
- شروع «روز صفر» را باید شروعی هولآور دانست که ترسی آغازین را با همین پنهان کاری در جابهجایی مهمات ایجاد میکند.
- فیلمساز اولین کاری که میکند، تغییری است که در جایگاه قهرمان فردی و جمعی میدهد.
- «روز صفر» فیلمی تازه است در خلق موققیتهای اکشن ایرانی.

«روز صفر» اگر در شخصیتپردازی قهرمانش تا این میزان نگاه آرمانی و ابرانسانی به او نمیداشت بیشک نتیجهای به مراتب فراتر از اکنون نصیبش میشد.
نمایشِ جابهجایی مهمات و جاگذاری آنها در اشیایی روزمره در لوکیشنی جذاب، در ورودی فیلم «روز صفر» هراسانگیز است. نمایش چهرههایی زمخت و آفتاب سوخته و دستهایی که مهمات جنگی و مواد منفجره را در عروسکها جاساز میکنند ما را آماده میکند به کاربرد نهایی این همه سلاح فکر کنیم. بنابراین میتوان شروع «روز صفر» را شروعی هولآور دانست که ترسی آغازین را با همین پنهان کاری در جابهجایی مهمات ایجاد میکند.
«روز صفر» یک تریلر آبرومند است که از نظر فیلمنامه و تولید و ایجاد حس تعلیق موفق است. فیلمی پر از ماجرا و هیجانانگیز که هم بعدی جاسوسی دارد و هم فارغ از زاویه دید حمایتی و تکسویهاش، بعدی سیاسی. فیلمساز تلاش میکند تا این نگاه حمایتی از ارگانهای اطلاعاتی یا امنیتی را به شکل رو و قابل پیشبینی نمایش ندهد و از یک سو استقلال رواییاش را حفظ کند.
غالبا تولیدات سینمای که با تمهیدات امنیتی و در راستای شفافیتی تاریخی و همچنین برای قهرمانسازی ایدئولوژیک، کلید میخورند، با وجود حساسیتهای تاریخی و وکیل و وصیهایی نام آشنا، پروژههایی به مراتب سخت در تولید به حساب میآیند.
آنچه به عنوان اسناد امنیتی در واقعه دستگیری عبدالمالک ریگی وجود دارد و یا روایات خبری و رسمی که آن را تایید میکند، تا حدودی ناچیز است. به عبارتی پس از منتشر شدن ماجرای دستگیری ریگی، تاکنون چندین روایت داخلی و خارجی از آن منتشر شده است. با این حال «روز صفر» فیلمی است که از دو نظر سعی کرده است اصالتش را حفظ کند، یکی وفاداری بر روایت اصلی و پرداختن بر خط اصلی رویداد واقعی که تقریبا طیفهای مختلف بر آن صحه گذاشتهاند و دیگری عدم ورود بر فضایی چاپلوسانه و تملق و تمجید عقیدتی در خلق کاراکترش.
فیلمساز اولین کاری که میکند، تغییری است که در جایگاه قهرمان فردی و جمعی میدهد. اینکه خط روایت فیلم از جذابیت برخوردار شود، فیلمساز دست به خلق کاراکتری قهرمانی میزند که از ابتدا تا پایان ماجرا حضور عینی دارد. بنابراین آنچه از روایت تاریخی و رویداد واقعی در قبال گمنام بودن ماموران در دستگیری ریگی در سال ۸۸ میدانیم اینجا در این فیلم مبدل به کاراکتری مشخص با ویژگیهای فردی و خصوصی میشود تا داستان با حضور او تنها متکی بر آنتاگونیست نام آشنایش یعنی عبدالمالک ریگی نباشد. آن تصور امنیتی ما از سربازان گمنام تبدیل به شخصیتی میشود در قد و قواره قهرمانان ابرانسانی هالیوودی که در تریلرهای جنایی و ماجراجویانه سراغش را داریم. انگار فیلمساز از آن طرف بام افتاده است که تلاشش برای حذف نگاه محافظهکارانه، اینک جایگزین ابرقهرمانی رویینتن شده است.
با وجود جذابیتی که حضور این قهرمان با ویژگیهای منحصر به فرد به فیلم داده است، اغراق بیش از حد در پیگیریاش برای دستگیری ریگی، به کلیت فیلم لطمه وارد نموده. به راستی چگونه است که او هم در برلین آلمان سر از حساب و کتاب دلالهای سیاسی که با آمریکا در ارتباطند در میآورد و مامور کشف اسرار اطلاعاتی آنهاست و هم او به زاهدان میرود و مقدمات دستگیری ریگی را فراهم میکند و هم او در پاکستان در مرکز آن بکش بکش بسیار جذاب قرار میگیرد و بیهیچ آسیبی بیآنکه مانعی جلوی راهش باشد به افغانستان میرود و دوباره خود، همچون یک رویین تن اساطیری به دل خطر میزند؟
جالب اینکه حتی خود اوست که در تهران با نوجوانی که سرگرم کلنجار با تردیدهایش برای اجرای عملیات انتحاری است مکالمهای روانکاوانه دارد تا منصرفش کند از فشردن دکمه انفجار و باز هم خود اوست که در دبی ریگی را آماده پرواز قرقیزستان میبیند. آنجا در فرودگاه حتی با صورتی زخمی لباس امنیت پرواز بر تن دارد، فارغ از اینکه آنجا دوبی است نه فرودگاه مهرآباد تهران! جالب اینکه همچنان این رضا، این ابرقهرمان، خودش سریعا پس از فرود اجباری هواپیمای ریگی در خاک ایران، به محل فرود میرود و خودش در شمایلی کلیشه در کنار ریگی مینشیند. کل فیلم در قبال قهرمان افسانهایاش این است: «رضا اینجا! رضا آنجا! رضا همه جا!» و به راستی که این تصویر از قهرمان اطلاعاتی-امنیتی ایران تا این اندازه یکپارچه نیست.
جدای این نکته بحثبرانگیز، «روز صفر» فیلمی تازه است در خلق موقعیتهای اکشن ایرانی. سرمایهای که انگار در تولید سینمایی پرهزینه بیهوده خرج نشد.