
- «زندگی پی» فیلمی از انگ لی است که در سال ساختش بسیار مورد توجه قرار گرفت.
- داستان فیلم به واسطهی رخ دادن یک سفر اجباری به طور ناخودآگاه ما را به این سمت خواهد برد که سفر برای درک و دریافت و رسیدن به شناخت است.
- انگ لی که پیش از این هم نشان داده بود میتواند داستانی حماسی/ماجراجویانه بسازد، با اتکا به تواناییهای خود در فیلمسازی و البته جلوههای ویژهی بصری و میدانی، «زندگی پی» را به صورت سه بعدی و پس از موفقیت فیلم «آواتار» ساخت.
- سراسر «زندگی پی» با استعارات و سفر ذهنی و البته فیزیکی همراه شده و فیلم دارای لحظات حسی و هیجانی و دراماتیک خوبی است.

«زندگی پی» فیلمی از انگ لی است که در سال ساختش بسیار مورد توجه قرار گرفت و دیوید مگی فیلمنامهی آن را بر اساس رمانی به همین نام نوشتهی یان مارتل که در سال ۲۰۰۱ منتشر شده، نوشته است.
این فیلم که به صورت سه بعدی ساخته شده، در سال ۲۰۱۲ به دلیل جذابیتهای بصری فراوانش در کنار داستان شنیدنیای که داشت، بسیار تحسین شد. یان مارتل پس از فروش فراوان کتابش و دریافت جایزه برای این کتاب گفته بود که فیلم ساختن از روی این رمان کار بسیار سادهای است، زیرا موقعیتهای دراماتیک و سینمایی زیادی در آن نهفته است که به راحتی میتوانند تبدیل به تصویر شوند، اما به دلیل وجود تماموقت یک ببر در قایق پسری که در اقیانوس رها شده است، فکر نمیکنم فعلا کسی بتواند آن را بسازد.
اما پیشرفت تکنولوژی و گسترش دنیای جلوههای ویژه در سینما باعث شدند تا انگ لی در سال ۲۰۱۲ دست به ساخت فیلم از روی این رمان بزند. همانطور که یان مارتل گفته بود، کتاب «زندگی پی» پتانسیلهای فراوانی برای تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی را دارا بود و حالا خلاقیت یک کارگردان و میزان شناخت او از داستان باعث میشد تا این فیلم به نتیجهی خوبی برسد.
انگ لی که پیش از این هم نشان داده بود میتواند داستانی حماسی/ماجراجویانه بسازد، با اتکا به تواناییهای خود در فیلمسازی و البته جلوههای ویژهی بصری و میدانی، «زندگی پی» را به صورت سه بعدی و پس از موفقیت فیلم «آواتار» ساخت. داستان فیلم به واسطهی رخ دادن یک سفر اجباری به طور ناخودآگاه ما را به این سمت خواهد برد که سفر برای درک و دریافت و رسیدن به شناخت است. این انتظار ما در فیلم نیز برآورده میشود.
اما حالا چگونگی سفر و رخدادن اتفاقات است که مهم جلوه مینماید و مسیری که در این سفر طی میشود تا شخصیت به شناخت برسد، از دیگر مسائل پیشی میگیرد. پی پاتل (سوراج شارما/عرفان خان) داستان یک سفر عجیب در دوران نوجوانیاش را برای یک نویسندهی آمریکایی تعریف میکند تا این داستان را تبدیل به کتاب نماید. با این آغاز و با رخدادن یک فلشبک فیلم به زمان نوجوانی پی پاتل میرود.
پس از اینکه فیلم معرفیهایش را انجام میدهد اتفاقی بزرگ را رقم میزند و حالا سفر پی پاتل با یک قایق و چند همسفر آغاز میشود. از اینجاست که تلفیق داستان جذاب فیلم با جلوههای بصری آن رنگوبوی خاصی به خود میگیرند. داستانی دربارهی شناخت و معرفت و یافتن اعتقاد و ایمان به خدا و خود و ذهنیتگرایی خاص فیلم که تا لحظات پایانی برای ما عیان نیست. پی پاتل که گیاهخوار است و گویی چندان به مسائل دینی و مذهبی اعتقاد ندارد، در این سفر و ابتدا به اجبار و سپس به خواست خود دچار یک تحول عظیم میشود.
