
- سایه سینمای فرهادی، به ویژه فیلم «جدایی نادر از سیمین»، بر سر فیلم سنگینی میکند.
- مشکلاتی که بر سر ناهید میآید فقط و فقط تاوان او برای مادر بودن در یک جامعه بسته و سنتی است.
- پناهنده با نماهای متعدد از یک شهر بندری کوچک، قهوهخانهها، شرطبندیها و مسابقات فوتبال، هویتی کامل از شهر را برایمان ترسیم میکند.
- چیزی که «ناهید» را از منجلاب ژانر نکبت رهایی میبخشد، مشخص بودن هدف و دیدگاه کارگردان است.

در سینمای اجتماعی ایران دو سنت تقریبا پایدار وجود دارد که فیلمسازان تازهکارتر را راه گریزی از آن نیست. یکی ژانر نکبت است که بنمایهاش را نمایش افراطیِ بدبختی و فلاک تشکیل میدهد، و دیگری سنت سینمای فرهادی است که حول و حوش دغدغههایی نظیر نسبیت اخلاق، تاکید بر وجوه زن و … میگردد.
«ناهید» هم تا حدی در دام این سنتها میافتد، اما توان بالا کشیدن خود را نیز دارد. چیزی که «ناهید» را از منجلاب ژانر نکبت رهایی میبخشد، مشخص بودن هدف و دیدگاه کارگردان است. پناهنده در این فیلم به دنبال تصویر کردن یک زن مطلقه ایرانی است که سعی در حفظ زندگی و فرزندش دارد.
سوای از اینکه کارگردان در این بازنمایی به چه میزان موفق بوده است، حد نگه داشتن او در این بازنمایی، پرهیزش از سیاهنمایی و بازی نکردن با احساسات مخاطب، «ناهید» را از سایر فیلمهای همردهاش در جایگاه بهتری قرار میدهد. هرچند که «ناهید» خود را از ژانر نکبت میرهاند، اما با تمام تلاشهای کارگردانش سایه سینمای فرهادی، به ویژه فیلم «جدایی نادر از سیمین»، بر سر فیلم سنگینی میکند. در «جدایی…» مسائلی همچون طلاق، دروغ، تربیت فرزند و بیپولی را با رگههایی فمنیستی میبینیم که در «ناهید» عینا تکرار میشوند، اما اینجا بستر کاملا متفاوت است.
پناهنده داستانش را بسیار دیر شروع میکند. چیزی حدود چهل دقیقه از فیلم صرف فضاسازی، معرفی کاراکترها، گذشته آنها و ارائه یک جغرافیای محیطی قابل قبول میشود؛ برای همین فیلم بیش از حد طولانی شده است. ناهید(ساره بیات) مدتی است که از احمد(نوید محمدزاده) طلاق گرفته و با پسرش(میلاد حسینپور) زندگی میکند. او با این شرط که ازدواج نکند، توانسته حضانت فرزندش را از احمد بگیرد.
ناهید در کل فیلم تنها یک خواسته دارد، آن هم مادر بودن است. او تحت هر شرایطی که شده میخواهد فرزندش زیر دستان خودش بزرگ شود و تمام تلاشش را هم در این راه میکند. در این بین یک دو راهی بر سراسر فیلم سایه میافکند؛ دو راهی مادر بودن یا همسر بودن است. یک دو راهی تلخ و گزنده که برآمده از جامعهای است که در آن کفه عرف بر کفه حکم خدا سنگینی میکند.
یک زن مطلقه، برای حفظ آبرو حق ندارد ازدواج کند، اگر هم ازدواج کند از طرف همه ترد میشود. طنز ماجرا آنجاست که یکی از دلایل ناهید برای ازدواج با مسعود(پژمان بازغی) خودِ پسرش است، اما پسرش هم او را طرد میکند. مشکلاتی که بر سر ناهید میآید فقط و فقط تاوان او برای مادر بودن در یک جامعه بسته و سنتی است. ناهید در جایی میگوید:«توی چار دیواری نشستن و مادر بودن رو همه بلدن….». این دیالوگ، شاکله خواسته ناهید را نشان میدهد.
اگر فیلمی بیش از حد طولانی باشد، و تاکید زیادی بر داستانسرایی و کاربرد تمهیداتی نظیر تعلیق، معما و غافلگیری نکند تا بتواند به یه روایت کاملا عینی دست یابد، انتظار داریم در چنین شرایطی با پرسوناژهایی کاملا پیچیده و چند بعدی روبهرو شویم؛ چیزی که حداقل در «ناهید» کمتر میتوان آن را یافت. کاراکترهای مرد فیلم کاملا تخت و تک بعدی هستند. احمد، مسعود و امیررضا شخصیتهای کاملا تیپیکالی هستند که با یک نظر به آنها میتوان شناسنامهشان را خواند. حتی این مساله در مورد کاراکتر مسعود زمانی پررنگتر میشود که گاهی اوقات در درک انگیزهها و تغییر رویکردهایش ناتوان میمانیم. نمیتوانیم بفهمیم چرا قولی که بابت گرفتن حضانت بچه به ناهید داده را عملی نمیکند؟ به چه دلیل برای حل مشکل این همه دست دست میکند؟ یا در پایان فیلم چطور نظرش عوض میشود؟ مسعود در بهترین حالت فقط شمایلی از یک مرد با محبت است، نه بیشتر و نه کمتر.
کاراکترهای زن فیلم هم دست کمی از کاراکترهای مرد فیلم ندارند و به جز شخصیت ناهید کاراکتر زن قابل توجه دیگری نداریم. با اینکه شخصیتپردازی ناهید از سایر کاراکترها قابل قبولتر است اما در اینجا هم مشکلاتی وجود دارد. دروغهای پی در پی ناهید به هیچ طریقی قابل درک نیست. دروغهای متعددش به مسعود، آن هم در شرایطی که این دروغها بیشتر به ضرر وی تمام میشود، چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ پناهنده که از سینمای تجربی و ساخت فیلم کوتاه به سینمای تجاری رسیده است، تجربیات گذشتهاش تاثیر چشمگیری در «ناهید» داشتهاند.
تجربیاتی که پناهنده از کارهای قبلی بدست آورده است باعث شده تا ما در «ناهید» یک روایت با کمترین تپق سینمایی داشته باشیم. از سویی دیگر رئالیسم عینی فیلم و ریتم کند آن هم دالی بر همین موضوعاند.
یکی دیگر از نکات ستایشآمیز «ناهید» به نمایش کمنظیر جغرافیای شهری مربوط میشود. پناهنده با نماهای متعدد از یک شهر بندری کوچک، قهوهخانهها، شرطبندیها و مسابقات فوتبال، هویتی کامل از شهر را برایمان ترسیم میکند. در فیلم همچنین ساحل دریا به مثابه یک موتیف مکانی عمل میکند، چیزی که به خودی خود ارزشمند است. تصحیح رنگ تصویر فیلم در رساندن حس و حال این جغرافیای شهری نیز کم اهمیت نبوده است. در مجموع، «ناهید» فیلم خوشساختی است با یک سری ایرادات جزئی در فیلمنامه که نشان از استعداد تحسینآمیز کارگردانش دارد.