
- «زهرمار» اساسا نه کمدی است و نه فیلمی با مضامین اجتماعی؛ فیلم فقط ادعای اینها را دارد.
- فیلمهای کمدی ساخته شده در ایران از هر حربهای برای خندان مخاطب استفاده میکنند.
- «زهرمار» را میتوان به نوعی ادامهدهنده سنت فیلمفارسی در ایران دانست.
- «زهرمار» مشکل فیلمنامه هم دارد و بزرگترین مشکل آن در نبود یک قهرمان واحد است.

حضور کمال تبریزی به عنوان مشاوره کارگردان در کنار رضویان، تاثیر خودش را بر فیلم گذاشته و ما همچون فیلمهای تبریزی با فیلمی طرفیم که از یک طرف به کمدی و از سوی دیگر به مسائل اجتماعی طعنه میزند، اما این فقط ادعای سازندگان فیلم است. اینکه فیلم در این مقوله چقدر موفق بوده، خود مساله دیگریست.
«زهرمار» اساسا نه کمدی است و نه فیلمی با مضامین اجتماعی؛ فیلم فقط ادعای اینها را دارد. موزیک ویدئویی که در نیمه دوم فیلم گنجانده شده است، ظاهرا قرار است مجاز مرسلی برای کل فیلم باشد. به عبارت دیگر این موزیک ویدئوی دو دقیقهای تمام حرفی است که رضویان میخواسته در فیلم بزند؛ اما وجودش نه در کل ساختار فیلم توجیه دارد و نه کارگردان توانسته چنین حرفی را بزند.
فیلمهایی که در ایران تحت عنوان کمدی ساخته میشوند عمدتا مبتنی بر پارادوکسهایی از قبیل مدرن-سنتی، فقیر-غنی، بیبند و بار-مذهبی و… است. این تضادها به خودی خود مشکلآفرین نیست، مشکل از آنجایی آغاز میشود که این پارادوکسها در یک بستر مبتذل و لوده قرار میگیرند. در واقع فیلمهای کمدی ساخته شده در ایران از هر حربهای برای خندان مخاطب استفاده میکنند و بدیهی است که چنین روشی قاعدتا به ابتذال ختم میشود.
«زهرمار» هم از این کمدیها مستثنی نیست. به عنوان مثال، سکانس تشییع جنازه یکی از نزدیکان حشمت تهرانی (سیامک انصاری) شاهدی بر این مدعاست. این سکانس فینفسه در پیشبرد درام کارکردی ندارد و شاید تنها هدفی که بتوان برای آن درنظر گرفت خنداندن مخاطب است که از عهده همان هم به درستی برنیامده. استفادهای سخیف از یک تشییع جنازه و ترکیب آن با شوخیهای جنسی، آن هم در شرایطی که فقط و فقط هدف خنداندن است، اگر اسمش ابتذال نیست پس چیست؟
مساله دیگری که باید به آن پرداخت جنبه اجتماعی فیلم است. «زهرمار» را میتوان به نوعی ادامهدهنده سنت فیلمفارسی در ایران دانست. هرچند که «زهرمار» در این میان تنها نیست و خیل عظیمی از فیلمهای هر ساله سینمای ایران، پیوندهایی با فیلمفارسی دارند. نکتهای که اینجا به کارمان میآید این است که در فیلمفارسی، مخاطب در خوشبینانهترین حالت نتیجه میگرید که خوب، خوب است و بد، بد. در «زهرمار» هم همینطور است، ما در انتهای فیلم نتیجه میگیریم که اعتیاد چیز بدی است و مومن و متدین بودن، چیز خوبی است؛ ولی اینکه در این وسط چه چیز دیگری به ما اضافه شده است را باید به عهده مخاطب گذاشت.
رضویان در «زهرمار» نقاب یک منتقد اجتماعی را به صورت زده، و ظاهرا به نقد مساله اعتیاد پرداخته است. «زهرمار» نه تنها نقد اعتیاد نیست بلکه باز تولید آن است. سینما با طبیعی جلوه دادن دنیای خیالی فیلم، ایدئولوژیهای حاکم بر جامعه را باز تولید میکند. دیالوگی از رهی (سیامک صفری) در انتهای فیلم ما را به درک بهتر این موضوع کمک میکند. رهی در دقایق پایانی فیلم، هنگامی که توسط پلیس دستگیر میشود به حشمت میگوید: «این راهیه که خودم انتخاب کردم، حلالت کردم حشمت».
درست است که افرادی مثل رهی خودخواسته به دام اعتیاد میافتند، ولی این انتخاب خودخواسته برآمده از شرایط جامعه، و بدبختیهایی است که جامعه و فردی چون حشمت به او تحمیل کردهاند. «زهرمار» به ما میگوید رهیها در جامعه با انتخاب خودشان به دام اعتیاد میافتند و اگر هم بخواهند از این منجلاب بیرون آیند، باید حشمتها نجاتشان دهند؛ اما واقعیت چیز دیگری است. فیلم با حذف عوامل و شرایطی که رهی به دام اعتیاد افتاده، دنیایی خیالی آفریده است، و این وضعیت که فردی با انتخاب خودش گرفتار اعتیاد شده را طبیعی جلوه میدهد. طبیعیسازی راه را بر نقد صحیح و به جا میبندد و نتیجه عکس میدهد که آن هم بازتولید ایدئولوژیهای حاکم بر جامعه است.
«زهرمار» مشکل فیلمنامه هم دارد و بزرگترین مشکل آن در نبود یک قهرمان واحد است. سوال اصلی اینجاست که شخصیت اصلی فیلم چه کسی است؟ حشمت؟، رهی؟ یا مریم(شبنم مقدمی)؟ در یک سوم ابتدایی فیلم، شخصیت اصلی رهی است. زیرا اوست که انگیزه دارد و کنش اولیه را در فیلم آغاز میکند.
رهی از طرفی به دنبال عقدهگشایی از حشمت است و از طرف دیگر به دنبال پول جور کردن برای آزاد کردن آهو از زندان؛ پس با این نیات به خانه حشمت میرود و عطف اول را رقم میزند. مشکل از همین جا آغاز میشود. ما که از اولین دقیقه فیلم با انگیزه رهی آشنا شدهایم، به طرز عجیبی در عطف اول داستان، او و انگیزههایش به کلی کنار میروند و انگیزههای مریم مطرح میشود. حالا اوست که داستان را به جلو میبرد و به دنبال پولش است. حال مسالهای که اینجا مطرح میشود این است که حشمت این وسط چه کاره است؟
او از ابتدای فیلم تنها یک انگیزه داشت و آن هم عضو شورای شهر شدن بود، ولی این انگیزه در بستر داستان، محو میشود و انگیزههای دیگر کاراکترها مهم میشوند. به عبارت بهتر حشمت در داستان کاراکتری منفعل است که انگیزههای دیگران به او جهت میدهد. در اینجا متوجه میشویم که تاکید بیش از حد کارگردان بر کاراکتر حشمت و ساختن قهرمانی از او، اشتباه فاحشی در ساختار فیلمنامه است.
رضویان که در نخستین تجربهاش به دنبال کاری متفاوت بوده، در آن موفق ظاهر نشده است. با این حال، این عدم موفقیت را باید در تجربه کم او در فیلمسازی و کارگردانی جستجو کرد. «زهرمار» با تمام این اوصاف از بسیاری از کمدیهای حال حاضر جلوتر است و لودهگی و شوخیهای سخیف کمتری دارد؛ و دغدغهمندی رضویان به تنهایی قابل ستایش است.