
- «سگ تازی» دومین فیلم بلند سینمایی آرون اشنایدر است که فیلمنامهی آن را تام هنکس بر اساس رمانی از سی اس فارستر به نام «رهبر خوب» اقتباس کرده است.
- در ساخت چنین فیلمی، وقتی جغرافیا تا این حد تاثیرگذار است و ما یک ارتش از کشتیها را درون اثر داریم، پس باید تاثیر این جغرافیا، شرایط خود کشتی و سایر کشتیهای همدسته را لمس کنیم و به بهترین شکل برایمان تعریف شود.
- کارگردانی اثر نیز دچار اشکالات زیادی است.
- در نهایت «سگ تازی» فیلمی ضعیف است که به ظاهر دربارهی یک نبرد بزرگ است اما در باطن هیچچیزی برای ارائه ندارد.

«سگ تازی» دومین فیلم بلند سینمایی آرون اشنایدر است که فیلمنامهی آن را تام هنکس بر اساس رمانی از سیاس فارستر به نام «رهبر خوب» اقتباس کرده و دربارهی نبردی در جنگ جهانی دوم معروف به نبرد اقیانوس آرام است. نام تام هنکس در مقام بازیگر قطعا برای بسیاری جذابیتهای خاص خود را دارد و حالا در این فیلم نام او در مقام فیلمنامهنویس، علاوه بر بازیگر نقش اصلی فیلم، «سگ تازی» را تبدیل به فیلمی کنجکاوی برانگیزتر نیز مینماید.
اساسا جنگ و مسائلش همواره برای فیلمسازان و فیلمنامهنویسان بسیار جذاب و پر رمز و راز بوده است و نتایجش برای بینندگان پر کشش، اما نگاه به فیلمهایی که با این زمینه ساخته شده و ماندگار شدند میتواند به درک بهتر از چنین تمی در سینما کمک کند. اینکه آثار ماندگار جنگی همواره المانهای زیادی را با خود به همراه داشتهاند تا در ذهن مخاطب بمانند، اما شاید جذابترین بخش فیلمهای جنگی برای ما، آنجایی باشد که حقیقتی تازه را متوجه میشویم و یا حتی چیزهایی که شنیده و در خبرهای گوناگون و شاید مستندهای جنگی دیدهایم، در قالب یک فیلم داستانی میبینیم.
یعنی درک جغرافیا، محیط، شرایط و دانستن جزییات است که یک فیلم جنگی را هنگامی که از یک نبرد بزرگ صحبت میکند، موفق مینماید. نمونههای زیادی از این دست فیلمها بودهاند و سینمای آمریکا همواره با در پسزمینه نگاهداشتن و در برخی اوقات عیان نمایاندن رویای آمریکایی چنین فیلمهایی را ساخته است. معروفترین این آثار میتواند «نجات سرباز رایان» استیون اسپیلبرگ باشد که تام هنکس در آن نقش کاپیتان میلر را بازی میکند و بسیاری او را با آن نقش به یاد دارند.
حالا حضور او در یک فیلم جنگی دیگر در مقام یک کاپیتان، طرفدارانش را امیدوار کرده بود که شاید بازهم کاپیتان میلر دیگری را در جای دیگری از جنگ قرار است ببینند. اما «سگ تازی» داستان یک کشتی جنگی به همین نام است که کاپیتان ارنست کراوسر (تام هنکس) فرماندهی آن است و این کشتی به همراه بسیاری دیگر از کشتیهای ارتش آمریکا، بنا دارند تا طول اقیانوس آرام را در میان جنگ جهانی بپیمایند.
از این رو فیلم با توجه به اینکه تماما در یکی از آلات بزرگ جنگی روایت میشود، از فیلمهای سالهای اخیر سینما بیشتر شبیه به فیلم «فیوری» ساختهی دیوید آیر خواهد بود که تمام اتفاقاتش درون یک تانک جنگی به همین نام رخ میداد.
اما «سگ تازی» صرفا در حالت کلی چنین موضوعی دارد و در پرداخت به این موضوع دچار مشکلات زیادی است. ما با یک کشتی و افراد داخل آن همراه هستیم، نیروهای دشمن از طریق زیردریاییهایشان به آنها حمله میکنند و آنها باید در مقابلشان بایستند. ما هیچگونه کیفیتی از شرایط جنگ، موقعیت این کشتی نسبت به کشتیهای دیگر و اینکه چرا اینها هیچگونه ارتباط درستی با یکدیگر ندارند و تا این حد از هم فاصله گرفتهاند، نمیبینیم.
در ساخت چنین فیلمی، وقتی جغرافیا تا این حد تاثیرگذار است و ما یک ارتش از کشتیها را درون اثر داریم، پس باید تاثیر این جغرافیا، شرایط خود کشتی و سایر کشتیهای همدسته را لمس کنیم و به بهترین شکل برایمان تعریف شود. اما وقتی جنگ آغاز میشود، کشتیهای دیگر کاملا مستاصل هستند و پیاپی شکست میخورند، ما چیزی از آنها نمیبینیم و حالا که درون کشتی سگ تازی هستیم، جالب این است که چیز خاصی از همین کشتی نیز به ما نشان داده نمیشود.
