نقد فیلم عروس آتش به کارگردانی خسرو سینایی – خشک میآید کشتگاه ما
امروز بیست و یک سال از ساخت و اکران فیلم عروس آتش می گذرد و سینایی چند روزی است که دیگر میان ما نیست. فیلمی که در سال 1378 اکران شد و جوایز ملی و بین المللی زیادی دریافت کرد و رقم فروش گیشه آن با توجه به جمعیت و قیمت بلیت در آن زمان، قابل توجه بود.

- میتوانیم عروس آتش را یک تراژدی مدرن به شمار آوریم.
- احلام در فیلم عروس آتش، برای حل مشکل ازدواجش با دکتر و جلب رضایت پسرعمویش فرحان و اهل عشیره از اهواز راهی دهِ زادگاهش میشود.
- هنر شخصیتپردازی سینایی در فیلم عروس آتش بیش از همه با شخصیت فرحان، نمودار میشود.
- جهتگیری تماشاگر در فرآیند همذاتپنداری مسیر صحیحی را میپیماید و همین مسئله تجربهی تماشای فیلم عروس آتش را برای هر بینندهای دلپذیر و به یاد ماندنی میکند.

هنوز زمان آن فرا نرسیده است که با دیدن فیلمهایی همچون عروس آتش و خانهی پدری (کیانوش عیاری) با تعجب به فکر فرو برویم و با خود بیندیشیم که آیا حقیقتاً زمانی چنین رسوم و چنین افکاری وجود داشته است؟ از سویی خوشبختانه و شاید از زاویهای دیگر شوربختانه این فیلمها همچنان که همچنان است زبان روز احوال ما هستند.
از گذشته سخن میگویند اما گویی باب روز هستند! همچنان وجود دارد عقایدی که برخی رفتارها را خطا میدانند و جزای آن خطا را کشتن. این چه عقاید، باورها و رسومی است که از زن مقتول میسازد و از مرد قاتل؟ آیا تعاریف انسان امروز از واژگانِ انتزاعی آبرو، رابطه و تعصب هیچ تفاوتی با گذشته نکرده است؟ درست در همین نقطه است که میتوانیم عروس آتش را یک تراژدی مدرن به شمار آوریم. اما چه ویژگیهایی در فیلم وجود دارد که امکان این خوانش را از آن میدهد؟
تراژدی را ورای تقسیمبندی ارسطو در فن شعر (بوطیقا) از منظر کیفی و عناصر ساختاری میتوان در سه دستهی کلی تراژدی دوران کهن، تراژدی سدهی میانی و تراژدی مدرن درنظر گرفت. مبنای این دستهبندی هامارتیا یا خطایی است که قهرمان تراژدی مرتکب آن میشود. در تراژدیهای یونان باستان تقدیری از سوی خدایان رقم خورده که حامل جبر برای قهرمان است.
به عنوان مثال در نمایشنامهی “ادیپشهریار” (اثر سوفکل)، ادیپ ناخواسته مرتکب خطایی تراژیک یا هامارتیا میشود. او پدر خود را از پای در میآورد، با مادرش همبستر میشود. این تقدیری است که از سوی خدایان برای ادیپ رقم خورده است و او در این جبر چشمانش را کور میکند و تبدیل به قهرمان تراژدی میشود.
در نمایشنامههای سدهی میانی همچون “هملت” (اثر ویلیام شکسپیر)، قهرمان بر اثر ضعف خود مرتکب هامارتیا میشود. فاجعه یا کتستروفی رخ میدهد و سرنوشتی تراژیک برای او رقم میخورد. هملت به دلیل ضعف روحی در گردباد تردید به دام میافتد و تصمیم نادرست موجب میشود که در دربار پادشاه اسکاتلند، خون به پا شود. اما در تراژدی مدرن قهرمان مقابل اجتماع قرار میگیرد.
خطای او مقابله با جامعه و هنجارهای غلط آن است. همچون نمایشنامهی “اشباح” (اثر هنریک ایبسن)؛ پسر خانواده دل در گرو دختر کلفت خانه میبندد در حالی که او خواهرش است. آنها قربانی خطای جامعه و گذشتگان خود هستند. همچون احلام (غزل صارمی)، فرحان (حمید فرخنژاد) و دکتر (مهدی احمدی) در عروس آتش.
