نقد فیلم هیهات – چند تکه فیلم مذهبی
فیلم هیهات به کارگردانی محمدهادی نائیجی و دانش اقباشاوی در سال 1395 ساخته شده است. این فیلم در ژانر تاریخی می باشد. در این فیلم حمید فرخ نژاد، حامد بهداد، بابک حمیدیان و مینا ساداتی به هنرمندی پرداخته اند.

برای مخاطبانی که به فیلمهای بلند عادت کردهاند، تماشای مجموعهای از فیلمهای کوتاه که تحت عنوان یک فیلم بلند ارائه شدهاند، امری طاقتفرسا است. از همین رو است که فیلم آنتولوژی نه در سینمای ایران که در سینمای جهان نیز چندان طرفداری ندارد.
آنتولوژیهایی نظیر «پالپ فیکشن» تارانتینو و «قهوه و سیگار» جارموش هم که برای خود طرفدارانی پیدا کردهاند، بیشتر به سبب ویژگیهایی است که از آنها فیلم کالت ساخته، تا صرف آنتولوژی بودن آنها. در سینمای ایران نیز کوششهایی در این زمینه صورت گرفته که فیلم «فرش ایرانی» از بهترینهای آن است.
«هیهات» نیز فیلم آنتولوژیای است متشکل از چهار فیلم کوتاه با محوریت کربلا و فرهنگ حسینی که دو روایت آن در ایران و دو روایت دیگر آن در عراق میگذرد.
اساسا دست گذاشتن روی چنین مضامینی بسیار مشکل است؛ چرا که با فضای خلق شده توسط فیلمساز ممکن است مخاطب از فرط شعارها دلزده شود و کارگردان نتواند به آن هدفی که در نظر داشته نزدیک گردد. از این رو نپرداختن به چنین مسائلی بهتر از پرداخت بد آنها است. روایتهای «هیهات» نیز چنیناند. تکه ویدئوهایی که گذاشتن نام فیلم بر آنها محل بحث است. در ادامه هر روایت را به صورت جداگانه بررسی میکنیم.
روایت اول. این ایپزود که هادی نائیجی آن را نوشته و کارگردانی کرده، با تمام ضعفهایش از سایر روایتهای فیلم قابل قبولتر است. ضریح جدید امام حسین(ع) که راهی کربلا است از شهرها میگذرد و وارد شوشتر میشود. رحمان (حامد بهداد) که نتوانسته بود آرزوی مادر پیرش را برای سفر به کربلا اجابت کند، تصمیم میگیرد ضریح را به روستای مادرش بیاورد تا مادر مریض به خواستهاش برسد.
ایراد اساسی فیلمنامه نه در انگیزه رحمان که در روش او برای رسیدن به هدفش است. گویی که حتما باید لقمه را دور دهانش بگرداند تا چرخ فیلم به گردش افتد. سوای از این مشکل، سکانسهای اولیهی فیلم نیز کاملا نامفهوم و گنگاند. رابطهی رحمان و مهندس به درستی تبیین نمیگردد و ضرورت آن برای تماشاگر توضیح داده نمیشود.
روایت دوم. برای کارگردانی که در کارنامهاش فیلم «تاج محل» را دارد، این فیلم عقبگردی بزرگ به حساب میآید. سیدفرید (حمید فرخنژاد) که از جانبازان زمان جنگ است، قصد دارد برای زیارت سیدالشهدا(ع) به کربلا رود. در این بین به دلیل مجروح شدن برادرزادهاش بر اثر خنثیسازی میدان مین، قید زیارت را میزند و عزمش را جزم میکند تا میدان مین را خنثی کند.
در فیلمی که ابتدا تا انتهای آن کمتر از سی دقیقه است، پروسهی تحول شخصیت بیشتر به یک شوخی میماند، تا کاری شدنی. اقباشاوی به جای آنکه تاکیدش را بر روی قصهسرایی بگذارد، با قرار دادن وزن فیلم بر روی تحول شخصیت، اشتباه کلیدی میکند. فیلمسازی که هیچ شناسنامهای از کاراکترش ارائه نمیدهد، و او را به درستی معرفی نمیکند، نباید انتظار داشته باشد که مخاطب تحول ناگهانی سیدفرید را بر اثر یک نطق آتشین و به شدت شعاری باور کند.
روایت سوم. تمامی اپیزودهایی «هیهات» همیناند؛ یکی از یکی کلیشهایتر. روحالله حجازی داستان دختر بچهای عراقی به نام آلا (آلا نجم) را روایت میکند که مادرش به علت نداشتن درآمد کافی او را به سر کار میفرستد. ایدهی این ایپزود حول این موضوع میچرخد که گدایی از دیگران حرام است، و از تنها کسانی که میشود گدایی کرد امامان معصوماند. حجازی این مساله را نه با داستان، که با نماهایی از بارگاه سیدالشهدا(ع) و همراهی نریشن کاراکتری برای تماشاگر تفهیم میکند. ضعفی که ساختهی حجازی را از حیطهی فیلم سینمایی خارج و بدل به یک ویدئوکلیپ مذهبی میکند.
روایت چهارم. از کسی که تجربهی کارگردانی «سر به مهر» و نویسندگی آثار شاخصی همچون «وضعیت سفید» و «آرایش غلیظ» را دارد، ساخت همچین اپیزود شلختهای بعید است. هادی مقدمدوست که پیش از اینها نشان داده بود چیزی برای ارائه کردن در چنتهاش دارد، با این فیلم عقبگردی تمام عیار را تجربه میکند.
نرگس (مینا ساداتی) برای دیدن شوهرش، مرتضی (بابک حمیدیان) که در عراق مشغول به مداوای بیماران است و دیر به دیر به ایران میآید، عازم کربلا میشود. او پس از چند روز متوجه میگردد که مرتضی به شهادت رسیده است. این اپیزود تنها از تکه ویدئوهایی تشکیل شده که نرگس آنها را در تلفن همراهاش مرور میکند. کارگردان تکه فیلمها را با تلگرام و اینستاگرام به یکدیگر متصل میکند تا معنای خاصی خلق کنند؛ اما نه معنایی میآفریند و نه داستانی میگوید.