
- «پدران» تلاش دارد با اتکا بر گرهافکنیهایی بیحاصل، به روایتی سرراست برسد اما به دلیل بیبنیه بودن طرح، موفق به انجام آن نمیگردد.
- «پدران» محصول صفحه حوادث خبرگزاریها و روزنامههای حادثه محور است.
- فیلم به شدت اثری با اضافههایی در روایت و دیالوگ و شرح بیدلیل مقدمه و پیش داستان است.
- موضوع بسیار مهم دیگر «مسئله» فیلم است که جز سویهای احساسی، عمق ندارد.

«پدران» نهایتا نمیگوید صرفا پدیدهای اجتماعی را به عنوان گزارهای خبری – احساسی در حال نقل است یا قصد دارد چندین و چند درونمایه با معنایی مختلف را بیان کند. ایده فیلم به جای اینکه متکی بر اندیشهای اجتماعی باشد مبتنی بر حادثهای است با رنگ و رویی اجتماعی که بیشتر جذابیت خبری دارد.
این درحالی است که قاعدتا، حادثه با تغییر ماهیت و یا حتی با رویدادهای فرعی به جذابیتی دراماتیک میرسد. در حال حاضر «پدران» محصول صفحه حوادث خبرگزاریها و روزنامههای حادثه محور است و چیزی فراتر از درک و دریافت ما پس از مطالعه یک حادثه خبری ارائه نمیکند. اینکه بعد از تصادفِ دو جوان، که دوستانی صمیمیاند و کشته شدن یکی از آنها و زنده ماندن دیگری، درگیر چالش بین دو پدر شویم تا بدانیم کدام یک از آن دو جوان راننده بودند یا کدام مقصر حادثه، چه چیزی بیشتر از یک صفحه کامل و مشروح حادثهای دارد که در روزنامه حوادث درج شده است؟
مشکل درونمایه و ایده است. فیلمنامه ایدهای مشخص و بولد ندارد. گرچه از نظر تولید نیز جای هیچ بحثی باقی نمیماند. شاید پرداخت دقیق و یا نوع روایت دیگرگونِ این ماجرا میتوانست تا حدودی کرختی و بیمبالاتی روایت کنونی را کم کند. درونمایه، خطی است که اجزای ساختار را به یکدیگر متصل میکند. روحی که پیوند میدهد تا محتوا یکپارچگیاش را حفظ کند.
اینکه نهایتا در پایان فیلم بفهمیم یک دختر دانشجوی روستایی در روز تصادف از روی رفاقت پشت فرمان نشسته بود و کلا این حادثه مرگ، تقصیر سینا نبود، چه کارکرد محتوایی جز یک رویداد منفعل دارد؟ پدران دو جوان (مانی و سینا) جز کشف حقیقتی حادثه محور در بیگناهی یکی از جوانها، چه کشفی درونیتر، آن هم در اثری با داعیهای اجتماعی داشتهاند؟ هیچ! حادثه در فیلم «پدران» وجود دارد تا یک ماجرا به نتیجه برسد و در خلال آن هیچ دست آوردی که معنا یا محتوایی دندانگیر را بسط دهد وجود ندارد.
«پدران» به شدت اثری است با اضافههایی در روایت و دیالوگ. شرح بیدلیل مقدمه و پیشداستان و ماجرای چگونگی وقوع تصادف و دعواهای دو خانواده و بحثهای تکراریشان، آنقدر به چشم میآید که شاید بتوان گفت بیش از نیمی از فیلم بیدلیل دچار تطویل شده است. تاکید چندباره بر اطلاعاتی که مخاطب از آن آگاهی دارد نیز لطمهای جبرانناپذیر بر فیلم وارد کرده است. رویداد یا کنشی بیاهمیت که با یک دیالوگ کوتاه میتواند حذف شود، چرا باید برای دقایق طولانی نمایش داده شود؟ آنهم وقتی فیلم، از نظر بیان و شکل، ماهیتی تصویری ندارد و اطلاعات اغلب با دیالوگ به مخاطب منتقل میشود. جزییات مرگ و تصادف و تشییع جنازه و زاریهای خانواده داغدار، نه تنها اضافه است و کشدار، بلکه فیلم را به سمت مدیوم «تله فیلم» و یا سریال تلویزیونی درجه چندم میکشاند.