تراژدی اساساً زمانی پدید میآید که قهرمان بر سر دو راهی قرار میگیرد که هر سوی آن به یک میزان خطر دارد و او ناگزیر از تصمیمگیری است. قهرمان تراژدی کنشگر است و خود به سوی سرنوشت میرود. احلام در فیلم عروس آتش، برای حل مشکل ازدواجش با دکتر و جلب رضایت پسرعمویش فرحان و اهل عشیره از اهواز راهی دهِ زادگاهش میشود. تلاش او برای متقاعد ساختن اهالی ده راه به جایی نمیبرد. او تصمیم میگیرد که با نوشتن نامهای برای دکتر، مقدمات فرارشان را فراهم سازد.
این فرار بینتیجه میماند و احلام در شب عروسی اجباریاش با فرحان، خود را آتش میزند. احلام و دکتر مقابل هنجارهای غلط اجتماع میایستند و سعی میکنند با آن مبارزه کنند. اما سرانجام فاجعه رخ میدهد و قهرمان تراژیک به مرگ محکوم میشود. خطای آنها مقابله با سنتهای غلط عشیره است. یا به عبارتی دیگر خطای آنها عشق است و قدم گذاشتن در این راه سرانجامی به جز تباهی ندارد.
هنر شخصیتپردازی سینایی در فیلم عروس آتش بیش از همه با شخصیت فرحان، نمودار میشود. سینایی به عنوان نویسنده و کارگردان کوشیده است تا از فرحان شخصیتی چند بعدی بسازد و آن را از سطح شخصیت تیپیکال و تک صداییِ یک مرد متعصب عشیرهای به شخصیت ویژهی مردی بدل سازد که پای صحبتهای دخترعمویش مینشیند و علیرغم مخالفت، در خلوت خود به آنها فکر میکند.
او میکوشد علیه شایعات و حرفهای قبیله و عشیره بایستد، اما پا را از این فراتر نمیگذارد. شخصیتها در عروس آتش دارای خلوت هستند. آنها با خود خلوت میکنند و درونیاتشان را بیرون میریزند. با این شگرد است که بیننده در فرآیند تماشای فیلم با همهی شخصیتها همدلی میکند. ممکن است فرحان را دوست نداشته باشد، اما نسبت به او حس همدلی دارد. ممکن است خاله را دوست نداشته باشد، اما او را درک میکند.
به این ترتیب جهتگیری تماشاگر در فرآیند همذاتپنداری مسیر صحیحی را میپیماید. این مسیر صحیح و مواجهه با شخصیتهای چندبعدی او را در دریافت مضمون یاری میکند. او میداند که خطا نه از فرد بلکه ناشی از هنجارهای کهنه و ناروای یک اجتماع است. خواه جمعی کوچک به اندازهی عشیرهی یک ده و خواه در مقیاسی بزرگتر. به این ترتیب تجربهی تماشای فیلم عروس آتش برای هر بینندهای دلپذیر و به یاد ماندنی میشود.
خلق این آثار ارزشمند و تجاربی که تماشاگر در مواجهه با آنها از سر میگذراند، چه میزان نمود بیرونی مییابد؟ جایگاه و میزان اثرگذاری این فیلمها چگونه سنجیده میشود؟ عروس آتش در سال ۱۳۷۸ دیده شد؛ چه درمیان مردم و چه در نظر منتقدان. فیلم جوایز ملی و بینالملل دریافت کرد و رقم فروش گیشهی آن با توجه به جمعیت و قیمت بلیت در آن زمان، قابل توجه بود.
امروز بیست و یک سال از ساخت و اکران این فیلم میگذرد. سینایی چند روزی است که دیگر میان ما نیست. گذشت این ۲۱ سال، پرسشهایی را پیرامون اکران و یا عدم اکران فیلمهای مشابهی همچون «خانه پدری» کیانوش عیاری در ذهن متبادر میکند که پاسخ به این پرسشها میتواند تا حدوی بیانگر آن باشد که چرا همچنان ما با مسائل قتلهای ناموسی و خشونت علیه زنان دستوپنجه نرم میکنیم و چرا هنوز که هنوز است «خشک میآید کشتگاه ما در جوار کشت همسایه…»*
*بر اساس شعر داروگ/ نیما یوشیج
چرا آنقدر سطحی فیلم را نقد می کنید و جنبه های مختلف سناریو را در نظر نمیگیرید،اگر فرهنگ را مورد نقد قرار می دهید،آیا فرحان در این سناریو مورد خشونت قرار نمی گیرد؟از خشونت عمیق ازدواج اجباری عشیره ای تا خودکشی دگر خواهانه؟!