
- «هفت سامورایی» مرثیهای برای پایان عصر ساموراییهاست.
- «هفت سامورایی» از بهترین فیلمهای تاریخ سینما مبتنی بر گروه است.
- در کمتر فیلمی مانند «هفت سامورایی» جنگ تا این اندازه دقیق و با جزئیات ظریف به تصویر کشیده شده است.
- «هفت سامورایی» بزرگترین و کاملترین جیدای گِکی تاریخ سینماست.

یکم) منتقدان بسیاری در طول تاریخ سینما و خصوصاً پس از اکران «هفت سامورایی» گفته و نوشتهاند که آکیرا کوروساوا جان فوردِ شرق است. آنها وجه حماسی آثار بزرگ کوروساوا را با حال و هوای اسطورهای وسترنهای فورد مقایسه میکنند و سبک داستانپردازی آنها را شبیه به هم میدانند. وجود این المانهای در ظاهر غربی سبب شد تا توجه آمریکاییها به کوروساوا بسیار زیاد باشد و در سمت دیگر ژاپنیها همین موضوع را به عنوان دستمایهای جهت انکار کوروساوا در مقام یک ژاپنی اصیل میدیدند.
منتقدان ژاپنی بیشتر به فیلمسازانی مانند اوزو و میزوگوچی که روح شرقی و آیینها و زندگی ژاپنی را به تصویر میکشیدند، روی خوش نشان میدادند و کوروساوا را متهم به غربزدگی میکردند. امروز که سالها از مرگ کوروساوا گذشته میتوان در آرامشی بهتر و به دور از جوزدگیهای رایج آن زمان بین غربیها و ژاپنیها و البته با بازبینی آثار دوبارهی کوروساوا به درک این مسئله رسید که چرا فیلمهای او تا این اندازه در تاریخ سینما ماندگار شدهاند و هر گاه از فیلمسازان بزرگ تاریخ سخن به میان میآید، ناخودآگاه نام کوروساوا نیز بر زبانها جاری میشود.
دوم) «هفت سامورایی» بزرگترین و کاملترین جیدای گِکی تاریخ سینماست. جیدای گِکی ژانری در سینمای ژاپن است که با عنوان فیلمِ تاریخی نیز شناخته میشود و در ایران نیز به فیلمِ سامورایی شهرت دارد. این گونهی خاص ژاپنی به تاریخ و فرهنگ گذشتهی ژاپن و عصر ساموراییها میپردازد و کارکردی همچون وسترن در سینمای آمریکا دارد. همین شباهت سبب تاثیرگذاریهای بسیار آن بر ژانر وسترن شد؛ برای مثال همین فیلم «هفت سامورایی» تاثیر بسیاری بر وسترنهایی مانند «هفت دلاور» (جان استرجس) و «این گروه خشن» (سام پکینپا) گذاشت. حتی بعدها سرجیو لئونه با بازسازی یکی دیگر از جیدای گکیهای مطرح کوروساوا به نام «یوجیمبو» فیلم «یک مشت دلار» را ساخت و گونهی وسترن اسپاگتی را وارد فرهنگ سینمایی کرد.
بعد از «هفت سامورایی» کوروساوا آثار درخشان دیگری مانند «سریر خون»، «کاگه موشا» و «آشوب» را در این ژانر کارگردانی کرد که هر کدام برگی تازه از تاریخ سینما را ورق زدند؛ با این حال «هفت سامورایی» همچنان به عنوان چکیدهی ژانر جیدای گِکی شناخته میشود و از این منظر جایگاهی همچون «دلیجان» جان فورد در ژانر وسترن را پیدا کرده است.
سوم) «هفت سامورایی» از بهترین فیلمهای تاریخ سینما مبتنی بر گروه است. فیلم داستان گروهی متشکل از هفت سامورایی را روایت میکند که قرار است از مردم کشاورز یک روستا در برابر هجوم ناجوانمردانهی راهزنان دفاع کنند. آنها توسط سامورایی شرافتمند و فاضلی به نام کانبه شیمادا (تاکاشی شیمورا) دور یکدیگر جمع میشوند و بدون چشمداشت خاصی و فقط در ازای روزی سه وعده غذا حاضر به همکاری میشوند.
