نقد مستند آنارشیست آمریکایی – آخرین زجر یک آنارشیست
مستند آنارشیست آمریکایی - American Anarchist به مدت ۸۰ دقیقه و در سال ۲۰۱۶ میلادی توسط Charlie Siskel ساخته شده است. این مستند داستان یکی از بدنام ترین کتاب های نوشته شده و نقشی که در زندگیِ نویسنده اش داشته را روایت می کند.

«ویلیام پاول» مرده است، البته مدتی کوتاه پس از تولید مستند آنارشیست آمریکایی ! و آنچیزی که عذابآور است خبر مرگ او پس از اکران و تماشای فیلم نیست، بلکه استرس دهشتناکی است که در طول نمایش فیلم در میمیک و اعمالش به چشم میآید. عذاب وجدان ازلی در سیمای «ویلیام پاول» این مرد حدوداً ۶۷ ساله، در مستند «آنارشیست آمریکایی» آنقدر شدت دارد که بیاطلاعی از مرگ بیدرنگ او پس از تولید این فیلم، آن را نمایشی و مصنوعی جلوه میدهد.
به عبارتی اگر ندانید که او بهزودی پس از تولید این فیلم میمیرد، تصور خواهید کرد که چهرهی غمناک و استرس بیشازاندازهی او فقط یک بازی درخشان در فرمت مستند است. اما بنا به دلایلی این یک شوخی یا نمایش نیست، جنازهی جوانی ۱۹ ساله است که نزدیک به ۵۰ سال بر شانه خودش حمل میشود. «ویلیام پاول» ۱۹ ساله کاری با خویش کرد که حالا در ۶۷ سالگی نیز از قید آن عقایدِ دور ریخته، خارج نشده است.
داستان یک جوجه آنارشیست
او که بیش از دهها و شاید صدها بمبگذاری و قتل گروهی مردم و حتی دانش آموزان توسط خشونتطلبان را به نامش گرهزدهاند، در ۱۹ سالگی جوجه آنارشیستی دوستداشتنی بود که حالا مظلومانه روبروی دوربین نشسته و آخرین التماسهایش را به زبان میآورد. اهمیت مستند و نقطه اتکای جذابیت آن نحوهی ارائه شخصیت و فاز قطرهچکانی معرفی اوست. صدایی دلنشین و چهرهای بهشدت معصوم با افهای مظلومانه، بههیچوجه برای کسی نیست که در ۱۹ سالگی کتاب معروف آشپزی آنارشیست (Anarchist cookbook) که در آن ترویج هرجومرج برای تودهی مردم در جهت نیل به اهداف خرابکارانه است را نوشته باشد.
بنابراین میتوان با تأکید به سوژهی بسیار قدرتمند «آنارشیست آمریکایی» اشاره کرد. مستندساز در انتخاب سوژه و نحوه پرداخت روایت قدرتمند عمل نموده است. روایت بدینصورت، با عدم به خاطر داشتنِ جزئیات خود نویسنده از کتاب معروفش آغاز میشود و آرامآرام در طول اثر این اشراف مجدد بر متنی آنارشیستی به رویداد برای پیشرفت کمک میکند.
آشوب ناشی از ترس و تنهایی
مستند با شیوهی مصاحبههای طولانی و با درج تصاویری آرشیوی به موضوع میپردازد که این خود مستعد نتیجهای کسالتبار در آثاری اینچنین است، اما اینجا همان فاکتور ارائهی آرام اطلاعات و البته جذابیت وصفناپذیر سوژه، مصاحبههایی طولانی را به کشش تبدیل میکند.
درهرحال آنکس که جلوی دوربین در حال نقل خاطرات است، حتی در مدیوم مستند نیز بازیگری زنده قلمداد میشود که در «آنارشیست آمریکایی» به شکل مطلوبی از پس نقش برآمده است. خواه این بازیگری بهشدت عینی باشد یا مصنوعی. «ویلیام پاول» وقتی بعد سالها کتاب نوشتهشده توسط خودش را میخواند آنچنان مکثهایی دلنشین دارد که راه را برای کشف درونیاتش باز میکند.
«من قویا احساس میکنم هر فرد باید مسلح باشد و او باید برای بدترین شرایط آماده شود.»
«اجازه دهید ترس و تنهایی و نفرت درون شما ایجاد شود.»
روایت کشتار کالج کلمباین
از این قبیل عقاید و نهایتاً طرز تهیه انواع بمب خانگی و مواد مخدر آشپزخانهای در کتاب و نقل آن در مستند توسط مستندساز، راه را برای آشنایی ما با نویسندهای فراهم میکند که پس از نوشتن این کتاب برای نیمقرن در جهت تعلیم و یادگیری کودکان در سراسر جهان تلاش نمود اما نتوانست عواقب کتاب را پشت سر بگذارد.
تعداد بیشمار جنایات و قتلهای میدانی در آمریکا که مجریانش اغلب از افراد عادی و مطالعه کنندگان این کتاب بودند، در مستند توسط مستندساز برای «ویلیام پاول» نقل میشود. مهمترین ماجرا حادثهی کشتار کالج کلمباین است که در آن ۱۲ دانشآموز و معلم توسط بمبی دستساز کشته میشوند.
نحوهی مواجه «ویلیام پاول» با رویدادهایی که مستندساز نقل میکند، بهخوبی بیانگر سالها خون دل خوردنش با ماجراست، گرچه نه او و نه شاکله فیلم وارد وجه احساسی رقیق نمیشود. مواردی از این قبیل که متهمانش «آشپزی آنارشیست» را خوانده بودند: بمباران یک ترمینال و ربودن یک پرواز، پورتوریکو و انفجار FBI با استفاده از دستورالعملهای کتاب، انفجار در ۱۰ کلینیک سقط جنین در ایالاتمتحده، انفجار در شهر اوکلاهاما، تیراندازی در یک تئاتر، تیراندازی در مدرسه در کلرادو ایالاتمتحده و …
اسلحه و اسلحهساز
شخصیت محوری و سوژه بهگونهای در «آنارشیست آمریکایی» طراحی میشود تا علاوه بر ندامتی سرسامآور، او همچنان حدودی از بیگناهی را نیز برای خود متصور باشد:
« کارگری که در کارخانه اسلحهسازی اسلحه میسازد، وقتی اسلحه برای کشتن مورداستفاده قرار گیرد، چه مسئولیتی دارد؟»
این قبیل پاسخها در مستند «آنارشیست آمریکایی» در کنار عذاب وجدانی ابدی، همان سویه سیاهوسفید شخصیت را شکل میدهد.
اشاره بر محل اقامت کنونی «ویلیام پاول» و همسرش در پایان مستند، خود استعارهای میسازد. خانهای دور از جاده و دور از هیاهوی مردم که اشاره بر هجمههای پرشمار بر او در طول نیمقرن توسط اجتماع دارد. مکانی که بعد از انقلاب ۶۸ فرانسه، تبعیدگاه خودخواسته شکستخوردگانش شد و حالا «ویلیام پاول» و همسرش نیز اینجا را برای زندگی انتخاب نمودهاند. اشارهای بر تفکر انقلابی او در ۱۹ سالگی و شکست و تلاشی نافرجام برای جبران و تبعید خودخواسته!