
- امتیاز اصلی «داستان ازدواج» نشاندن بیننده در مقام قاضی و دوری جستن از اخلاق گراییهای نخ نما و زنگاربسته است.
- نوک پیکانِ «داستان ازدواج» به سمت پروسه و ساز و کارهای قانونی-حقوقی طلاق است.
- کارگردان اثر با اعتماد کامل و دراختیار گذاشتن فرصت و زمان کافی به دو بازیگر اصلیاش بازیِ مسلط هر دو را به تکیهگاه خود و فیلمش تبدیل نموده.
- فیلم نشان میدهد به همین سادگی؛ زندگیای آرام و موفق،از اینرو به آنرو شود.

آرام، پویا، گرم و صمیمانه. «داستان ازدواجِ» “نوآ بامبک” بررسی و یا داستان روانشناسانهی ازدواجی شکست خورده و یک رابطه فروپاشیده و روبه اُفول نیست؛ در عوض فیلمی است مشخصاً در رابطه با سبک جدایی و طلاق و یک جور دوراُفتادگی عاطفی میان زوجین که دوست دارد از بُعد اجتماعی به موضوع خود وارد شود و بنگرد و لایههای پُررنگِ اجتماعی به بافتش ببخشد.
فیلم در مقایسه با برخی از آثار مشابه خود – چه از حیث ویژگیهای تماتیک و چه از حیث مضمون و یا بن مایه – نه هرگز به شکل افراطی تلخ و تراژیک عمل میکند و نه اصلاً قرار است نصیحتگرا و پندگو باشد. بالعکس؛ امتیاز اصلی «داستان ازدواج» نشاندن بیننده در مقام قاضی و دوری جستن از اخلاقگراییهای نخنما و زنگار بسته است.
اینکه طلاق چه جایگاهی در زندگی یک زوج میتواند داشته باشد، معنا، ثمره و عواقبش چیست و آیا نقش مثبت و یا منفی را ایفا میکند و اصلاً کدام وجه از این دو پُررنگتر است، به بیننده بستگی دارد.
از این نظر «داستان ازدواج» در عین اینکه از غول ساختن از طلاق دوری میجوید، جانبداری از زوج اصلی قصه و قضاوت کردن آن دو را نیز کنار میگذارد. دوربین فیلمساز در تمام طول اثر با هر دو نفرشان و به یک اندازه به آنها نزدیک است و این امکان وجود دارد تا مخاطب، دو کاراکتر اصلی را – در زاویه دیدِ فیلم از آن دو و نسبت و دیالوگ برقرار شده میان دوربین و دو شخصیتِ مقابلش – درک نماید و بفهمد و به هرکدام حق دهد.
علاوه بر اینها فیلم در جزئیات خود نیز از رگههای کمدی بهره برده که گرمی و گیرایی درام را تقویت میکنند. اینچنین «داستان ازدواج» نسبت به هم کیشان خود مسیر نوپا و پُرچالشی را طی نموده که به راحتی میتوانست به خطا برود و یک کمدی-درام خنثی، مجهول و لوس باشد؛ در حالی که اینگونه نشده و عاری از هرگونه شعار و احساساتگرایی مفرط، لقمهاش را به اندازهی دهان خود برمیدارد.
اما فیلم چه میخواهد بگوید؟
فارغ از گفتهها، نوک پیکانِ «داستان ازدواج» به سمت پروسه و ساز و کارهای قانونی-حقوقی طلاق است. چیزی که طلاق را به مرحلهای زشت، برتری طلبانه و پیکارجویانه میان زن و مرد تبدیل کرده که دو طرف را مقابل هم قرار میدهد و باعث میشود از کوچکترین جزئیاتی – به حق یا ناحق – علیه یکدیگر استفاده کنند.
نکتهی مهمِ دیگر این است که فیلم به طور دقیق به اینکه چطور زن و مردِ قصه به مشکل برمیخورند و آن دو واقعاً چگونه و بر سر چه به بنبستِ زندگی زناشوییِشان رسیدند، نمیپردازد و دقیقاً نشان میدهد به همین سادگی؛ زندگیای آرام و موفق به یکباره -برسر موارد ناچیز و پیش پااُفتاده – میتواند تهدید و از اینرو به آنرو شود.
کارگردان اثر با اعتماد کامل و دراختیار گذاشتن فرصت و زمان کافی به دو بازیگر اصلیاش(اسکارلت جوهانسون و آدام درایور) بازیِ مسلط هر دو را به تکیهگاه خود و فیلمش تبدیل نموده و کار او مثل کارگردانی میماند که به شکلی ظریف و نامحسوس بازیگرانش را هدایت کرده و میگذارد آنها با تسلط و آرامش کار خود را پیش ببرند.
“آدام درایور” در نقش پدری مسئولیتپذیر که هیچ وقت از وظایف پدری خود شانه خالی نمیکند و “اسکارلت جوهانسون” – با آن موهای کوتاه و صورت کوچک و ظریف و حالتِ چهرهی ناراحت – در نقش زنِ بازیگری که فکر میکند زندگی در نیویورک او را از خواستهها و اهدافش دور کرده و با حضور در لسآنجلس بهدنبال محقق کردنشان است، هردو در اجرایشان میدرخشند و البته نیز به خوبی شیمی یک زوج عاشق را برقرار مینمایند.