نقش او در پیوند بین اعضا و تلاش برای یک دست کردن آنها حیاتی است و یک رهبر به معنای حقیقی کلمه است. او با همهی اطرافیانش با احترام و طمانینهی خاصی رفتار میکند و از اصولی که به آنها باور دارد تخطی نمیکند. به واسطهی همین اخلاق نیکو بقیه ساموراییها نیز جذب او شده و حاضر به شرکت در نبردی بیمنفعت میشوند.
چهارم) در میان این گروه هفت نفره که اکثراً متشکل از ساموراییهای اخلاقمدار و شریف است، یک نفر از آنها با بقیه فرق دارد. کیکوچیو (توشیرو میفونه) که به عنوان هفتمین و آخرین نفر خود را به این گروه تحمیل میکند، نه حوصلهی تشریفات آنها را دارد و نه مانند آنان به اخلاقیات وَقَعی مینهد. نوعی گسست بین او و باقی گروه وجود دارد که کوروساوا به شکلی استادانه با جدا کردن او از بقیه در میزانسن بر آن تاکید زیادی میکند.
حتی در شمایلی که ساموراییها روی پرچم به نشانهی گروهشان نقاشی میکنند، او بر خلاف شش نفر دیگر به جای دایره با مثلث نشان داده میشود و جدا میایستد. کیکوچیو مرتب مست میکند و رفتارهایی از خود بروز میدهد که در مرام و مسلک یک سامورایی اصیل نیست. با این وجود به طرز عجیبی سمپاتی مخاطب را جذب میکند و در نهایت نیز شجاعتی غریب در میدان نبرد از خود بروز میدهد. حضور او به مثابهی اهرمی برای موازنهی گروه است و سبب شکلگیری تعادلی منطقی میشود.
کوروساوا با درکی درست از مفهوم گروه، کیکوچیو را با آن دیوانهبازیهای طنازانهی خاص توشیرو میفونه وسط ساموراییهای اخلاقمدار قرار میدهد و موقعیتی جذاب را رقم میزند که باعث میشود فیلم هیچگاه به سمت یک فیلم مصنوع و پرطمطراق از تاریخچهی ساموراییها نرود.
پنجم) در کمتر فیلمی مانند «هفت سامورایی» جنگ تا این اندازه دقیق و با جزئیات ظریف به تصویر کشیده شده است. کوروساوا فیلمی با حوصله ساخته که روایتی مستند از نبرد بین ساموراییها و راهزنان ارائه میدهد. جنگ برای کوروساوا نه فقط تصاویری اکشن و هیجانانگیز، بلکه روی دیگری از زندگی است. او جنگ را به میان طبیعت میبرد و با این کار در جهت هر چه بیشتر رئالیستی شدن فیلمش تلاش میکند.
«هفت سامورایی» سراسر جلوهگاه حرکت است؛ حرکت اسبها، شمشیرها، بدنها و دستها. همین دینامیک بصری و پویاییِ تصویر فیلم که از روایت مستقیم داستان در طبیعت نشئت میگیرد، سبب شده تا بر خلاف بسیاری از جیدای گِکیهایی که دیگر فیلمسازان ژاپنی ساختهاند، «هفت سامورایی» از کسالت دکورهای ایستا و پرخرج رهایی یابد.
ششم) «هفت سامورایی» مرثیهای برای پایان عصر ساموراییهاست. استاد شیمادا پس از جنگ سهمگین با راهزنها و غلبه بر آنها معتقد است این جنگ را نیز مانند جنگهای دیگر باخته و پیروز حقیقی روستاییان هستند. شاهد این مدعا سکانس پایانی فیلم است؛ جایی که پس از نابودی راهزنها، روستاییان با شعف و شادابی مشغول کشاورزی و برداشت محصول هستند و در طرف دیگر سه سامورایی باقیمانده رو به مقبرهی دوستانی که در جنگ از دست دادهاند، میایستند.
میتوان این پایان تلخ و عجیب را با پایان درخشان فیلم «جویندگان» جان فورد کرد. در نقطهی پایانی آن روایت، جان وین پس از اتمام ماموریتش به مانند اول فیلم تنهاست و دوربین فورد آن نمای عجیب لای چهارچوب در را رقم میزند. در روایت حماسی کوروساوا نیز ساموراییها پس از جنگیدن تا پای جان و نجات روستا باز هم تنها هستند و بابت زحمتشان گرامی داشته نمیشوند. شاید امروز مقایسهی آثار این دو حماسهسرای بزرگ تاریخ سینما بار دیگر به ما اثبات کند که لقب جان فوردِ شرق برای کوروساوا چندان هم بیراه نیست.