
- هر قدر از «شهامت واقعی» میگذرد، تقاوتهای آن با نسخهی کلاسیکش عیانتر میشود.
- کاگبرن در نگاه هر دو فیلمساز پیرمردی تکچشم و غرغروست که لجوجانه با همه مخالفت میکند و کارها را بر مبنای روش خودش انجام میدهد.
- محوریت اصلی پیرنگ «شهامت واقعی» بر اساس سفری برای یافتن یک قاتل، بنا شده است.
- تصویر اساطیری و خدشهناپذیری که هاتاوی در پایانبندی درخشان فیلم خود از جان وین ثبت میکند، اصلا با نسخهی کوئنها که البته به رمان وفادارتر است، قابل قیاس نیست.

تفاوت دو نسخهی متفاوت «شهامت واقعی» که فاصلهای نزدیک به ۴ دهه با یکدیگر دارند، بیش از هر چیز به رهیافت متفاوت فیلمسازی کارگردانانشان بازمیگردد. این تفاوتها از همان لحظهی نخست خود را نشان میدهند؛ در نسخهی ۱۹۶۹ هنری هاتاوی، ما شاهد رابطهی متی و پدرش و جزئیات بیشتری از ماجرای قتل وی هستیم.
با این حال برادران کوئن در «شهامت واقعی» خودشان، مانند هاتاوی با حوصله و قدم به قدم همه چیز را پیش نمیبرند و با حذف مقدمهی داستان، هم در جهت کوتاهتر کردن فیلم کوشیدهاند و هم ریتم تندتر فیلم خود را به رخ کشیدهاند.
از سوی دیگر بر خلاف اثر هاتاوی که به مانند وسترنهای کلاسیک بزرگ دیگر از جغرافیای بکر و زیبای دشتهای آمریکا سود میبرد، فیلم کوئنها عمدتا در مناطق سرد و زمستانی میگذرد و چشمانداز چندان بدیع و بکری را نیز به تصویر نمیکشد.
هر قدر از «شهامت واقعی» میگذرد، تقاوتهای آن با نسخهی کلاسیکش عیانتر میشود. کوئنها در جهان وسترنیشان به جای حس و حال سرخوشانهای که در لحن طنزِ وسترنهای کلاسیک دیده میشد، از نوعی “کمدی پست مدرنی” سود میبرند.
نوعی طنز شریرانهتر و برندهتر که با شناخت لحظات غریب فیلم هاتاوی و البته رمانی که از روی آن اقتباس انجام شده، توانسته غفلتی که در پرداخت کلاسیک آن لحظات رخ داده را جبران کند و خوانشهای جدیدی را که امروز از موقعیتهای موجود در داستان انجام میشود، به شکلی عیانتر نمایش دهد. با این وجود فیلم همچنان لحظات کمدی سرخوشی مانند سکانس رقابت کاگبرن و لابیف بر سر تیراندازی به کیکها دارد.
سیاههی تغییرات و مقایسهی دو نسخهی «شهامت واقعی» تازه با قیاس جان وین و جف بریجز به عنوان دو تلقی متفاوت از روستر کاگبرن به شکل حقیقی آغاز میشود. کاگبرن در نگاه هر دو فیلمساز پیرمردی تکچشم و غرغروست که لجوجانه با همه مخالفت میکند و کارها را بر مبنای روش خودش انجام میدهد.
با این حال جان وین با آن کاریزمای همیشگی، ویژگیهای سخنوری و از همه مهمتر صلابت و وقاری که حتی اگر بخواهد آن را در ایفاش نقشهایش پنهان کند نمیتواند، شخصیت مستحکمتری از کاگبرن به تصویر میکشد. جف بریجز در نقطه مقابل جان وین، نوعی وارفتگی ذاتی دارد که سبب میشود تا انتخاب مناسبتری برای نقش روستر کاگبرن در عصر پست مدرن باشد. او عیاشتر، لاتتر و بسیار شلختهتر از ورژن قدیمی خود است.
میزانسن صحنهی معرفی او در دادگاه نمونهای از سبک کارگردانی هوشمندانهی کوئنها را به تصویر میکشد. ما به همراه متی وارد دادگاه میشویم. دوربین به POV او که قد کوتاهتری نسبت به بقیهی افراد حاضر در دادگاه دارد، کات میزند و برای نخستین بار از دور نمایی از کاگبرن را مشاهده میکنیم که در حال پاسخ به سوالهای دادستان است.
متی آرام حرکت میکند و برای یافتن نقطهی مناسبتری برای تماشای کاگبرن، دور دادگاه میچرخد و دوربین نیز که همچنان در نمای نقطه نظر متی جا خوش کرده، همراه با او حرکتی دوار را طی میکند. نقطهای که متی در آن میایستد، جاییست که قامت کاگبرن بر روی صندلی به خوبی مشخص است، با این حال تصویر او ضد نور است. کاگبرن در سایه و تاریکی دیده میشود و چیزی از صورت وی مشخص نیست که نشان از هویت ناشناخته و کشف نشدهی او دارد. در واقع معرفی کاگبرن نه با تصویر چهره، که با صدای اوست که شکل میگیرد.
محوریت اصلی پیرنگ «شهامت واقعی» بر اساس سفری برای یافتن یک قاتل، بنا شده است. در این سفر بیش از آنکه هدف سفر و دستگیری تام چنی به عنوان قاتل پدر متی اهمیت داشته باشد، رابطهی رفت و برگشتی بین متی و دو همسفر دیگرش است که داستان را پیش میبرد. روستر کاگبرن و لابیف در طول مسیر دچار چالشهای بیپایانی با یکدیگر میشوند و با وجود نادیدهانگاریهای ظاهریشان، در شرایط رقابتی ناخواسته برای جلب اعتماد متی قرار میگیرند.
در این میان رابطهی متی با هر یک از این دو به شکلی متفاوت آغاز میشود. ارتباط او و کاگبرن با گذشت زمان از یک رابطهی شبه پدر/دختری به سردی میگراید و بالعکس، رابطهی او و لابیف به عنوان یک همسفر اجباری که اصلا شروع خوبی نداشته، آرام آرام گرمتر میشود؛ تا جایی که حتی متی به این باور میرسد که شاید از ابتدا آدم اشتباهی را برای این سفر انتخاب کرده و لابیف فرانسوی گزینهی ایدهآلتری بوده است.
«شهامت واقعی» کوئنها نسبت به نمونه وسترنهای دیگر آنها مانند «تصنیف باستر اسکروگز» وسترنتر است. با این حال همچنان در قیاس با نسخهی کلاسیک از جذابیت کمتری بهره میبرد. تصویر اساطیری و خدشهناپذیری که هاتاوی در پایانبندی درخشان فیلم خود از جان وین ثبت میکند، اصلا با نسخهی کوئنها که البته به رمان وفادارتر است، قابل قیاس نیست.
جالب آنکه جای مرگها در هر دو نسخه با یکدیگر عوض شده است که نشان از تلقی متفاوت دو فیلمساز از نحوهی بسته شدن قصه دارد. با وجود اینکه «شهامت واقعی» کوئنها فیلم بدی نیست و موفق شده با واژگونسازی بسیاری از ویژگیهای ژانر و تغییراتی که در شخصیتهای معروف داستان اعمال کرده، تبدیل به فیلمی نسبتا تماشایی شود، اما احتمالا تماشای نسخهی کلاسیک هنری هاتاوی برای یک عصر غمانگیز پاییزی، پیشنهاد وسوسهانگیزتری خواهد بود.