شرایط سربازان، سختیها و بحرانهایشان به تصویر کشیده نمیشود و گویی اصلا بحرانی در میانهی جنگ وجود ندارد و ضربات درون فیلم کاملا بیاثر و شاید لحظهای هستند. در واقع فیلم از ابتدا طوری پیش میرود که ما متوجه خواهیم شد که سگ تازی پیروز میدان خواهد بود از این رو اثر هیچگونه تعلیقی ندارد و به همین دلیل هیجانش به میزان زیادی کم خواهد شد و یا به طور کامل از بین خواهد رفت. از طرفی دیگر جلوههای ویژهی فیلم، حرکات دوربین و قسمتهای اکشن آن فاقد هرگونه اتفاق خاص و یا فراتر از انتظار هستند و فیلم از لحاظ بصری نیز حرف خاصی برای بیننده نخواهد داشت.
یعنی ما به عنوان بیننده وقتی گیج و گم در میان یک نبرد هستیم و هیچچیزی از جزییات آن نمیدانیم و کلیات نیز کمکی به ما نخواهند کرد، از لحاظ هیجان بصری و ایجاد تعلیق در حد لحظه و ثانیه نیز چیزی نصیبمان نخواهد شد. حال در این میان رفت و برگشت به ذهن کاپیتان و قرار او با معشوقهاش نیز باید به سایر ضعفها اضافه شوند. کاری بیدلیل در میانهی فیلم که نه به درک بهتر شخصیت کمک میکند (زیرا بحران آنقدری نیست که نیاز به این ذهنیتگرایی و کمک جستن از جانب کاپیتان از این طریق حس شود، در واقع بحرانی شکل نمیگیرد و از پیش مشخص است که سگ تازی پیروز خواهد شد) و نه تاثیری در روند کلی فیلم دارد.
از آغاز تا پایان ما کشتیای را میبینیم که قرار است در بین حمایت کشتیهای دیگر باشد، اما نیست، قرار است نبرد سختی با زیردریاییها داشته باشد، اما ندارد و قرار است مسیری را طی کند که به هدفی برسد، اما طی نمیکند (یا حداقل ما چیزی نمیبینیم). هدفی که نه مشخص میشود چیست، و نه موضوعیتی در فیلم دارد.
کارگردانی اثر نیز دچار اشکالات زیادی است. برای مثال ما تمام وقت با سگ تازی همراه هستیم و درون آن حضور داریم (به دلیل حضور دوربین در کشتی)، اما به ناگاه در یکی از صحنههای جنگ، دوربین از کشتی خارج شده و در زاویهی دید یکی از زیردریاییها قرار میگیرد، اشتباه فاحش دکوپاژی که به طور کلی ماهیت روایی اثر را زیر سوال میبرد.
یا از ابتدا تا انتها فیلم در هر لحظه، کشتیها و موقعیتهای دیگر را با نوشتههایی روی تصویر مشخص میکند، موضوعی که مستقیما از ضعف فضاسازی اثر بیرون میآید و وقتی هماهنگیای بین اجزای فیلم وجود ندارد و اثر توانایی آن را ندارد تا در قالبی بزرگتر خود را روایت کند، از کشتی بیرون بیاید و جغرافیا را بسازد و خود را برای یک نبرد بزرگ آماده نماید، مجبور به ماندن در یک محیط بسته میشود و معرفیهایش را به عنوان میاننوشته در فیلم میآورد. جالب این است که ماندنش در فضای بسته و تاکید بر بودن در کشتی نیز با شکست مواجه شده و هیچگونه کیفیتی از جنگ و نبرد به ما نشان نمیدهد.
در نهایت «سگ تازی» فیلمی ضعیف است که به ظاهر دربارهی یک نبرد بزرگ است اما در باطن هیچچیزی برای ارائه ندارد حتی حس میهنپرستی و رویای آمریکایی نیز در آن به هیچوجه نمود بیرونی پیدا نمیکند (سکانس ادای احترام به سرباران کشته شده در میان جنگ بسیار مصنوعی است) و فیلم حتی موفق نمیشود یک لحظهی درست حسی، دراماتیک و یا غیردراماتیک بسازد و در همهی ابعاد با شکست مواجه میشود.
به نظرم منتقد باید کمی مطالعه در مورد واقعیت و بستر فیلم داشته باشه و بدونه که کشتی های دیگه حامل سوخت و تجهیزات بودن و وظیفه جنگ نداشتن و سه تا ناو قرار بود از بقیه کشتی ها محافظت کنن، البته این ایراد به فیلم وارد هست که باید مخاطب عموم خودش اطلاعات بده، ولی قضیه منتقد فرق میکنه
ایشون فیلم معراجی ها رو نقد کنن بهتره