
- در سینمای ایران نمایش کمدیهای ابزرود بسیار کم دیده میشود چون نیاز به یک پشت کمدی و از همه مهمتر پیشبرد سوژههای آنی است.
- «زیر نظر» با ترسیم آدمهایی تیپیکال در حال نقد طبقهای تازه به دوران رسیده با لمپنیسمِ آغشته به بورژوازی متوهمانه است.
- اما «زیر نظر» در بخشهایی از داستان ضعفهایی هم داشته که برخی اهرمهای درام را خام نگه میدارد.
- «زیر نظر» قطعاً جلوتر و شرافتمندانهتر از کمدیهای فیلمفارسیوار و سخیف این سالهاست که نه در بنیانشان اسلوب کمدی دارند و نه موضع و چالش مشخصی.

ابزوردیسم سبک و دیدگاهی در بیان کمدی است که در تاریخ هنر معاصر با نمایشنامههای ساموئل بکت، هارولد پینتر، ادوارد آلبی و دیگران وارد مدیوم نمایشی – ادبی گشت. در ابزوردیته، مضمون تم و تمپویی ریتمیک به خود نمیگیرد و اساساً همه چیز در لحظه و «آن» گذشته و طول موجهای قصه در رکودی جریان دارد. از مولفههای اصلی این نوع دراماتورژی، نبود هدف مرکزی است و مهمترین سببیت و علیتِ سوژهها بر دور مداری پر تکرار جریان داشته و در واقع همه چیز دائماً دور یک واحدِ استعلایی گردش میکنند.
در سینمای ایران نمایش کمدیهای ابزورد بسیار کم دیده میشود چون نیاز به یک پشت کمدی و از همه مهمتر پیشبرد سوژههای آنی است ولی مثلاً بهترین تصویرگر ابزوردیسم در سینمای ایران عبدالرضا کاهانی با آثاری همچون «اسب، حیوان نجیبی است»، «بیخود و بیجهت» و «استراحت مطلق» است. اکنون مجید صالحی با تجربهی زیستی خود در کمدی دست به ساخت اثری شبه ابزورد زده است؛ «زیر نظر» فیلمی است نسبتاً قابل دفاع و در ادامهی مسیر کاهانی، بخصوص از نوع بیخود و بیجهتیاش. این امر مهم و تشابه تماتیک «زیر نظر» بخاطر فیلمنامهنویسش بوده یعنی ابوالفضل کاهانی، برادر کوچک عبدالرضا کاهانی.
«زیر نظر» داستانش حول یک شب از زندگی افرادی در یک ساختمان میگذرد که هستهی اصلی با زوج عطاران و امیر جعفری بر سر یک اتفاق ناچیز شکل میگیرد. با اینکه فیلم در کلیت ساختمان خود ضعفهای زیادی دارد و در برخی از جهات زیادی به سمت شوخطبعی جنسی قدم میگذارد اما اگر در لانگشات به «زیر نظر» بنگریم، مهمترین ویژگی مثبت فیلم در نقد فرهنگی – اجتماعی به اندازهی کانسپت خودش میباشد.
ما در درام ابزورد با اینکه در جزئیات با یک ولنگاری و درهمریزی آنارشی طرفیم اما در کلیت، نقدی است همه جانبه به رفتارهای فردی و اجتماعی. در همین سویه، «زیر نظر» با ترسیم آدمهایی تیپیکال در حال نقد طبقهای تازه به دوران رسیده با لمپنیسمِ آغشته به بورژوازی متوهمانه است. این طبقهی بیریشه و بیفرهنگ فاقد اخلاق و پراکتیکال مثبت هستند و تمام افعالشان بر سواستفاده و منفعت شخصی است.
