
- کنش ایدهی فیلم از یک فیلم هالیوودی به نام شر نبین، شر نشنو اثر آرتور هیلر گرفته شده است.
- فیلم در فیلمنامه و کارگردانی دچار ضعفهای بسیاری است.
- بازی بازیگران بد و غیرقابل قبول است.
- اثر نتوانسته به هیچوجه از ابتذال ذاتی خود استفاده درستی بکند و تبدیل به یک کمدی مبتذل قوامدار شود.

«چشم و گوش بسته» آخرین ساخته فرزاد موتمن، کارگردان شناخته شدهی سینمای ایران، فیلمی است که آن را در ژانر کمدی قرار میدهند و البته موتمن تلاش کرده تا اثرش در زمانهایی به زیرژانرهای کمدی نیز سرک بکشد و همزمان خنده و نقد را درون خود داشته باشد. فیلمی که نویسندگی آن را هما بذرافشان بر عهده داشته است.
اساسا نوشتن از فیلمهایی که در سالهای اخیر در سینمای ما در ژانر کمدی ساخته شدهاند و یا به اصطلاح خود را در آن ژانر قرار دادهاند، البته به مدد حرف و سخنهای حاشیهای نه چیزی که به واقع درون فیلم اتفاق میافتد، در قامت یک نقد درست و دقیق کار سختی است. زیرا این فیلمها نه از لحاظ مضمونی قابل بررسی هستند و نه از لحاظ تکنیکی حرفی برای گفتن دارند و میتوان روی آنها حسابی باز کرد.
«چشم و گوش بسته» یکی از این آثار است که فرزاد موتمن به عنوان یکی از کارگردانان سینمای ایران که از سواد خوبی برخوردار است و پیش از این نیز نشان داده سینما را میفهمد، تلاش کرده تا اثر را از ابتذال معمول فیلمهای به اصطلاح کمدی سینمای ایران دور نگاه دارد اما گویا مانند نام فیلماش چشم و گوش خود را بسته و فیلم را ساخته است.
کنش-ایده فیلم که دو نفر را با ضعفهای جسمانی خاص- که یکی از آنها ناشنوا و دیگری نابیناست- کنار هم قرار میدهد و آنها را وارد مسیری میکند تا اتفاقاتی برایشان رخ دهد و آنها نیز با همان ضعفهایشان عکسالعمل نشان دهند، از روی فیلمی به نام شر نبین، شر نشنو اثر آرتور هیلر گرفته شده و از این رو میتواند در دسته فیلمهای کمدی اسلپاستیک/زوج هنری قرار بگیرد که معروفترین نمونههای این آثار را لورل هاردی در کارنامه داشتهاند.
اما ظاهرا فیلم تنها همین کنش-ایدهی کپی شده را در اختیار دارد و سایر فاکتورها و المانها را به حال خود رها کرده و کاملا مشخص است که خود را دچار معذوریات بسیاری میبیند تا در دام فیلمهای مبتذل نیفتد. اما نه موفق میشود اثری کمدی را خلق کند که در آن موقعیتها حرف اول را میزنند و یک کمدی موقعیت با توجه به ویژگیهای دو شخصیت اصلی به وجود آورد و نه از دام آن ابتذال دور میماند. زیرا در نهایت کنشهای اصلی فیلم از مسائل جنسی بر میآیند و همهچیز به سطحیترین شکل ممکن پیش میرود.
این در حالی است که اگر فیلم تلاش نمیکرد تا جلوی ابتذل را بگیرد و آن قدر خود را معذب نمیداشت، اتفاقا میتوانست حداقل تبدیل به یک اثر مبتذل سرگرم کننده شود که نمونههای خارجی زیادی نیز دارد و از ابتذال به عنوان راهی برای خنداندن مخاطب و البته رفتن به مسیرهایی استفاده میشود که تنها همین ابتذال درست میتواند توجیهشان نماید.
اما فیلم با این خودداری مصنوعی و ضعفهای بسیار در اجرا، به یک اثر کممایه بدل شده است که حالا در میان کمدی اسلپاستیک/زوج هنری و کمدی مبتذل باقی مانده است.
بازیهای بازیگران مصنوعی هستند و جالب است که حتی این بازیهای مصنوعی در صورت استفاده درست از ابتذال موجود در پیرنگ و شخصیتها میتوانست توجیه پیدا کند و اتفاقا برگ برنده فیلم باشد، اما اینکه فیلمساز خواسته تا همچنان خود را از یک پوستهای خارج نکند که البته موفق نیز نبوده، ضربه بزرگی به اثر زده است.
صحنههای درگیری و صحنههای همراهی این دو شخصیت با ضعفهای جسمانیشان، آنقدر بد هستند که نتوان هیچچیزی درباره آنها گفت. کاملا در فیلم مشخص است که گاهی کنترل نابینایی و ناشنوایی این دو شخصیت از دست کارگردان خارج میشده و این که یکی از آنها باید لبخوانی کند و دیگری بشنود و یا بویی را حس کند تا بتوانند از مسائل مختلف سر در بیاورند، با زاویههای غلط دوربین، پوزیشن غلط بازیگران نسبت به یکدیگر و ساختار تصنعی و به شدت سرد صحنه از لحاظ دیالکتیک، از دست رفته است و بسیار این ضعفها به چشم خواهند آمد.
فیلمی که به ظاهر میخواهد به موضوعاتی در جامعه نیز انتقاد کند، کمدی باشد، خنده بگیرد و هیجان نیز داشته باشد، در واقع هیچکدام از اینها را ندارد و حتی به آنها نزدیک نیز نشده است. زیرا هم فیلمنامه دچار اشکالات فراوانی در ساخت و پرداخت شخصیتها و موقعیتهاست و هم کارگردانی اثر ضعیف است.
میتوان این فیلم را با فیلم دیگری از سینمای ایران مقایسه کرد که آن هم کنش-ایده اصلی خود را از یک فیلم خارجی برگرفته بود اما موفق شد با همهی ضعفهای کارگردانی موجود که در آنجا نیز به شدت واضح بودند، با یک فیلمنامه خوب، اثر اصلی را بسط و گسترش درست دهد و آن را بومی سازی کند و تبدیل به یک فیلم ماندگار در سینمای ایران شود.
فیلم «مارمولک» ساخته کمال تبریزی که ایده اصلی پیرنگ خود را از فیلمی به نام «ما فرشته نیستیم» ساخته نیل جردن گرفته بود، اما در بسط و گسترش و ایجاد موقعیتهای به واقع کمدی موفق بود. چیزی که به هیچوجه در فیلم موتمن رخ نمیدهد و حتی فیلم خندهدار نیز به نظر نخواهد رسید.