
- کانتمیر بالاگوف در فیلمش با محوریت دو شخصیت زن، انسانهایی از ریختافتاده و محصول جنگ را نشان میدهد.
- محیط و فضا در فیلم بیان عینی روح و احساس شخصیتهای داستان است و این میراث از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان به جای مانده است.
- بهرهگیری از دو رنگ سبز و قرمز و تأکید بر آنها در طراحی لباس و صحنهی فیلم، یادآور نقاشیهای اکسپرسیونیستی است.
- دو رنگ سبز و قرمز، رنگ غالب در طراحی صحنهی اتاقی است که ماشا و ایا در آن زندگی میکنند.

“ژان پیر ژونه” کارگردان فرانسوی در یک داستان فرعی از فیلم «یک نامزدی طولانی»/۲۰۰۴ به سویهای پنهان و مهیب از جنگ اشاره میکند که چگونه موجب فروپاشی انسان میشود.
در این داستان مردی که از جنگ بازگشته است، دوباره فراخوانده میشود. در فراخوانی جدید سربازان، قانونی وضع شده که بسته به تعداد فرزندان یک خانواده، پدر آنها از حضور دوباره در جنگ معاف خواهد شد. پدر که خود دیگر قادر به فرزندآوری نیست، از همسرش میخواهد که توسط دوست مرد این مشکل را حل کنند تا او از بازگشت به جنگ معاف شود.
در این فیلم، پلان حضور دوست مرد در خانه و مواجههی او با زن، یکی از تراژیکترین نماهای آثاری است که با مضمون ضد جنگ ساخته شدهاند. جنگ علاوه بر تمامی وجوه پلید آشکار و پنهان، گاهی تأثیراتی بر کیفیت و کمیت روابط انسانی بر جای میگذارد که قابل ترمیم نیست. کانتمیر بالاگوف در فیلمش با محوریت دو شخصیت زن، انسانهایی از ریختافتاده و محصول جنگ را نشان میدهد که از مسیر طبیعی روابط میان زن و مرد خارج شدهاند.
این از ریختافتادگی در ظاهر شخصیت “ایا” به عنوان زنی که قدش به طرز غیرطبیعی بلند است، نمود مییابد. رابطهی نامتعارف میان ایا و ماشا میتواند زائیدهی جنگ باشد. ماشا که به تازگی از جنگ بازگشته، درمییابد که قدرت باروریاش را از دست داده، حالآنکه تنها انگیزهی ادامه زندگی برای او داشتن فرزند است. او مدام تکرار میکند: «میخواهم چیزی داخل شکمم داشته باشم.» در سویی دیگر ایا است که تمایلی به رابطه با مردان ندارد.
میان این دو زن رابطهای سادومازوخیستی شکل میگیرد که عامل پیوند میان آنهاست. ایا برای حفظ رابطهاش با ماشا حاضر میشود توسط مردی، برای ماشا فرزند بیاورد. آنها در طول داستان فیلم دست به انجام کنشهایی میزنند که گویی خود در برابر آن مسئول نیستند و این اعمال از ناخودآگاه آنها سر میزند.
روان رنجور شخصیتها در رنگبندی پرکنتراست فیلم، نمود بصری مییابد. بهرهگیری از دو رنگ سبز و قرمز و تأکید بر آنها در طراحی لباس و صحنهی فیلم، یادآور نقاشیهای اکسپرسیونیستی است. محیط و فضا در فیلم بیان عینی روح و احساس شخصیتهای داستان است و این میراث از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان بر جای مانده است. تضاد رنگی میان سبز و قرمز در آثار «فرانتس مارک» و «آگوست ماکه» دو نقاش آلمانی مکتب اکسپرسیونیست، بسیار به چشم میآید و با توجه به آنکه سینمای اکسپرسیونیستی وامدار نقاشیهای این مکتب است، میتوان میزان تأثیرپذیری بالاگوف را از این آثار دانست.
همچنین الهام او از آثار نقاش روسی این سبک یعنی «آلکسی فون یاولنسکی» در فیلم، قابل ردیابی است. تمرکز یاولنسکی بر پرترههای زنان با استفاده از رنگهای قرمز و سبز است. بخشی از پرترههای این نقاش، زنهایی از ریخت افتاده و عبوساند. دو رنگ سبز و قرمز، رنگ غالب در طراحی صحنهی اتاقی است که ماشا و ایا در آن زندگی میکنند. هنگامی که دوربین از این اتاق بیرون میرود، همواره یک عنصر سبز رنگ در صحنهی سایر مکانها وجود دارد.
رنگ قرمز و سبز در کتب عهد عتیق منظری نمادگرایانه دارند. سبز نماد حیات تازه، رشد و سلامتی است. این واژگان میتوانند باروری و قدرت حاصل از آن را یادآور شوند. ایا در طول فیلم به جز پلان پایانی، رنگ سبز بر تن دارد. او نماد باروری و حیات است در حالی که از آن گریزان است و تنها برای خاطر ماشاست که به اجبار به آن تن میدهد. ماشا اما لباس قرمز بر تن دارد. قرمز نماد خون یعنی اصل زندگی، عامل ضروری کفاره و اشارهای است بر مصلوب شدن مسیح به کفارهی گناهان انسانها.
ماشا قربانی بیگناه جنگ است. او قدرت باروریاش را در اثر جنگ از دست داده است. وجه فیزیکی این نشانه در او، خونی است که هر بار از بینیاش سرازیر میشود. ماشا در دو سکانس پایانی فیلم لباس سبز بر تن دارد و ایا در آخرین سکانس فیلم لباس قرمز. این تغییر رنگ لباسها و پایانبندی فیلم نشان از پیوند میان دو زن دارد. اگر قدرت باروری میتواند عاملی برای پیوند میان زن و مرد باشد، در این فیلم حلقهای است که دو زن را به یکدیگر متصل میکند.
فیلم بالاگوف که در فارسی قد دراز ترجمه شده، روایتی است ضدجنگ. جنگ در آن به حاشیه رفته اما در عین حال متنی است برای وقوع وقایع که در آن سیمای مردان/سربازان جنگ، تکههایی گوشت بر روی تخت بیمارستان است و زنان قربانیانی متحرکاند که زنانگی را بدرود گفتهاند و در آرزوی داشتن فرزند پسر روزگار میگذرانند.