موضوع بسیار مهم دیگر «مسئله» فیلم است که جز سویهای احساسی، عمق ندارد. بحث بر سر دیه و قتل غیر عمد و کینه نیست، بلکه بیشتر زمینه چینیهایی بیاهمیت، مسئله فیلم را شکل میدهد. به طور مثال از یک سو، پدری که متهم شده فرزندش بیگواهینامه رانندگی و با مصرف مواد، موجبات قتلی غیرعمد را فراهم کرده، معلم است و معلم بودنش با دورنمای تربیتی و اخلاقیاش، دقیقا مسئله او را ایجاد کرده است.
اینکه چرا او فرزندش را اینگونه تربیت کرد که خلافی غیربخشودنی را سبب شود؟ از سوی دیگر، پدرِ آن دیگر جوانی که در تصادف کشته شد نیز مسئلهای دارد. همسرش دائما شوهر را مواخذه میکند که چرا به پسرشان اجازه رانندگی داد؟ همین مطالبه مادر، پدر را تحریک میکند تا ثابت کند پسر مردهاش اصلا پشت فرمان آن ماشین نبود. اینها تمام مسئله فیلم «پدران» است. همین! چیزی بیمایه که حتی زرق و برقی برای جذاب شدن ندارد.
بنابراین همین بیمسئلگی سبب شده است تا در طول فیلم چالشهایی بیاهمیت شکل بگیرد. دو پدر کلا درگیر این هستند که چه کسی آن روز رانندگی میکرد؟ درست که این حادثه و رویداد، خود در جهان واقعی مسئلهای است تکاندهنده و ممکن است در واقعیت رخ داده باشد و یا رخ بدهد و خانوادههایی نیز به دلیل همین اتفاقات به کشمکشهایی تلخ کشیده شوند؛ اما هر چیز در بازنمایی سینمایی، تاثیری که خود واقعیت دارد را نخواهد داشت. واقعیت نیاز به پرداخت دارد و نهایتا حادثهای صرف، نیازمند منطق روایی است.
به همین دلیل است که ساعتی از فیلم فقط شاهد این سوال تکراری از جانب مادرها و پدرها و باقی شخصیتها هستیم؛ «چه کسی راننده بود؟… چه کسی رانندگی میکرد؟… روز تصادف کی پشت فرمون بود؟… او که گواهینامه نداشت چرا رانندگی کرد؟…» این سوال چندین و چند بار از جانب همه آدمهای حاشیهای پرسیده میشود. پس این سوال مسئله فیلم است؛ اما این مسله اصلا جذابیت و اهمیت ندارد.
در «پدران» لایهها و جزئیات و رویدادهای فرعی داستان، عقیم میماند. به طور مثال پرداختن بر ماجرای گواهینامه صادر نشده سینا، چه بود و چرا ادامه داده نشد. اگر سینا در آزمون گواهینامه شرکت کرد و قبول شد و به دلیل عدم صدور، این گواهینامه حالا ارزش قانونی ندارد، چرا در فیلم بدان اشاره شد؟ آیا فیلمساز فقط میخواهد به ما یادآور شود که تا گواهینامهتان صادر نشده، رانندگی نکنید؟ پند و اندرز؟ دلیل اینهمه وقت، صرف کودکی که مثلا شاهد ماجرای تصادف بود چیست؟ خواهر سینا با دوست برادر، یعنی مانی، رابطه داشت یا دوستش داشت یا نه؟ این چه کارکردی در روایت اصلی دارد؟ استعفا از شغل معلمی تا گرفتن سنوات بازنشستگی زودهنگام برای تهیه هزینه شاهدی دروغین، چقدر زود اتفاق افتاد و چه زود پول تهیه شد؟
«پدران» تلاش دارد با اتکا بر گرهافکنیهایی بیحاصل، به روایتی سرراست برسد اما به دلیل بیبنیه بودن طرح، موفق به انجام آن نمیگردد.