ما این جزئیات را در تکتک افراد این ساختمان میبینیم؛ زنی تنها و وقیح که توهمهای نارسیسیستی (خودبزرگ بینانه) دارد و نمایندهای از آن دسته زنان مدرننمای جامعه ما هستند که سخیفترین شکل آزادیهای فردی را به ابتذالات اجتماعی و اخلاقی دامن میزنند. در کنار این زن، مردهای مختلفی هم وجود دارند که در اوج ولنگاری، یک زندگی با توهم مدرنیته را پیش گرفته و همه چیز را اعم از عشق، وفاداری، هویت و اخلاق را تخطئه میکنند.
اما دو کاراکتر اصلی فیلم فقط با چالش یک سوراخ به وجود آمده بر مبلمان (که این مولفهای است بر هستهی دال یک درام ابزورد) بحرانشان آغاز گشته و در این بین سرگردان بین طبقات ساختمان هستند که گرهی کور سناریو را دائماً به دنبال خود میکشد. فیلم در کنار پیشبرد این فضای جفنگ به وجود آمده (ابزورد را به فارسی جفنگ ترجمه کردهاند) تیپهای مجهولالهویه خود را دارد، مثلاً یکی از این کاراکترها سرایدار ساختمان است که حضور دفرمه با وقاحتش یک فضای کمدی سیاه را تلقینسازی مینماید؛ او برعکس سایر خدمتکاران که در اتمسفرهای اشرافی و آریستوکرات دیدهایم، دیگر بیزبان و دست و پا چلفتی و تو سریخور نیست، بلکه کت و شلوار میپوشد، کراوات میبندد و کلید همهی خانهها را هم دارد.
این شکلگرایی از این تیپ توسط فیلمساز یک دهنکجی آشکار به آدمهای چنین طبقهای است که حتی خدمتکارشان پُر رو تر و وقیحتر از حد معمول است. حتی این سرایدار در آخر داستان از صاحبخانه بورژوا باج هم میخواهد و در سکانس نهایی وقتی که عطاران و جعفری بر روی مبل شکسته در وسط کوچه نشستهاند و سرایدار هم وسط آنهاست، گویی تصویر حقیقی هویت اصلی و لمپنی آنها را به عینه و عریان میبینیم.
تا آخر فیلم بحران دو کاراکتر اصلی که به قول خودشان چوخوس زدهاند – که شوخی گزندهی فیلمساز با شاهدبازی این قشر در مواد مخدر است – و اکنون جفنگیت وضعیتشان آمدن مهشید از سفر است، ما را به یاد انتظار ولادمیر و استراگون در نمایشنامه «در انتظار گودو» میاندازد؛ گودویی که معلوم نیست کیست و آمدن یا نیامدنش تبدیل میشود به چالش دو کاراکتر در گِل نشسته. حال در «زیر نظر» هم دو شخصیت اثر بخاطر پا در هوا ماندن موقعیت حساسشان از آمدن یا نیامدن مهشید، نقابهای چهرههایشان به همراه سایر همسایهها با به وجود آمدن بحران ثانویه (مرگ یک زن تنها در ساختمان) به کناری میرود.
حضور یا عدم حضور مهشید درست مانند آن مرگ خاموش و بیخود و بیجهت زن همسایه است و گویی این محور خودپوچ دائماً باید دور مداری منحط بچرخد و بچرخد. حتی این مدار مضمحل در امر خانوادهی این طبقه هم جریان دارد، مثلاً آن خانهای که موش دارد و شوهر خانه حتی راضی نیست قدمی برای منزل خود و همسر و بچهاش بردارد و فقط اسیر رسانه است و حتی طلبکار هم هست و سپس در ادامه شوخی صالحی با دموکراسی زناشویی در آشتیکنان سرکاری همین زوج، عالی است.
اما «زیر نظر» در بخشهایی از داستان ضعفهایی هم داشته که برخی اهرمهای درام را خام نگه میدارد. مثلاً پرداخت منفعل پلیسها یا موقعیت مکانی سوژهها از ضعفهای اثر است ولی با این حال «زیر نظر» قطعاً جلوتر و شرافتمندانهتر از کمدیهای فیلمفارسیوار و سخیف این سالهاست که نه در بنیانشان اسلوب کمدی دارند و نه موضع و چالش مشخصی.