
- ما نه با یک اثر ماجراجویانه و کاوشگرانه فضایی، بلکه با یک درام اگزیستانسیالیستی تامل برانگیز و عمیق، مواجهیم.
- «مریخی» را باید یک فیلم علمی – تخیلی بدانیم که ابدا توان رقابت با فیلمهای فضایی رئال سالهای اخیر را ندارد.
- شاید مشکل بزرگ «مریخی» این باشد که خلاقیتهایش در حد نوآوریهای کوچک باقی میمانند و در مجموع، فیلم از سطح یک درام فضایی ساده فراتر نمیرود.
- مت دیمون بازی خوبی در این فیلم ارائه کرده و ایراد جدی و نقص فاحشی در کارش به چشم نمیخورد.
- ریدلی اسکات آنقدر بزرگ و مسلط هست که اجازه نمیدهد هنرش تحت تاثیر جلوههای ویژه سنگین فیلم قرار بگیرد.

قصه فیلم با یک حادثه پیشبینی نشده در سطح مریخ آغاز میشود؛ جایی که سفر اکتشافی یک تیم فضانوردی دچار مشکل شده و یکی از اعضای گروه، به نام مارک واتنی، روی یک سیاره دیگر رها میشود. همکارانش فکر میکنند او مرده، در حالی که مارک باید برای مدتی، روی سطح سیارهای که تنها ساکن آن است، دوام بیاورد.
از زمانی که مارک تنهایی خود را درک میکند و میفهمد که باید هر طور شده دوام بیاورد و راهی برای ارتباط با زمین پیدا کند، موتور درام «مریخی» هم روشن میشود. از اینجاست که ما، نه با یک اثر ماجراجویانه و کاوشگرانه فضایی، بلکه با یک درام اگزیستانسیالیستی تامل برانگیز و عمیق، مواجه میشویم.
به طور کلی، «مریخی» را باید یک فیلم علمی – تخیلی بدانیم که ابدا توان رقابت با فیلمهای فضایی رئال سالهای اخیر را ندارد. «جاذبه» آلفونسو کوارون، «میان ستارهای» کریستوفر نولان و «نخستین انسان» دیمن شزل، سه فیلم فضایی مهم یک دهه اخیر بودند که واقعگرایی، مهمترین وجه تمایز آنها از دیگر فیلمهای ساخته شده با موضوع مشابه بود.
«مریخی» اما، نمیتواند همرده این سه فیلم باشد؛ چرا که پر از نقض قوانین فیزیکی و نمایش موقعیتهای توجیهناپذیر و ناسازگار با علم است. البته فیلم، در ظاهر، خودش را از تخیلی به نظر رسیدن نجات میدهد و ابدا شمایل آثاری مثل «جنگ ستارگان» را ندارد؛ اما اگر بخواهیم در مورد اشکالات فیزیکی و نقض قوانین علمی در آن حرف بزنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که «مریخی» در دنیای خیالی خاص خودش روایت میشود و احترام چندانی برای خصلت علمی ژانر خود قائل نیست.
فیلمنامه یکی از نقاط قوت «مریخی» است که به خوبی مسیرش را پیدا میکند. این متن قدرتمند آنقدر مضامین مهم چاشنی روایت میکند که در برخی برشها، فضایی بودن قصه کاملا به حاشیه رانده میشود و مضامین انسانی و دراماتیک جای ریزهکاریهای فضایی را میگیرند.
به لحاظ رویکرد کلی، «مریخی» جانب واقعیت را رها کرده و اصلا قصد ندارد یک فیلم رئال فضایی بسازد؛ اما ویژگی علمی فیلم شاید به این دلیل با بیاعتنایی کارگردان مواجه شده که ریدلی اسکات دغدغههای مهمتری را دنبال میکند و گونه فضایی را بهانهای برای پرداختن به مسائلی از قبیل تنهایی، پرتابشدگی، دلتنگی و تلاش برای صیانت ذات و بقا قرار داده است.
