
- مهمترین وجه سینمای نعمتالله داشتن دغدغههای انسانمحور و بنبستهای جامعهشناختی است.
- «رگ خواب»، یک قصهی نسبتاً تکراری و کلیشهای در سطح سینمای ایران است.
- پرداخت نعمتالله با چنین ایدهی کلیشهای، یکی از نکات بارز فیلم است.
- نعمتالله در ساختار «رگ خواب» بسیار تلاش کرده است که از یک کلیشهی سانتیمانتال بگریزد و تصویری جدید از یک الیناسیون (از خودبیگانگی) فردی را به نمایش بگذارد.
حمید نعمتالله فیلمساز دغدغهمدار و سینما فهم جدیای در عرصهی سینمای ایران محسوب میشود. او با ساخت آثاری اجتماعی همچون «بوتیک»، «بیپولی» و «آرایش غلیظ»، مسائل و چالشهای جامعهی امروز ایران را به تصویر کشیده و در این امر برای نمونه در «بوتیک» بسیار موفق عمل کرده اما در «آرایش غلیظ» به یک انفعال رسیده است.
کارهای نعمتالله را میتوان تلاشی برای رسیدن یک سبک منحصر به فرد با زبانی مختص به خود ارزیابی کرد که در طول کارنامهی هنریاش دچار فراز و فرودهای زیادی شده است. اما مهمترین وجه سینمای او داشتن دغدغههای انسانمحور و بنبستهای جامعهشناختی است که برای مردم یک اجتماع به وجود میآید.
در «بوتیک» او به یک نسل عقیم شده و پر از عقدههای حقارت میپردازد که در امور پراتیک خود با بنبستهایی از جنس بیپولی، سرگردانی و تفکر بسیط سنتی درگیرند و یا در فیلم «بیپولی» که به اندازهی «بوتیک» خوب نیست، نعمتالله ساختار یک زندگی جوانانه را به چالش میکشد و از پس رویا و حس و حال انتزاعی، گمگشتگی در جامعهی خشن را به وجود میآورد.
اما موضوع «رگ خواب»، یک قصهی نسبتاً تکراری و کلیشهای در سطح سینمای ایران است. داستانی که به شکلهای گوناگون در طول زمان تعریف شده و مخاطب از ابتدای درام میتواند پایانش را حدس بزند. یک زن تنها میخواهد با فضای سخت و بیرحم جامعهی شهری بجنگد و در این راستا در محیط کاریاش ناگهان با مردی فرشتهگون آشنا میشود که در زندگی او بهسان یک معجزه میماند. اما این مرد از شخصیت خاکستریاش تبدیل به آنتاگونیست ماجرا شده و همه چیز به ناامیدی و انحطاط رنگ میبازد.
نوع پرداخت نعمتالله با چنین ایدهی کلیشهای، یکی از نکات بارز فیلم است. او همانند فیلمهای قبلیاش دست به ساخت محیطی بیرحم و بیعاطفه زده و برای پیشبرد درامش یک پرسوناژ زن را در مرکزیت داستان میگذارد. مینا با بازی خوب لیلا حاتمی یک زن تنهاست که به تازگی از شوهر معتادش طلاق گرفته و هم اکنون باید بر روی پاهای خودش بایستد.
حال در این بین با کامران (کوروش تهامی) مدیر یک رستوران آشنا شده و کمکم در بسط پیرنگ و با به وجود آمدن کنشی ملودرام، این دو دلباختهی یکدیگر میشوند. اما در پردهی دوم همه چیز از امید رنگ باخته و این میناست که از یک چالش ابتدایی وارد بحرانی بزرگتر شده و در انتها، انحطاط فردی تنها دستاورد اوست.
نعمتالله در ساختار «رگ خواب» بسیار تلاش کرده است که از یک کلیشهی سانتیمانتال بگریزد و تصویری جدید از یک الیناسیون (از خودبیگانگی) فردی را به نمایش بگذارد. اما مشکل اصلی جایی است که پارامترهای فیلم برای ضدکلیشه رفتار کردن نمیتوانند ساختار منسجمی بسازند. برای نمونه با اینکه بازی لیلا حاتمی در این اثر ستایشآمیز به حساب میآید اما نوع کاراکتر او یک انتقال از فیلمهای پیشین این بازیگر است که همین امر به ساحت پرسوناژ لطمه وارد میکند.
لیلا حاتمی در برآوردهای کنشمندِ شخصیت مینا، بسیار شبیه به کاراکترهایی است که خود او در آثاری همچون «من»، «سر به مهر»، «آشنایی با لیلا»، «چیزهایی هست که نمیدانی» و «پلهی آخر» ایفا کرده است. شخصیتهایی که دقیقاً مواضع و المانهای پارامتریک پرسوناژ مینا را به همراه دارند و گویی حاتمی در این نقش به تکرر سوژه بسنده کرده است.
مشکل دیگر فیلم که اتمسفر اثر را به دام انبساط کلیشه میاندازد، مفروض بودن برخی از مفاهیم آن است. برای مثال رابطهی گنگ مینا با پدرش را در نظر بگیرید که فقط چند پلان از او در کیوسک بلیت فروشی میبینیم و امتداد صدای نریشینی که با پدر حرف میزند اما تا به آخر این رابطه در نمیآید و در انتها مفروض شدن قضیه سقط بچه و حالات پریشانی مینا که کمی در بازی به اُوراکت میرسد، حس را به کلی از بین میبرد.
اینها موتیفهایی است که نعمتالله برای خلق یک داستان جدید در بستری تکراری بر روی درامش سوار کرده است اما این المان به فرجام کار کمک نکرده و ناقص از آب در میآیند.
«رگ خواب» را میتوان یک اثر متوسط دانست که برای فیلمسازش، با احتساب اثر بد و شلختهی قبلیاش (آرایش غلیظ) یک قدم رو به جلو محسوب میشود. فیلمی که ساختار آن تا میانهی راه خوب پیش میرود اما به دلیل آن انبساطی که ذکر کردیم در موضع خود درجا میزند.