکل تدریجی به ما منتقل میشوند؛ اینگونه که فیلم نزد مخاطبِ خود هربار ورقی تازه برای رو کردن داشته باشد. بهترین نمونهاش موقع مشخص شدن تنی و ناتنی بودن افراد در آن خانواده است؛ آنجا که میفهمیم مادر خانواده (فاطمه معتمدآریا) در واقع مادر ناتنی اسماء و برادر کوچکتر او (علی شادمان) به حساب میآید. حال بردار کوچکتر درپی محافظت از خواهر تنیاش است و مادر به همراه پسر بزرگ خود (حامد بهداد) بیش از همه به فکر جمال هستند که پشت میلههای زندان قرار دارد و این موضوع خود باعث کشمکش بین افراد میشود.
در ردیف فیلمهای ایرانیای که مصیبت و تلخی و تیرگی در آنها جای دارد، عمدهترین تفاوت «جاندار» به این برمیگردد که همه چیز در آن به شکل دراماتیزه است؛ علاوه بر آن دیالوگ ها پُرکششاند؛ صحنهها از نظم برخوردارند و تقریباً هیچ صحنهی اضافه و بیکارکردی در فیلم وجود ندارد؛ مهمتر از همه شخصیتها دارای کنش هستند و هیچکدام منفعل نیستند و مخاطب میتواند به هرکدام از آنها حق دهد و با هرکدام نیز همذاتپنداری کند.
اما بیشک بعد از فیلمنامه، نقطهی قوتِ «جاندار» تیم قویای ست که بازیگران آن تشکیل دادهاند: فاطمه معتمدآریا در نقش مادری که به هر قیمت میخواهد پسرش از زندان خارج شود، مثل همیشه انتظارات را برآورده میکند؛ حامد بهداد نقش برادر بزرگ خانواده را باورپذیر از آب درآورده و از عهدهی کشمکشها به خوبی برآمده است؛ علی شادمان هم همان برادر کوچکِ متعصبیست که در یک خانواده میتوان انتظار داشت. در این بین اما کسی که بیشتر میدرخشد، جواد عزتی است. جواد عزتی یک شخصیت قلدر و غیرقابل مهار را به نمایش میگذارد که ضمن برخورداری از جذابیتِ سینمایی به خوبی بر بحران و سطحِ تنش میافزاید. در مورد باران کوثری و مسعود کرامتی ولی میتوان عنوان کرد، آن دو بازی ضعیفی دارند.
«جاندار» نمونهی فیلمی است که در سینمای اجتماعی ایران سرش به تنش میارزد و باعث میشود مخاطب از کم و کاستیهای آن (مثل عدم تمرکز لازم در پرداخت شخصیتها) چشمپوشی کند و تا پایان درگیر روایت شود. اساساً بیشترین ایراد را به پایانبندی فیلم وارد کردهاند که البته از جانب برخی از منتقدین به اشتباه پایانِ باز تلقی شده است. به نظرم نریشن پایانی و محو شدن جمال در نمای آخر (که از نظر سینمایی معنا دارد) تکلیف را مشخص میکند. باید تبریک گفت به پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری برای اولین فیلمشان.