ویژگیهای منحصربهفرد «مریخی»، از زمان شروع تلاش مارک برای ساختن جهان کوچک خودش روی کره مریخ، نمودار میشوند. در این بخش، دومینویی از خلاقیتهای فیلمساز پیش چشم مخاطب قرار میگیرد و تلاشهای دلپذیر قهرمان داستان برای ادامه حیات کاملا به فرم میرسد. با این حال، شاید مشکل بزرگ «مریخی» این باشد که خلاقیتهایش در حد همین نوآوریهای کوچک، برای خلق یک جهان شخصی توسط مارک، باقی میمانند و در مجموع، فیلم از سطح یک درام فضایی ساده فراتر نمیرود.
روایت یک قصه تکنفره، با محوریت مسئله تنهایی و تلاش برای بقا، طبیعتا فرم روایی خاص خودش را هم میطلبد و برقراری دیالوگ در چنین فضایی دشوار به نظر میرسد. ترفند فیلمنامه «مریخی» برای حل مشکل کمحرف بودن صحنهای که در اکثر اوقات با یک بازیگر اداره میشود، استفاده از ضبط ویدئو توسط مارک است.
این روش به خودی خود ایرادی ندارد و گفتگوهایی از جنس حدیث نفس را به فیلم تزریق میکند؛ با این حال، شاید اگر فیلمساز میتوانست تلاشهای قهرمانش برای زنده ماندن را، بدون توضیحات نسبتا مفصل او در مقابل دوربین به تصویر بکشد، «مریخی» از این شکل و شمایل تجاری فاصله میگرفت و به فیلم جذابتری با رگههای هنری تبدیل میشد.
«مریخی» تکنوازی متدیمون است که با عقبه ایفای نقش یک فضانورد رها شده در «میان ستارهای»، تلاش زیادی به خرج میدهد تا بهترین اجرای عمرش را، از قِبَل همکاری با کارگردان «گلادیاتور»، بیرون بکشد. مسئله اما اینجاست که سابقه تجاری مت دیمون بر نقش کوتاه او در فیلم تحسین شده نولان میچربد و اجازه نمیدهد که مخاطب بازی او را حیرتانگیز و در حد شاهکار قلمداد کند.
برای بیننده «مریخی»، مت دیمون یک بازیگر تجاری است که شاهنقش فضانورد تنها مانده روی مریخ را به شکل آبرومندی برگزار میکند. این در حالی است که اکثر بینندهها، احتمالا به صورت ناخودآگاه؛ بازی او را با اجرای باشکوه متیو مکانهی در «میان ستارهای» مقایسه میکنند و معتقدند که کارگردان «مریخی» میتوانسته انتخابهای بهتری هم برای این نقش داشته باشد. با این همه، میتوانیم بگوییم که مت دیمون بازی خوبی در این فیلم ارائه کرده و ایراد جدی و نقص فاحشی در کارش به چشم نمیخورد.
یکی از شاخصترین مولفههای «مریخی» اجرای آن است؛ دستپخت کارگردان شهیر و باسابقه چندین شاهکار تاریخ سینما که توانسته، با تکیه بر تجربه و اقتدار خود، اثر خوشساخت و چشمنوازی را روانه پرده سینما کند.
ریدلی اسکات اگرچه، با بالا رفتن سن و فاصله گرفتن از روزهای اوجش، شاید دیگر جایی در زمره بهترین فیلمسازان حال حاضر جهان نداشته باشد، اما آنقدر بزرگ و مسلط هست که اجازه نمیدهد هنرش تحت تاثیر جلوههای ویژه سنگین فیلم قرار بگیرد.
کارگردان «مریخی» کنترل اوضاع را از دست نمیدهد و لحن خاص خودش را در سرتاسر اثر جاری میکند. در چینش عناصر صحنه، اسکات تجربه بالای خودش را به رخ میکشد و قابهایی را پیش چشم مخاطب قرار میدهد که بلوغ و تسلط به مدیوم سینما را به خوبی بازنمایی میکنند؛ هرچند که انتظارات از فیلمسازی با این عقبه سینمایی، به مراتب بیشتر از این است.