
- مانیفست «خروج» سادهترین و یا حتی اولین و بدیهیترین انگارهای از نقد دولت و سیستم است که در ذهن مثلا یک معترض یا معترضین چند سال اخیر ایران در قبال عدم پاسخگویی سیستم وجود دارد.
- مسئله دیگر در سیاست زدگیِ «خروج» و اینکه چرا فیلم تفکری سیاسی ندارد، اینجاست که پیکان نقد فیلم، نه بر لفظ جهانشمول «دولت» بلکه بر دولتی خاص یا کنونی است.

«خروج» حاتمیکیا یقینا جذابترین و پرکاربردترین فیلمی خواهد بود که زین پس در رفرنسهایی درباره محتوای شعارزده یا شعارپرداز از آن میتوان یاد کرد. سطح تفسیر نشانهها یا تحلیل عناصر روایت تا جایی تقلیل مییابد که به نظر فیلم را تا بیان مانیفستی سیاسی البته در مجلهی تخصصی جدول کلمات پایین میآورد.
ابتدا باید تفاوت سیاسی بودن، سیاسی شدن، سیاست زدگی، را با تفکری سیاسی بسنجیم تا بدانیم «خروج» اساسا تحت تاثیر جریانی سیاسی است یا خود به عنوان اثری مستقل سعی در بیان تفکری تازه در حیطه سیاست دارد؟ از سویی رجوع به نمونههای درخشان تاریخ سینمای سیاسی نیز نمیتواند اجباری در ارائه مانیفستی قطعی از فیلمساز باشد. بنابراین فیلمساز حتی میتواند یک پدیدهی سیاسی را به سادهترین روش ممکن نقد کند بیآنکه مانیفستی ارائه کند. تا اینجا، «خروج» فیلم مظلومی است چرا که با یک رویکرد، در حال بیان ستمی است که دولت با صاحبان فقر می کند.
شرح صدایی فروخورده است که اربابان لابی و پول آن را نمیشنوند، اما نه تنها برخلاف آثار درخشان تاریخ سینمای سیاسی، در «خروج» ایدهای تازه در تفهیم لایههایی از سیاست بیان نمیگردد، حتی در روندی سیاستزده، آنچه تشریح میشود نیز قابل اعتنا نیست. چرا که فیلم دست بر مانیفستی زرد میگذارد که تقریبا تمام مخالفان داخلی سیستم، از آن باخبر هستند. به عبارتی مانیفست «خروج» سادهترین و یا حتی اولین و بدیهیترین انگارهای از نقد دولت و سیستم است که در ذهن مثلا یک معترض یا معترضین چند سال اخیر ایران در قبال عدم پاسخگویی سیستم وجود دارد.
این مانیفست زرد سیاسی در «خروج» حتی امروزه در بحثهای سیاسی قهوهخانههای روستاهای دوردست از پایتخت نیز طرح نمیشود چرا که سالهاست سواد سیاسی عامیانه، مطالباتی بیشتر از این آگاهی نخ نمای «خروج» دارد. شاید این مانیفست سیاسی به کار ۱۰ سال اول انقلاب میآمد و نه حالا که عدم پاسخگویی دولت، تبدیل به طنزوارههای فضای مجازی شده است.
مسئله دیگر در سیاست زدگیِ «خروج» و اینکه چرا فیلم تفکری سیاسی ندارد، اینجاست که پیکان نقد فیلم، نه بر لفظ جهانشمول «دولت» بلکه بر دولتی خاص یا کنونی است. نشانههایی نخ نما مثل کاربرد لفظ «مذاکره» و پایان به شدت سادهلوحانه فیلم در شکست مذاکره روستاییها با دولت، فیلم را به ویدیویی تبلیغاتی یا ضدتبلیغی بدل میکند. بنابراین «خروج» میخواهد فیلمی سیاسی باشد اما هیچ کدام از ابزارهای بیانی سیاسی را ندارد.
در تولیدی سیاسی، اثرِ نمونه غالبا اعتراض برانگیز و چالشساز خواهد بود و یا حکومت و دولتی که مورد نقد قرار میگیرد سعی در سانسور اثر نمونه دارد. یا اینکه حداقل یک نظرگاه فلسفی-سیاسی نقد میشود و مورد سوال و جواب قرار میگیرد. تنها دلیل بیتوجهی ما، به مانیفست زرد سیاسی فیلم «خروج»، عدم باور و تاثیرگذاری ایده فیلم است. سطحی نگری در پرداخت درونمایه اجازه نمیدهد به شروع درخشانش در پنبهزار اعتماد کنیم.
ژانر «فیلمفارسی سیاسی» شاید زین پس عنوانی جدید برای سینمای ما باشد که از منظر سیاسی در مرز بین سانسور و اعتقاد به سیستم شکل میگیرد. (شاید این عنوان پیشتر جایی استفاده شده باشد) یک ژانر که در این فیلم مولفی متعهد به سیستم را مجبور به ارائه نقدی سیاسی بر علیه سیستم میکند. اینجا در چنین ژانری از یک سو منابع مالی و حیاتی تولید فیلم و ممیزی، تعهدات اخلاقی مولف با پیشینهی هنری و اعتقاداتیاش، وابستگی به سیستم است و از سوی دیگر، اقدام به نقد همین سیستم تناقض آشکاری است که به نظر منجر به ژانری تازه، تحت عنوان «فیلمفارسی سیاسی» میشود. سینمای سیاسی غالبا با نقد یا پذیرش ایدئولوژی جاری و با تحلیل نگرشهای سیاسی و نقد تمامیت خواهی سیستم به ایفای نقشی تازه در تفکر سیاسی میرسد، اما فقدان این تفکر در «خروج» اثر را به یک تسویه حساب درون حزبی در قواره ملودرام سیاسی میکشاند تا با نگرشی فراجناجی جذابیت سطحیاش را نمایش دهد.
«خروج» میخواهد در ساحت کمدی به هجو برسد. از سویی فیلمنامه از نظر طرح و قصه به شدت قابلیت این تغییر موضع را دارد اما در ساحت کنونی با ورود تکه کلامها و موقعیتهای کمیک به بیراهه میرود.
ارائه ایده اگر از مرز تحمیق مخاطب بگذرد، شعارپردازی و ابتذال خواهد بود. «کاش ته این خیابون رو گل بگیرن که دیگر عزادار نشیم» لمپنیسم دیالوگنویسی است که ایدهاش را با یک پوشیدگی بیبند و بار بیان میکند. مثل بدنی عریان که برای پوشش، جلپارهای پاره پاره بر سر دارد. چرا که این دیالوگ هم کنایهای است از بستن راههای ارتباطی جهانی و هم در معنای متضاد کنایهای است از آرزوی عدم دسترسی دشمنان به سیستم. یا دیالوگ «میتونیم با مذاکره همه مشکلات رو حل کنیم.» اوج نقد درون سیستمی است و آن پایانبندی که با مذاکره، دولت ناکارآمد را زیر سوال میبرد. دیالوگ «این مطالبهگری از نظام نیست خروج از نظامه» نیز شعار است، مثل چندین و چند دیالوگ دیگر فیلم. عنوان روستا «عدل آباد» نیز شعار است و کنایه از روستایی که سالیان قبل و حتی امروز با شهادت، آباد شد و حالا در مبارزهای دیگر در جستجوی عدلی از دست رفته است. این اسامی معنادار را میتوان آخرین بار در رمانهای دوران رومانتیسیزم سراغ گرفت و نه در دنیای مدرن.