
فیلم پادشاه جزیره شیطان درباره پیکار و مبارزه علیه ستمپیشگان است، درباره ظلمستیزی و زیر بار بیعدالتی نرفتن است. اثر سعی دارد چنین محتوایی را از طریق داستانی تمثیلگونه و نمادین مطرح کند. به نظر فیلم تا حد زیادی نیز موفق میشود اما بعضی اوقات به مشکل برمیخورد. البته در نیمه دوم داستان یعنی پس از خودکشی غمانگیز ایوار، به خوبی گلیمش را از آب بیرون میکشد؛ گاه با ایجاد کشمکش و گاه با توسل به شخصیتپردازی.
فیلم پادشاه جزیره شیطان دوبله فارسی در فیلمگردی
صحنه اول فیلم با تصاویری از آبهای خروشان دریا همراه شده است، که شاید نماد آزادی یا رستگاری باشد. در صحنه بعدی شاهد جان دادن یک نهنگ زخمی هستیم. بعد هم صدای ارلینگ – شخصیت محوری فیلم – را میشنویم: «یادمه نهنگی رو دیدم که با سه تا زوبین (نیزه) توی بدنش داشت شنا میکرد. یه روز کامل طول کشید تا بمیره.»، درواقع میتوان گفت این نهنگ درمانده، خود ارلینگ است. کسی که از آزادی محروم شده و زوبینهای مرگ را انتظار میکشد. مرگ او نیز در جزیره بستوی رقم خواهد خورد؛ محیطی سرد و ظالمانه و تحمّلناپذیر که ادارهاش را افراد ستمگر و بعضاً منحرفی برعهده گرفتهاند.
فیلم پادشاه جزیره شیطان دوبله فارسی در فیلمگردی
شخصیتی پیچیده و مبهم
چه زمان آسودگی و چه هنگام قرار گرفتن در شرایط دشوار، آرامش عجیبی در چهره ارلینگ دیده میشود. حتی پس از یورش سربازان به جزیره، ذرهای احساس اندوه و هراس و ناامیدی در چهره او نیست، اما چرا؟ دلیل این خونسردی و بیتفاوتی چه چیزی میتواند باشد؟ باید گفت پاسخ این سوالات معلوم نیست، زیرا کارگردان کوچکترین سرنخی به مخاطب نمیدهد. در واقع تا پایان فیلم، روحیات این شخصیت مانند رازی سربسته در هالهای از ابهام باقی میماند؛ فقط خواهیم فهمید که مدتی دریانورد بوده، با غریبهها میانه خوبی ندارد و معمولاً تنهایی را به مصاحبت با همبنداناش ترجیح میدهد.
برخلاف ارلینگ، سایر شخصیتهای فیلم پادشاه جزیره شیطان ملموسترند و همذاتپنداری با آنها آسان به نظر میرسد؛ به ویژه اولا فوسن که هیچکس در ذکاوت و دوراندیشی همتای او نیست. او در انجام هر کاری محتاطانه عمل میکند تا رضایت مسئولین دارالتادیب را به دست آورد. نکته مهم در مورد اولا این است که با تحول ناگهانیاش در میانه داستان، روایت فیلم در مسیر دیگری میافتد. از حالا او و ارلینگ، ناچار به شکستن سکوت و نبرد با سلطهگران بستوی هستند. اکنون باید علیه ظالمان بشورند و حق پایمال شده خود را پس بگیرند.
زندگی همراه با اضطراب
در تمام طول فیلم، تشویش و نگرانی احساس مشترک نوجوانان گرفتار است. ایوار یا همان C5 به گونهای رفتار میکند که انگار در چنگال گرگی اسیر شده و چیزی نمانده تا دریده شود. ارلینگ به عنوان سرسختترین زندانی ندامتگاه، حتّی اگر بخواهد هم نمیتواند محیط بسته و خفقانآور آنجا را تحمل کند. اولا اگرچه ظاهراً شکایتی نمیکند، اما میداند که دیگر تاب دم فروبستن در برابر ظلم و بیدادگری را نخواهد داشت.
نهایتاً طغیان زندانیان بستوی، معلول همین نگرانیهاست؛ نگرانی از تباه شدن آینده پیش رو، نگرانی از افزایش محدودیتها، از بر باد رفتن امیدی که آنان را به آزادی میرساند. سرانجام، این اضطراب و نگرانی تبدیل به خشمی مهارناپذیر میشود. کشمکشها اوج میگیرند و دومین نقطه عطف داستان رخ میدهد. بنابراین میتوان گفت که فیلم در پیشبرد همهجانبه قصه و روایت در بخش پایانبندی، کاملاً حساب شده عمل میکند.
تلاش برای غیرکلیشهای بودن
به راستی راز جذابیت چنین فیلمی در چیست؟ فکر میکنم بیش از هر چیز، کنار زدن کلیشههای رایج است. در واقع راهبرد روایی و سینمایی پادشاه جزیره شیطان، تکرار مکررات و استفاده از الگوهای همیشگی ژانر نیست؛ بلکه میخواهد در نظر بیننده اثر تازه و شاید متفاوتی جلوه کند. به همین خاطر، اندک مشکلات داستانیاش کمتر باعث دلزدگی مخاطب میشوند. خلاصه این که پادشاه جزیره شیطان به اندازه کافی خوشساخت و درگیرکننده است، و تماشای آن برای دوستداران سینما خالی از لطف نیست.