
- فیلم سوالات زیادی را در درون خود مطرح میکند اما پاسخی برای آنها ندارد.
- روابط کاملا گنگ هستند.
- شخصیتهای دیگر و حضورشان هیچ نقشی در رسیدن موضوع به مضمون ندارند.
- دغدغهای به بزرگی نماز را کاملاً رها کرده و مشغول موضوعات سطحی میشود.

«سر به مهر» نخستین فیلم بلند سینمایی هادی مقدمدوست است که به تنهایی آن را کارگردانی کرده. مقدمدوست که بیشتر سابقه نویسندگی فیلمنامه و همکاری با حمید نعمتالله را داشته، این بار خود در مقام کارگردان، در صدد ساخت فیلمی مذهبی بر آمده است.
فیلم مذهبی، نامی است که خود کارگردان برای توصیف فیلمش از آن استفاده کرده و بارها به این موضوع اشاره کرده است که قصد ساخت فیلمی درباره نماز را داشته است. ساختن فیلم مذهبی و پرداختن به موضوع بزرگی چون نماز که عده زیادی از مردم کشور به عنوان یکی از ارکان اصلی زندگی به آن اعتقاد دارند و آن را به طور منظم انجام میدهند، کار دشواری است و اگر دغدغه فیلمساز در برخورد با موضوعی اینچنین بزرگ و بیانتها که هر کسی میتواند برداشت متفاوتی از آن داشته باشد، مشخص نباشد، قطعاً اثر دچار آفتی خواهد شد که بسیاری از فیلمهای سینمای ما در این سالها و حتی در گذشته نیز دچارش بودهاند. این که از دغدغه/مضمون به فیلم برسیم نه اینکه تلاشی انجام شود تا موضوع به مضمون تبدیل شود و سپس با استفاده از ابزاری سینمایی و بیان تصویری و شخصیتسازی و یا تعریف قصه، بتوان دغدغه/مضمون را به بهترین شکل بیان کرد و آنگاه در قالب فیلم آن را نمایش داد.
اتفاقی که دقیقا در فیلم «سر به مهر» در حال رخدادن است و فیلم چون دغدغه/مضمون بزرگی را انتخاب کرده و موضعش را دقیقا در قبال چنین مضمونی برنگزیده، پس قطعاً نمیتواند حرفش را به درستی بیان کند و چون از لحاظ بصری نیز در پایینترین کیفیت ممکن قرار دارد و شاید در بهترین حالت بتوان تصاویر فیلم را به عنوان یک اثر تلویزیونی پذیرفت، پس کلیت اثر نیز قابل قبول نخواهد بود.
«سر به مهر» با تصاویر وبلاگنویسی دختری تنها آغاز میشود که با همخانهاش زندگی میکند، اما تنهایی را بیشتر دوست دارد. معرفی شخصیت از طریق وبنوشتههای او انجام میشود و همزمان صدای شخصیت روی همین نوشتهها بیننده را با او آشنا میکند. تمهید ساده و سطحی فیلمساز برای معرفی شخصیتاش که کارکردی درست در فیلم نمییابد و وبنوشتههای او به هیچوجه نمیتوانند به درستی شخصیت او را برای بیننده واکاوی کنند چون فیلم از ابتدا با چنین فکری برای معرفی شخصیت آغاز میشود، در ادامه مسیر راه دیگری را برای معرفی بیشتر او انتخاب نمیکند و این گنگ بودن شخصیت با توجه به کمبودهای فراوان فیلم در ایجاد میزانسن درست و دستیابی به یک فضای مناسب برای معرفی و جا انداختن بهتر شخصیت اصلیاش، بسیار به چشم خواهد آمد.
اینکه چرا این دختر تا کنون تنها مانده و چرا تا این حد رابطهاش با همه سرد است و دچار رفتارهای نادرست فراوانی است، سوالاتی هستند که فیلم آنها را مطرح میکند، اما توان پاسخگویی ندارد. اما مهمترین موضوع فیلم این است که از جایی به بعد دغدغه این دختر با همه مشکلاتش که البته ما آنها را به درستی درک نمیکنیم، این است که او میخواهد نماز بخواند، اما نمیتواند در مقابل دیگران این کار را انجام دهد.
در مواجهه با چنین موضوع و البته چرخش ناگهانی و بی دلیل در فیلم (ما به عنوان بیننده به هیچوجه متوجه نمیشویم که این شخصیت چرا چنین تصمیمی میگیرد و چرا در انجامش این چنین سست است) دو سوال مهم به وجود میآید: نخست اینکه این دختر چرا و تحت چه شرایطی تا کنون نماز نمیخوانده و چرا و تحت چه شرایطی اکنون تصمیم گرفته نماز بخواند و دوم اینکه حال که چنین تصمیمی گرفته چرا اینچنین سردرگم است و در انجامش سستی نشان میدهد.
سوالات بسیار مهمی که در برخورد با چنین موضوع مهمی باید پاسخ داده شوند، اما فیلم نه به درستی آنها را مطرح میکند و نه هیچگونه پاسخ منطقیای برای آنها به میان میآورد. بلکه تنها کاری که انجام میدهد این است که یک بار برای خواندن نماز دختر را به فرودگاه و یک بار هم به برج میلاد میبرد. و تنها چیزی که میتوان از این دو سکانس برداشت کرد این است که در شهر هیچ مسجدی وجود ندارد.
دقیقاً فیلم همینقدر سطحی به مساله نگاه کرده است. و یا نماز را به عنوان یک عبادت بزرگ و اصلی به درخواست دختر برای ازدواج تقلیل داده است (حال آنکه او مشکلات به مراتب بزرگتری نیز دارد). و همه اینها باعث شدهاند تا فیلم نه درباره دختری تنها باشد، نه درباره آسیبهای اینترنت، نه درباره عبادت درست و نه درباره پناه بردن به خدا در سختترین شرایط ممکن. بلکه فیلمی باشد با کممایهترین تصاویر ممکن که گویی با دوربینی معمولی و بدون کوچکترین تکنیکی برداشته شدهاند و در عین حال مضمونی مهم را نیز به قهقرا برده و اتفاقاً کارکردی برعکس در بیان حرفی آموزنده پیدا کرده است و به جای اینکه بتواند از فواید نماز به خصوص در زمان تنهایی و مشکل بگوید، تنها توانسته نماز را به کمترین خواستههای انسانی تقلیل دهد و مردم اطراف این شخصیت را انسانهایی بیدین و به دور از نماز معرفی کند.
موضوعی که باز هم مشخص نمیشود، اینکه چرا شخصیت اصلی از نماز خواندن در مقابل دوست و برادر دوستاش میترسد، در حالی که از آنها چیز خاصی مبنی بر دور بودن از این موضوع نشان داده نمیشود و اگر هم دختر مطمئن است که آنها با چنین موضوعی مشکل دارند، چرا رابطهاش را با آنها ادامه میدهد و قصد ازدواج نیز دارد.
در نهایت «سر به مهر» فیلم کممایهای در همه فاکتورهاست. نه فیلمنامه درست و قابل اعتنایی دارد، نه میتواند موضوعش را به مضمون و یا حتی دغدغه تبدیل کند و نه میتواند به شکل درستی از بیان سینمایی برسد.