
برای شخصیت دغدغه مندی، چون «نیکی کریمی» که یک فیلمساز اجتماعی است، رفتن به سراغ موضوعی در یک جغرافیای جدید در سینمای ایران و به دور از تنشها و درگیریهای موجود در قصههای پایین شهر تهران، شاید یک ریسک محسوب شود. اما همین اتفاق باعث شده تا او یک گام رو به جلوی مهم و اساسی در کارگردانی بردارد و نمرهی قابل قبولی هم دریافت کند. کریمی در این فیلم راه جدیدی را آغاز کرده که باید دید در آینده آنرا ادامه میدهد یا خیر. همراه ما باشید با نقد فیلم سینمایی آتابای.
تماشای فیلمهای نیکی کریمی در فیلمگردی
پنجمین فیلم او یک درام آرام و البته جذاب است که هر چی جلوتر میرود برای مخاطب حس بهتری ایجاد میکند. فیلمی که در عمق آن محوریت نقش زنان بیشتر از هر چیزی به چشم میخورد و اهمیت زن را در جامعه و خانواده نشان میدهد.
فیلمنامهای از عمق شکستهای عشقی
اثری با مولفههای روانشناختی که از رنجهای آدمی میگوید؛ رنجهایی که باعث میشود هر فرد علاوه بر تحمل آن در مسیری قرار بگیرد و دست به انتخابهایی بزند که گاهی نیستی را بر هستی مقدم کند و این نقطه عطفهای زندگی شخصیتهای فیلم است، مانند شخصیت خواهر نقش اول فیلم، فرخلقا.
نگاه نویسنده و کارگردان به ابعاد جامعه شناختی فیلم قابل احترام است. فیلمساز جامعهای را به تصویر کشیده است که شخصیتهای فیلم مرتباً خواستههای خود را از دیگران مخصوصا کاظم طلب میکنند و عموم آنها سودای زندگی خوب را در کلانشهرها میبینند، موضوعی که امروزه در ذهن عموم مردمی که در شهرهای کوچک زندگی میکنند، وجود دارد؛ و این به تنهایی نگاه آسیب شناسانهی سازندگان فیلم را به تصویر میکشد، افرادی که تمام رویاهای خود را در اتکا به دیگری و یا در مهاجرت به تهران میدانند.
در این بین دو شخصیت، کاظم و یحیی، از این قاعده مستثنی هستند و هر دو به خود تکیه دارند؛ که از نظر من این اتکای نفس و این شخصیت تثبیت شدهی آنها با وجود تمام ملامتهایی که در زندگی کشیدهاند و در روند فیلم کاملتر هم میشوند، از تاثیر عشق بر روح و جان آنها برمیگردد.
عزتی، کاملترین نقش مکمل
در این اثر علاوه بر بازی خوب «هادی حجازیفر»، دیگر بازیگران هم به خوبی از پس نقشهایشان بر آمدهاند؛ مخصوصا «جواد عزتی» که با ایفای نقشی کوتاه، توانسته قوامی به داستان و اثر ببخشد تا این اثر کریمی ویژهتر به چشم مخاطب بیاید. این قوام در بازی بازیگران باوجود نقشهایی با زبان آذری و بافت روستایی فیلم، تا حد قابل قبولی خوب از کار در آمده اند. به تصویر کشیدن جهانی عاشقانه در پس یک جغرافیای غیر شهری باعث شده تا آتابای یک هویت منحصر به فرد داشته باشد.
تجربهی موفق هادی حجازیفر
بخش زیادی از موفقیت این ماجرا را باید در فیلمنامهی هادی حجازیفر دنبال کرد که توانسته یک موقعیت جدید خلق کند. فیلمنامهای که اگر چه خیلی دیر موتورش روشن میشود اما رفته رفته بر جذابیتش افزوده شده و هر بار که منتظر هستیم فیلم پایان یابد یک لایهی دیگر از داستان برایمان نمایان میشود، گرهی دیگری گشوده شده و به عمق بیشتری از قصه پی میبریم.
اما ضعف فیلمنامه، پایانبندی سریع آن است؛ در انتها ما با داستانی مواجه هستیم که میخواهد سفر درونی شخصیت آتابای را کامل کند؛ اما با شکلگیری رابطهی عاشقانه او روند حرکت قصه بسیار عجولانهی جلو میرود به گونهای که این اتفاق سوالات زیادی در ذهن مخاطب، بیجواب میگذارد و به یکباره کاظم ،آتابای، از عشقی میگوید که در درونش شکل گرفته و باعث تغییر زندگیش شده است.
فیلم پر از سکانسهای دو نفره از روابط افراد قصه با هم است. روابطی که مانند یک دومینو در زندگی افراد، تاثیر گذار بوده و هستند. روابط هر دو نفر بر روی زندگی خود آنها یا دیگران اثر میگذارد؛ بنظرم به همین خاطر انتخاب قابها و میزانسنهایی که در سراسر فیلم میبینیم، برگفته از دو دلیل است یکی وسواس کارگردان تا بتواند انتقال درستی از فعل و انفعالات درونی شخصیتها و داستانهایشان داشته باشد و دوم ریزبینی و زیباشناسی که فیلمساز است تا یک توازن خوب و منطقی از موقعیت به مخاطب ارائه دهد.
آتابای را باید روی پرده سینما دید
یکی از نقطه قوتهای فیلم که در نقد فیلم سینمایی آتابای اشاره میشود استفاده بهجا، درست و به اندازه از نریشن است. موضوعی که اکثرا در دیگر آثار سینمایی و تلوزیونی باعث ضربه به اثر میشود اما در این فیلم، دیالوگها و نریشنها مانند یک پازل در خدمت تکامل داستان هستند. از طرفی فیلمبرداری سامان لطفیان به زیباترین حالت ممکن توانسته بر کیفیت فیلم بیافزاید، مخصوصا در لانگ شاتهایی که از فضا و افراد نشان میدهد؛ از همین جهت پیشنهاد میکنم آتابای را در سینمایی با پردههای سینمایی بزرگ و با کیفیت ببینید.
در کنار همهی اینها موسیقی محلی و آهنگهایی که در دل داستان پخش میشوند، فضاسازی جالبی برای مخاطب رقم میزند، که این از شناخت نویسنده و کارگردان از بستر اجتماعی شهرستان خوی و آذری زبانها برمیگردد.
جهان فیلم بر محور عشق میچرخد؛ عشق کاظم به سیما، عشق یحیی به فرخلقا و برعکس و عشق کاظم به آیدین، که همین عشق به آیدین باعث میشود هر کاری برای ساختن زندگی بهتر برای او انجام دهد. انگار که مهمترین آدم روی زمین برای قهرمان فیلم، میراث خواهر اوست. با تشکر، نظرات خود را درباره نقد فیلم سینمایی آتابای در بخش دیدگاهها با ما در میان بگذارید.