نقد فیلم نیروی طبیعت – کدام نیرو؟ کدام طبیعت؟
فیلم نیروی طبیعت - Force of Nature ساخته مایکل پالیش در ظاهر فیلمی اکشن/هیجانی است که بازیگران معروفی چون مل گیبسون و امیل هرش در آن بازی می کنند. فیلمی که از همان اسمش گرفته تا پیرنگ و صحنه هایش همگی بی ربط به یکدیگر و البته بی ارتباط به سینما هستند.

- «نیروی طبیعت» ساختهی مایکل پالیش در ظاهر فیلمی اکشن/هیجانی است که بازیگران معروفی چون مل گیبسون و امیل هرش در آن بازی میکنند.
- زمانی که فیلم آغاز خواهیم دید نه تنها این فیلم هیج ارتباطی به طبیعت و نیروهایش ندارد بلکه هیچ المان سینماییای هم درون اثر نمیتوان یافت.
- باران بیامان از همان ابتدای فیلم میبارد و ظاهرا تنها نکته از طبیعت و نیرویش که در فیلم موجود است همین باران بیامان و بیدلیل است که هیچ نقشی در پیشبرد پیرنگ ندارد.
- در میان فیلمهای فاجعهبار این چند سال اخیر، این فیلم پدیدهای عجیب محسوب میشود.

«نیروی طبیعت» ساختهی مایکل پالیش در ظاهر فیلمی اکشن/هیجانی است که بازیگران معروفی چون مل گیبسون و امیل هرش در آن بازی میکنند. فیلمی که از همان اسمش گرفته تا پیرنگ و صحنههایش همگی بیربط به یکدیگر و البته بیارتباط به سینما هستند.
در میان فیلمهای ضعیفی که در این سالها از سینمای آمریکا دیده بودم، این یکی حکم ویژهای دارد. زیرا بازیگرانش برای مخاطبان شناخته شده هستند و نامش چنان دهان پرکن است که ما پیش از تماشای اثر با توجه به نام فیلم و بازیگرانش، فکر میکنیم با فیلمی شبیه به «پارک ژوراسیک» طرف هستیم.
غافل از اینکه زمانی که فیلم آغاز میشود (که شروعش کاملا بیدلیل با صحنهای است که بعدا متوجه میشویم در میانهی اثر بوده و نمایش آن در ابتدای فیلم هم هیچ تاثیری بر آن ندارد و مشخص است که فیلمساز چیزی را در جای دیگر دیده و دوست داشته در اینجا از آن استفاده کند)، خواهیم دید نه تنها این فیلم هیج ارتباطی به طبیعت و نیروهایش ندارد بلکه هیچ المان سینماییای هم درون اثر نمیتوان یافت.
چند نفر درون یک ساختمان با هم درگیر میشوند که تعدادی از آنها پلیس و تعدادی دیگر سارق هستند. ظاهرا در این میان تابلوهای گرانقیمتی وجود دارد که بناست دزدیده شوند و سارقان تصمیم گرفتهاند در روزی طوفانی این کار را انجام دهند (مثلا اگر در روزی آفتابی انجام میدادند، چه توفیری داشت؟)، در دو اتاق کنار هم اتفاقاتی در فیلم رخ میدهند که از لحاظ عدم پرداخت سینمایی و یا حتی تلویزیونی بودن، باور نکردنی هستند.
باران بیامان از همان ابتدای فیلم میبارد و ظاهرا تنها نکته از طبیعت و نیرویش که در فیلم موجود است همین باران بیامان و بیدلیل است که هیچ نقشی در پیشبرد پیرنگ (که اگر بگردیم و بتوانیم پیدایش کنیم) ندارد. یک پلیس جوان و یک پلیس پیر حضور دارند، حیوانی درنده در خانه هست که به یک نفر آسیب میزند، دو دختر جوان هم آنجا برای خود میچرخند و اصلا معلوم نیست که حضورشان چه دلیلی دارد و چند نفر دیگر هم هستند که بازهم باید جستجو کنیم تا متوجه شویم آنها چه نقشی در فیلم دارند.
تکتک المانهای فیلم همینقدر گنگ و مضحک هستند. به دلیل وجود دو تیم مخالف همدیگر، طبیعی است که درگیریهایی هم صورت گیرد، اما متاسفانه این درگیریها فاقد کوچکترین ظرافت سینمایی و خلاقیت هنریای هستند و حتی نمیتوانند نمایانگر یک دعوای جدی هم باشند.
میزانسن عجیب فیلم از لحاظ میزان ضعیف بودن اجازهی این را نمیدهد که هیچ تصویر و قابی در اثر رنگ و بوی سینمایی به خود بگیرد. گویی فیلمساز چند نفر را به خانهی خود دعوت کرده و دوربین را روشن نموده و به آنها گفته که مشغول فیلم ساختن است. اما نه اینکه اثر تجربی باشد، بلکه کاملا قصد این بوده که فیلمی تجاری و پرفروش ساخته شود که نتیجه فاجعهبار بوده، حالا در این بین اتفاقاتی را هم رقم زده که ما در سطحپایینترین فیلمهای بالیوودی شاهد آنها بودهایم و همواره تمسخرشان کردهایم.
به عنوان مثال آن شخصی که توسط حیوان مجروح شده آنچنان در ابتدای فیلم مهم جلوه میکند که گویی شخصیت اصلی است، اما به ناگاه تا پایان فیلم حذف میشود و دوباره در همان حالت زخمی باز میگردد و انرژیش هم تحلیل نرفته است. یا بدمن اثر، تنها صدای کلفتی دارد و تفنگش بزرگ است، نه مشخص است از کجا آمده و نه مشخص است چرا دنبال این تابلوهاست و جای آنها را از کجا پیدا کرده است و ظاهرا نقشهای هم برای مقابله با پلیس نداشته، با اینکه احتمالا خلافکاری با سابقه هم بوده است.
حال برای این که عریضه خالی نباشد، فیلمساز یک داستان عشقی در حد کلیپهای کوتاه اینستاگرامی هم در فیلم جایگذاری کرده و پلیس جوانی که در حد مرگ کتک خورده و خطر مرگ از بیخ گوشش رد شده، بدون حتی یک خراش روی صورتش در لحظهی اوج عملیات، مشغول گفتگوی عاشقانه با یکی از آن دختران میشود و سطح نازل فیلم را بیش از پیش عیان میکند.
در نهایت هم، حیوان درنده فقط آدم بد فیلم را میخورد و دیگران میایستند و نگاه میکنند و بدون آنکه به آنها آسیبی بزند فیلم تمام میشود. در تمام لحظات چنین فیلمی فقط باید به این فکر کرد که چرا اینها دور هم جمع شدهاند؟ چرا اسم فیلم چنین است؟ و این چه ملغمهای است که به خورد بیننده داده میشود و اسم فیلم اکشن هم روی آن میگذارند؟ در میان فیلمهای فاجعهبار این چند سال اخیر، این فیلم پدیدهای عجیب محسوب میشود.