همسفران او، یعنی ببر بنگال، کفتار، گورخر و اورانگوتان، هرکدام یک کارکرد در راه رسیدن به این شناخت دارند و در میان آنها ببر (که ظاهرا ساختهی ذهن پی پاتل و برآمده از خوی حیوانی او برای بقا در چنین شرایطی است) نقش مهمتری را ایفا میکند. همانطور که خود او میگوید اگر ببر نبود من زنده نمیماندم. در شروع همسفر شدن اینها با هم، کفتار به گورخر و اورانگوتان حمله میکند و آنها را میکشد، در همین لحظه پی پاتل خود را از قایق بیرون میاندازد و دقیقا پس از این لحظه است که ببر بیرون میآید (لحظاتی قبل از این صحنه پی پاتل زیر چادر را نگاه کرده اما خبری نبوده و ببر از همانجا خارج میشود).
این خوی درندهی او و ساختهی ذهن خودش است که در قالب ببر بنگال (به دلیل خاطرهای که از کودکی خود نسبت به ببر و خوی درندهاش دارد) تصویر میشود. این سفر با همهی سختیهایش و با کارگردانی دقیق لی در ایجاد فضایی درست و جذاب و پرکشش از لحاظ بصری برای بیننده ادامه پیدا میکند.
فضایی که با توجه به محدود بودن حضور پی پاتل در یک قایق و آب اقیانوس بعد از مدتی خستهکننده خواهد شد، اما ترفندهای لی برای فرار از این موضوع کار خود را انجام میدهند و فیلم به سمت پایان خود میرود. چند اتفاق مهم در فیلم رخ میدهند که راهگشای ذهنیتگرایی روایت خواهند بود.
در ابتدای فیلم پی پاتل به نویسنده میگوید که داستانی برایش تعریف میکند تا در آن خدا را بیابد. در طول سفر اعتقاد و ایمان پی پاتل نسبت به خدا بیشتر میشود و در پایان سفرش و پس از نجات پیدا کردن در پاسخ به دو خبرنگار چینی میگوید که من دو داستان برای تعریف کردن داشتهام، حرفی که به نویسنده هم میزند.
خبرنگاران چینی دربارهی آمدن اورانگوتان به وسیلهی موز به سمت او در ابتدای داستان سوال میپرسند و اذعان میکنند که موز نمیتواند روی آب بماند (درست میگویند). پی پاتل اصرار دارد که این اتفاق میتواند بیفتد، اما همین نشانه کافی است تا ما بدانیم همسفرهای او به دلیل تنهایی و خستگیاش، ساختهی ذهن خودش بودند و هرکدام استعارهای فیزیکی از افرادی بودند که او با آنها در ارتباط بود (مثلا اورانگوتان مادرش بود و کفتار همان آشپز بدجنس و ببر بنگال خوی حیوانی خودش).
حتی در پایان سفر وقتی ببر از او جدا میشود و به سمت جنگل میرود، پی پاتل با تمام دشمنی موجود بینشان، با غم و اندوه او را مینگرد نگران این است که چیزی که تا کنون او را زنده نگاه داشته، دیگر کنارش نخواهد بود. موضوعی کاملا ذهنی که با پایان یافتن سفر، گویا به پایان رسیده است.
سراسر «زندگی پی» با همین استعارات و سفر ذهنی و البته فیزیکی همراه شده و فیلم دارای لحظات حسی و هیجانی و دراماتیک خوبی است. فیلمنامهی استیلیزه و دقیق اثر در کنار جذابیتهای بصری آن به تماشایی بودنش کمک بیشتری خواهد کرد و سفری که دستمایهای برای تغییر و تحول شده به درستی کار خود را انجام میدهد و قطعا یکی از شنیدنیترین داستانهایی است که هرکسی مشتاق شنیدن و دیدن آن در قالب تصویر است. در نهایت «زندگی پی» فیلمی قابل قبول و تماشایی است که هرکسی میتواند از تماشایش لذت ببرد.